Professors Against Plagiarism

استادان علیه تقلب

مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاه است

مقدمه

به‌نام خداوند هستی و هم راستی

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها چه از سوی دانش‌جویان و چه از سوی اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکت‌های غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزه‌هایی چون اخذ مدرک، پذیرش یا ارتقای مرتبه‌ی دانشگاهی صورت می‌گیرتد.

ما با هرگونه تقلب مخالفیم و سکوت در برابر آن‌را هم جایز نمی‌دانیم. در این بلاگ قصد داریم برخی موارد و روش‌های تقلب‌ را بیان و ضمن آموزش به دانش‌جویان و تلاش برای اشاعه‌ی اخلاق و آداب حرفه‌ای در جمع خودمان‌، مسولان را وادار کنیم تا به مشکل تقلب و ریشه‌های آن واکنش جدی نشان دهند.

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

استادان یا پژوهشگران حامی

حمایت

اگر می‌خواهید نامتان به‌عنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..

تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستاده‌اند که متاسفانه امکان استفاده از آن به‌جای وبگاه نیست.

بایگانی مطالب

آخرین نظرات

به نقل از شماره امروز اعتماد

تقلب تازیانه یی بر پیکر نحیف آموزش
امیرعباس میرزاخانی

اخیراً در کنفرانسی درباره آفت های اجتماعی که گریبانگیر جوانان است، اعلام شد حدود 60 درصد دانشجویان دانشگاه ها تقلب می کنند. طبیعی است نمی توان گفت این دسته از دانشجویان همگی در این مقطع از تحصیل تقلب را شروع کرده اند، بلکه بخش عمده یی از آنان از دوران تحصیل در مدرسه این عادت را همراه خود به نهادهای آموزش عالی می آورند.

گسترش این پدیده خطرناک که می تواند بنیان های نظام آموزش را مورد تهدید قرار دهد از چند عامل ناشی می شود. مدارای کادر آموزشی دانشگاه ها با کسانی که مرتکب تقلب می شوند، تلقی مثبت دانش آموزان و دانشجویان از تقلب که نوعی زرنگی به شمار می آید و گرایش بخش قابل توجهی از دانش آموزان و دانشجویان به طی دوره آموزشی بدون زحمت درس خواندن و در مواردی گرفتاری های شخصی دانشجویان و دانش آموزان از جمله این دلایل و عوامل است. دلیل گسترش بسیاری از رفتارهای ناهنجار در جامعه از جمله تقلب در محیط های آموزشی، این است که افراد با انجام رفتار خلاف قانون به خواسته خود می رسند. بعضی از این افراد نیز شاید نه از روی نیت بد بلکه از روی اضطرار دست به تقلب می زنند. به هر حال علت هر چه باشد، تقلب موریانه یی است که بنیان آموزش را می خورد. در بسیاری موارد با دانشجو یا دانش آموزی رو به رو شده ام که با تعجب می پرسد مگر می شود کسی تقلب نکند یا حتی باور نمی کند کسی در طول تحصیل تقلب نکرده باشد. در مقایسه با دو دهه پیش که روی صندلی و نیمکت کلاس می نشستم، از قبح تقلب تا اندازه یی کاسته شده است. شاید توجهی که مسوولان نظام آموزشی به دیگر مسائل می کنند، سبب شده است از توجه به این ناهنجاری که به صورت نگران کننده یی متداول شده است، باز بمانند. اگر قرار است کیفیت آموزش در تمام سطوح ارتقا یابد، یکی از راه های آن اعمال مقررات موجود در زمینه برخورد با تقلب است.

انواع متقلبان

به نظر می رسد افرادی که دست به تقلب می زنند، به چند دسته تقسیم می شوند. البته تقدم و تاخر این دسته بندی به معنای کم و زیاد بودن افرادی نیست که در آن چارچوب قرار می گیرند و فقط برای تسهیل شناخت این پدیده است.

1- دسته اول کسانی هستند که برای کسب مدرک به دانشگاه آمده اند. این افراد احتمالاً بی علاقه یا کم علاقه به درس هستند یا شاید هم علاقه مندند، اما فرصت مطالعه کافی و آمادگی برای امتحان را ندارند. امتیازی که ادارات، شرکت ها و کارفرمایان برای مدرک دانشگاهی قائل می شوند، باعث می شود افرادی که پیش از اشتغال به هر دلیلی نتوانسته اند به دانشگاه راه یابند، اکنون با متنوع شدن نهادهای آموزش عالی و آسان شدن نسبی راهیابی به نظام آموزش عالی، در حالی قدم به کلاس دانشگاه بگذارند که هدف شان از ادامه تحصیل کسب مدرک به منظور بهبود موقعیت شغلی است.

2- گروه دوم که بیشترشان را جوانان تشکیل می دهند، به هر دلیلی به غیر از علاقه به درس به دانشگاه آمده اند، مانند عقب انداختن دوره خدمت سربازی (برای آقایان)، کسب امتیاز برای بالا بردن مطلوبیت در ازدواج (برای خانم ها)، فرار از بیکاری (هم آقایان و هم خانم ها) و... با توجه به اینکه بخش گسترده یی از آموزش عالی اکنون به صورت شهریه یی اداره می شود، این دانشجویان نهایت سعی خود را می کنند تا در تمام درس ها نمره بیاورند. تقلب نیز بخشی از این تلاش ها است.

3- گروه سوم افرادی هستند که با علاقه نسبی به کلاس درس آمده اند، اما به دلایلی در مواردی تقلب کرده اند، مثلاً دوستی از آنان خواهش کرده است یا به درسی علاقه مند نبوده اند و فقط نمره آن را خواسته اند و... این قبیل افراد معمولاً از گرفتاری هنگام تقلب بیمناک هستند و اغلب با دقت و ترس و لرز این کار را می کنند.

آثار تقلب

در مواردی، کارکنان و حتی مدرسان برای خلاصی از مشکلات رودررویی بعدی با دانشجویان، ترجیح می دهند تقلب دانشجویان را نادیده بگیرند، اما در بیشتر موارد مدرس تنها عامل باقیمانده برای اعمال قانونی است که روز به روز ضعیف تر می شود. نکته مهم در این میان این است که رواج تقلب موجب دلسردی عمیق دانش آموزان و دانشجویان ممتاز می شود. بارها دانشجویان درسخوان گلایه کرده اند برخی دیگر بدون درس خواندن و با تکیه بر تقلب، نمره بالا می گیرند. تقلب مانند دوپینگ در ورزش است که جرم محسوب می شود. شاید برخی دانشجویان معتقد باشند درس خواندن رقابت نیست بلکه هدف فقط گذراندن درس است اما حس برتری جویی انسان ( که در جای خود احساسی کاملاً سالم، مشروع و سازنده است) بر اثر تقلب جریحه دار می شود. تقلب شرایط برابری را که برای رقابت در تمام عرصه های زندگی لازم است، با کاربرد اصول غیراخلاقی به نفع افراد غیرشایسته از بین می برد. تقلب با تضعیف بنیه علمی دانشجویان و از بین بردن روحیه رقابت سالم، باعث پایین آمدن کیفیت تحصیل و افت توان علمی فارغ التحصیلان می شود.

مقابله با تقلب

به هر صورت، ریختن قبح تقلب و افتخار متقلبان به عمل خود، تهدیدی جدی برای نظام آموزش است که آثاری فراتر از اختلال در آموزش دارد. انسان در دوره تحصیل از همه رفتارها و گفتارها می آموزد. وقتی دانش آموز یا دانشجویی می بیند بدون زحمت می تواند در درسی نمره بگیرد، وسوسه نیرومندی برای ارتکاب این عمل پیدا می کند.
نامه مردم

تولید علم یا علم تقلب؟

قاسم جابری پور | شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۸۷
مقاله جالبی در شماره امروز اعتماد:

گاهی به زیان های جامعه شناختی اتکا به تعداد مقالات
تقلب در علم یا علم تقلب
دکتر بابک زمانی

یک استاد اکولوژی ایرانی مقاله یک استاد استرالیایی را تنها با تغییر اسم مولف و بدون هیچ تغییر دیگری در یک نشریه علمی به چاپ می رساند. این داستان، رسوایی و شرمندگی آشکاری پدید می آورد.

یک گروه از پزشکان ایرانی که در یک تحقیق بین المللی دخالت داشته اند در جمع آوری اطلاعات دچار تخلفات آشکاری می شوند که مسوولان بین المللی آن تحقیق را به اعتراض وامی دارد و...

البته تقلب علمی در همه جای دنیا و از سال ها پیش گهگاه دیده می شود، اما تکرار قابل توجه این تخلفات و تقلبات در کشور ما به ویژه در سال های اخیر، نکته قابل تاملی است که اگر کسی بخواهد بخش بزرگ تر مسوولیت در پدیده های اجتماعی را بر دوش عوامل اقتصادی، اجتماعی و تاریخی بگذارد نه بر دوش ذات پلید افراد، شاید به نتایج بیشتری دست یابد. شاید بتواند نکاتی مکتوم تر و از چشم دورمانده تر کشف کند، شاید به دلایلی دست یابد که تنها یکی از نتایج شان این تقلب هاست؛ دلایلی که شاید عواقب اجتماعی مصیبت بارتری هم دربر داشته باشند.

کسی که نتواند خود را با محکوم کردن یک استاد متقلب و طبیعتاً بینوای یک دانشگاه شهرستان قانع کند و عمیقاً بر این عقیده باشد که این اوضاع و شرایط هستند که می توانند رگه های تقلب یا صداقت را در وجود ما بیدار کنند یا به خواب برند، راه دراز و دشواری در پیش دارد.

در اولین نگاه آنچه در مقایسه این دو نوع تقلب به نظر می رسد، زیانبارتر بودن تحقیقات نوع دوم نسبت به تقلب نوع اول است. در تحقیق نوع اول ممکن است یک دانشجوی اکولوژی در یک جست وجو به چنین مقاله یی بربخورد و آن را بخواند و البته نکات بسیاری نیز قطع نظر از نام نویسنده، از این مقاله یاد بگیرد. به عبارت دیگر این مقاله اگرچه نقض آشکار حقوق مولف و یک دزدی بی شرمانه است، اما خود علم را مخدوش نمی کند. اما تقلب نوع دوم دخالت و تخطی آشکاری است در تولید اطلاعات علمی. این نوع تقلب می تواند به شکل کاملاً نامحسوسی باعث تولید اطلاعات پزشکی نادرستی شود که عواقب و نتایج منفی بیشتری دارد و بدتر از همه با توجه به اینکه بسیار نامحسوس انجام شده است، ضریب اطمینان به پژوهش های علمی و میزان اطمینان بین المللی به متخصصان کشور ما را تنزل می دهد.

اما اکنون که با چشمانی فراخ تر به موضوع می نگریم و درمی یابیم که تقلب از نوع دوم اگرچه بی سر و صداتر، اما خطرناک تر است، می توانیم جنبه های دیگری را نیز که به نوعی تخلف از تحقیقات صادقانه علمی به شمار می روند، مورد بررسی قرار دهیم؛ جنبه هایی که به جهت پیچیده بودن و پوشیده ماندن یا گاه به دلیل آنکه نگاه ما را به مرض عادت مبتلا کرده اند، اهمیت وارسی بیشتری دارند تا گناه آن معلم شهرستانی که یحتمل برای شندرغاز حق ارتقا، شاید مقاله مهمی را هم (اگرچه به لاف نام خود) در دستور مطالعه دانشجویان قرار داده باشد.

در بسیاری از موارد مرز تحقیق و عمل در بسیاری از کارهای ما مخدوش است. ناگهان گروهی ادعای انجام عملی معجزه آسا روی بیمارانی می کنند که سال هاست لاعلاج شناخته شده است. عده بی شماری در صف عمل (آن هم با پرداخت وجه) قرار می گیرند و در خاتمه نه تنها هیچ اثری از تحقیقات اولیه (قبل از اجرا) نیست، بلکه بعد از چند سال هم هیچ بررسی جدی در مورد میزان تاثیر این درمان، روی این بیماران گزارش نمی شود. محقق-طبیب هم به شدت مورد تشویق قرار می گیرد.

بسیاری تحقیقات انجام می شوند که از زاویه بین المللی هیچ دلیلی برای انجام شان وجود ندارد. نتایج این تحقیقات سال ها پیش روشن بوده است. تا تولید علم در مقیاسی جهانی، قدمی رو به جلو نباشد نقض غرض است.

چه بسیار تحقیقات که در بخش هایی انجام می شوند که در آن بخش کار روزانه علمی و درستی انجام نمی شود، چه رسد به اینکه تولید علم صورت گیرد.

چه بسیار مقالاتی که در بسیاری از موارد کپی برداری هایی از نشریه های بین المللی هستند. چه بسیار تحقیقاتی انجام می شود در حالی که اساساً در آن بخش، بودجه یی برای تحقیقات وجود ندارد. تحقیقات «همت عالی»، تحقیقاتی که «اسپانسر» ندارند چاره هیچ دردی نیستند. چنین تحقیقاتی اولاً به دلیل عدم تامین مالی به درستی انجام نمی شوند و ثانیاً شاید به درد نمی خورند که اسپانسر ندارند.

اما مشکلات فوق به نظر می رسد در سال های اخیر ناشی از نوعی نگرش محدود به کار علمی باشد. کار علمی با تولید علم خلط شده است. در بسیاری از دانشگاه ها شرط اساسی برای ارتقای هیات علمی تعداد مقاله ها و کتاب هاست. جایی برای «کار» علمی و کار «آموزشی» باقی نمانده است، آن هم در شرایطی که هیچ گونه بودجه تحقیقاتی وجود ندارد. دیگر مهم نیست شما در یک بیمارستان آموزشی با چه کیفیتی «کار» می کنید یا با چه کیفیتی به دانشجویان آموزش می دهید. آنچه مهم است تعداد مقالاتی است که بیرون می دهید و اگر هم این مقاله را از جایی بیرون می دهید که امکان کار علمی در آن وجود ندارد، باکی نیست و از همه بدتر اینکه ارتقای سالانه شما یعنی میزان حقوقی که سهم خانواده شماست هم به تعداد «مقالات» بستگی دارد. به یکباره انگار در هر موسسه یی و در هر شهر و روستایی که نام دانشکده و دانشگاه بر آن گذاشته شده است، «امکان تولید علم» هم به شکل خلق الساعه فراهم خواهد شد و تنها ابزار مورد نیاز برای تولید علم هم آدمی است که خود ما اخیراً نامش را «عضو هیات علمی» گذاشته ایم. گویی می توان همه این نوع دانشگاه ها را در ردیف دانشگاه های بزرگ دنیا دید که قادر به تولید علم روزآمد هستند و عجیب تر اینکه تلاش در راه پیشبرد مبانی علمی از طریق تاسیس نهادها و سنت های علمی یعنی سعی در فراهم آوردن امکانات تولید علم در این بخش ها و به دانشگاه های نوپا نیز پشیزی ارزش داده نمی شود. بیهوده نیست که در بسیاری از دانشکده ها، دیگر کسی به دنبال کار و آموزش نیست. همه به دنبال «تهیه مقاله» هستند. همه اینها به نظر ناشی از نوعی نگاه ساده انگارانه و ناباورانه به کار علمی است. انگار کار علمی کاری بسیار دشوار و نظارت و ارزیابی آن غیرممکن است که دانشکده های ما صرفاً یک معیار کاملاً عینی (تعداد مقالات) را ملاک ارزیابی هیات علمی قرار می دهند؛ ملاکی که با استفاده از جادوی «عدد» هیچ مویی لای درز آن نمی رود، اما جداً باید پرسید با چنین سهل انگاری ، واقعاً داریم تولید علم را گسترش می دهیم یا علم تقلب را؟ آیا هیات علمی را وامی داریم در هر مرحله یی که هستند، کار علمی را گسترش دهند یا می گوییم فقط روش های مختلف مقاله سازی را با هر درجه یی از صحت و صداقت یاد بگیرند؟

برخورد وزارت علوم با متقلبان علمی / کل تولیدات علمی را زیر سئوال نبریم

دزدیهای علمی فراوان است/ از فتح الله مجتبایی هم دزدی علمی کرده اند

تقلبات علمی به حیثیت علمی کشور لطمه می زند / مقاله هم خریدنی شده!

سابقه تقلبهای علمی در ایران / سارقان علمی باید افشا شوند

وجود تقلبهای علمی در دانشگاه آزاد/ متقلبین باید بودجه های دریافتی را بازگردانند

نمونه تقلبهای علمی در کشور زیاد است/ اظهاراتم را مستند می‌کنم

تهیه پروتکل بازدارنده تقلبهای علمی در وزارت بهداشت

سارقان علمی قابل شناسایی هستند / نگران توسعه دزدیهای علمی هستیم

بکارگیری نرم افزار تقلب یاب برای مقالات علمی در وزارت بهداشت

متقلبان علمی مجرمند/ مجلس برای برخورد با متقلبان علمی قانون تدوین کند

ایجاد منشور اخلاقی برای پیشگیری از تقلبهای علمی

نحوه برخورد با تقلبهای علمی در کشور / متقلبین از دانشگاه اخراج می‌شوند

محرومیت متقلبان علمی از ارتقاء / پیگیری یک تخلف علمی در دانشگاه تهران

صفحه فروشی در برخی مجلات علمی! / کشف یک متقلب علمی در دانشگاه تبریز

تقلب دو ایرانی منجر به خرده گیری یک دانشمند استرالیایی شد

لزوم ایجاد سیستم اطلاعاتی از مستندات علمی / برخی اساتید کم حوصله اند

دزدی اندیشه از دزدی کالا بدتر است / بیسوادی در تولیدعلم عامل تقلب علمی

ایجاد گروهی ویژه در فرهنگستان علوم پزشکی برای پیشگیری از دستبرد علمی

خرید نرم افزار 10 هزار دلاری برای جلوگیری از تقلب علمی در تربیت مدرس

شائبه تقلب علمی در رشته‌های فنی را تأیید نمی‌کنم/گاهی محقق غفلت می‌کند

تقلب علمی در علوم پایه کمتر وجود دارد

شاهد یک تخلف علمی جدی در دانشگاه علوم پزشکی تهران بوده ایم

تقلب علمی از عالم نماها برمی آید / ملاک دانشمندی کمیت مقاله نباشد

سیاستهای غلط علمی عامل تقلب هستند/ مقاله تنها ملاک تشویق شده است

پروفسور محمد جمشیدی: دانش‌آموخته‌ی دانشگاه شیراز، استاد دانشگاه نیومکزیکو، عضو فعال IEEE .و با سابقه‌ی کار در ناسا


-----Original Message-----
From: Mo Jamshidi
To: HOJABRI@aol.com
Sent: Thu, 23 Oct 2008 12:07 pm
Subject: Re: Plagiarism in Iran

Dear Fredun
Thank you bringing this up. As editor-in-chief of 4 journals I confront these authors work on a weekly basis. I will be very careful about that, but if they do not refer to others' works.
Mo

On Thu, Oct 23, 2008 at 11:29 AM, wrote:


Dear all:

Copying the work of others and publishing it under the own name, is called 'plagiarism.' It is nothing new or confined to a specific country, but in recent years plagiarism has reached such a level that is threatening the credibility of real research work of academics in Iran.

An obvious reason for this trend is that now even small universities around the country have hundreds, if not thousands, of Ph. D. and MS students. These students and their supervisors have to publish their works in Iran and in international journals in order to graduate or be promoted.

The prominent Journal Nature has just published an article about this problem in Iran by referring to a paper by Massoumeh Ebtekar, a biologist and former deputy of President of Iran, that is entirely copied from other scientific papers. The article is attached here.

To fight plagiarism in Iran a group of professors at Sharif university, in cooperation with colleagues at other universities, have launched a 'blog' called Professors against Plagiarism. They are asking university colleagues everywhere to join and help them in their efforts.

Regards,

Fredun Hojabri




دکتر یوسف بزرگ‌نیا: دانش‌آموخته‌ی دانشگاه صنعتی شریف و استاد دانشگاه کالیفرنیا برکلی.


-----Original Message-----
From: Yousef Bozorgnia
To: HOJABRI@aol.com
Sent: Thu, 23 Oct 2008 6:41 pm
Subject: Re: Plagiarism in Iran

Dear Dr. Hojabri:

Attached is an example paper submitted few months ago from Iran for possible publication in a journal, and it happened that the journal sent it to me to review. I deleted the names of the authors. You can see how they copied paragraphs after paragraphs from the work of others without making any references. One of the authors is a famous faculty member in Iran (not at SUT).

Thanks,
Yousef


و بخش‌هایی از داوری او از‌ یک مقاله‌ با مولفان ایرانی (با حذف نام و عنوان مقاله) فقط برای اطلاع و آموزش به همه که برخی داوری‌ها با چه دقتی انجام می‌شود.



مقاله‌ی جدید مجله‌ی شهروند امروز

محمد قدسی | جمعه, ۳ آبان ۱۳۸۷


ضمنا این لینک فهرست ۲۲ مقاله‌ با مولفان ایرانی است که نرم افزار DejaVuٰ(مورد اشاره‌ی در این مجله) بخش‌هایی از آن‌ها را کپی تعداد دیگر مقالات تشخیص داده است. اگر برروی شماره‌ی مقاله کلیک کنید و توضیحات مربوطه را بخوانید، مشخص می‌شود که تعدادی از این مقالات کارهای کاملاً متفاوتی هستند و برخی‌شان حاوی درصدی (بعضاً قابل توجه‌) از مقالات قبلاً چاپ شده‌اند.

هم‌چنین بد نیست نامه‌ی آقای دکتر «جان پاسیورا» که مقاله‌ی تقلبی از کار او بسیار مشهور شد را، از صفحه‌ی ۲۵ این مجله بازنویس کنیم. حاوی نکات جالبی است:

دکتر حسین آخانی عزیز،
از نامه‌ شما سپاسگزارم. همانطور که گفتید، رفتاری که شما به آن اشاره کردید در هرجا ممکن است اتفاق بیفتد. جامعه پژوهشی ایران همان برخورد مناسبی را انجام داد که از آن انتظار می‌رفت. اما بیشتر باید نگران شرکت Medwell بود که پیش از هر چیز ناتوانی‌اش در داوری درست مقالات امکان رخ‌داد چنین سرقت‌هایی را به وجود می‌آورد. نمی‌دانم شما در ایران چقدر نفوذ دارید، اما برحذر داشتن دانشمندان‌تان از انتشار مقاله در ژورنال‌های بدنام گام بزرگی به پیش خواهد بود.
با احترامات فائقه،
جان پاسیورا

با تقدیر و تشکر از دکتر رضا ملک زاده

پاسخ آقایان داداشی و احمد زاده

محمد قدسی | پنجشنبه, ۲ آبان ۱۳۸۷


مقاله‌ی موضوع این نامه.
ظاهراً همه‌ی مقالات جعلی «مروری» و «کار دانش‌جو»ی بی‌پناه و بی نام و نشان است و تنها «مولف ِ» مقاله‌ی جعلی ِ مورد ِ بحث که حاصل سال‌ها پژوهش یک استاد مشهور استرالیایی را با یک حرکتِ سریع ِ «کات و پیست» به نام خود کرده هیچ نقشی در این تقلب بی‌پروا ندارد!
خوب است آقای داداشی در مورد این مقاله هم توضیح دهند.

.

جواب Nature به یادداشت خانم ابتکار در مورد مقاله اش

محمد قدسی | پنجشنبه, ۲ آبان ۱۳۸۷



پاسخ‌های خانم دکتر ابتکار به مقاله‌ی‌ پیشین این مجله را می‌توانید این‌جا بخوانید.

ترجمه:
مقاله ایرانی بنظر آشنا می آید!
یک مقاله تلخیصی نوشته معصومه ابتکار- معاون سابق رییس جمهوری ایران و یک ایمونولوژیست در دانشگاه تربیت مدرس تهران - پس از آنکه مورد اتهام کپی برداری قرار گرفت از یک مجله ایرانی حذف خواهد شد.
این مقاله زمانی مورد توجه قرار گرفت که مجله نیچر (طبیعت)‌ گزارشی درباره سایت اطلاع رسانی دجا وو (یادم اومد) که به انتشار نام مقاله های مظنون به کپی برداری می پردازد در مرکز پزشکی دانشگاه ساوت وسترن تگزاس در شهر دالاس منتشر کرد. تیم هارولد گارنر - مسوول وب سایت - متوجه شدند تعداد زیادی از این مقاله ها در مجله ها و وبلاگهای فارسی منتشر شده اند.
چیزی که باعث توجه به ایرانیان شد یک مقاله درباره آلودگی هوا و سیتوکین بود که در سال ۲۰۰۶ در مجله ایرانی آلرژی آسما و ایمونولوژی منتشر شده بود (م. ابتکار Iran. J. Allergy Asthma Immunol. 5, 47–56; 2006). وبسایت مذکور اعلام کرد که ۸۵ درصد این مقاله از ۵ مقاله دیگر - هر کدام ۵ تا ۳۰ درصد - نوشته سایر پژوهشگران گرفته شده است.
خانم ابتکار - که سخنگوی دانشجویان مسوول گروگانگیری ۵۲ آمریکایی در سفارت آمریکا در تهران از ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱ بود - تنها مولف مقاله مذکور بود. او در سال ۱۹۹۷ به معاونت رییس جمهوری آقای خاتمی رسید و در سال ۲۰۰۷ منتخب مردم تهران در شورای شهر تهران شد.
خانم ابتکار به ایمیلهای مجله نیچر پاسخ نداده اند و در دسترس نمی باشند. اما ایشان در یک پاسخ کتبی به وبسایت دجاوو که در وبلاگ شخصی ایشان موجود است اذعان کرده اند که برخی از پاراگرافها بدون ذکر ماخذ مورد استفاده قرار گرفته اند که خطایی آشکار است. ایشان دانشجوی دستیارشان را مسوول این اشتباه دانسته اند. ایشان در ادامه گفته اند: من برای خطاهایم پوزش می طلبم و در آینده در تهیه مقالات و گزارشهایم دقت بیشتری خواهم کرد. ایشان ادامه داده اند که وبسایت مذکور در محکوم کردن افراد و مخدوش کردن آبروی ایشان زیاده روی کرده است.
یان مودوی - یک تاکسوکولوژیست در کینگز کالج لندن که مولف یکی از مقاله های بکار رفته در تهیه مقاله خانم ابتکار است - با این جواب راضی نشده است. او می گوید:‌ مقاله یک تکه برداری واقعی از کار دیگران است؛ کلمه به کلمه و خطا به خطا.
محمد اسلامی سردبیر the Iranian Journal of Allergy, Asthma and
Immunology, به نیچر اطمینان داده است که مقاله مذکور حذف خواهد شد و ژورنال مذکور در سرمقاله ای بر سیاستش در برابر کپی برداری تاکید خواهد کرد

دانشیار یا استاد‌ تمام‌، در چه زمینه‌ای؟

محمد قدسی | چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۷
همه می‌دانیم که یکی از مشکلات آیین‌نامه‌ی فعلی و جدید ارتقا یا بهتر بگوییم نحوه‌ی اجرای آن‌ها، اولویت دادن و ترغیب «تعداد» مقالات و کم ‌توجهی به «کیفیت» آن‌هاست. اما مشکلی دیگر در ارتقا به مرتبه‌ی دانشیاری و استادتمامی بی‌توجهی به این مهم است که متقاضی در چه زمینه‌ای از رشته‌ی خود متقاضی ارتقا است. این امر موجب شده است که برخی در هر زمینه‌ای دانشچوی ارشد و دکتری بپذیرند و از محصول کار آنان و مقالات چاپ شده بهره‌مند شده و بعضاً از این‌طریق به مرتبه‌ی بالاتر ارتقا یابند، بدون آن‌که متناسب با سطح دانشیاری یا استادی در زمینه‌ی خاصی تخصص کافی داشته باشند.

به نظر بنده فردی مستحق دانشیاری یا استادی است که در یک یا چند زمینه‌ی محدود و کاملاً مرتبط با هم صاحب ایده‌ی نو باشد و آن‌را در مقالات تخصصی فقط در آن زمینه‌ها (و در مجلات تخصصی مربوطه‌) به اثبات رسانده باشد. منظورم از «زمینه‌» هم دست‌کم «زیرزیررشته» است. مثلاً اگر مهندسی یا علم کامپیوتر را یک رشته بگیریم و شاخه‌ی نظری آن‌را یک زیررشته‌، فرد متقاضی باید توانایی خود را در یک یا چند زمینه‌ی شاخه‌ی نظری (مثلاً در زمینه‌ی الگوریتم‌های تقریبی+تصادفی+..) به اثبات رساند. به‌عبارت دیگر یک فرد نمی‌تواند مدعی دانشیاری یا استادتمامی در زمینه‌ی وسیع «علم‌ کامپیوتر» یا حتی «شاخه‌ی نظری‌» آن باشد و با چاپ مقالاتی در خیلی از زمینه‌های متفاوت این رشته مدعی کسب این رتبه گردد. در مورد رشته‌ی کامپیوتر، انجمن معتبر ای‌سی‌ام زمینه‌های مختلف آن‌را دسته‌بندی کرده است که می‌توانید در این‌جا ببینید. این مثال را می‌توان به رشته‌های دیگر هم تعمیم داد.

اگر این نکته‌ی مهم را بپذیریم، در ارزشیابی یک تقاضای ارتقا، تنها مقالات زمینه‌ای که فرد مدعی دانشیاری یا استادتمامی در آن است مورد بررسی قرار می‌گیرند. این یکی از شاخص‌های «نقش کلیدی‌» یا leading role است که خوشبختانه آیین‌نامه‌ی جدید ارتقای وزارت علوم به آن تاکید دارد. در این صورت هجوم گسترده‌ برای چاپ مقاله‌های متنوع در مجلات عمومی و نامعتبر که شاهد آن هستیم کمی تعدیل می‌شود.

اگر کمیته‌های ممیزه‌ی دانشگاه‌های خوب پیش‌گام در اعمال این نکته‌ی مهم شوند، کم‌تر شاهد «دانشیاران و استادان بادکنکی» خواهیم بود که از حمع جبری امتیازهای حاصل از کارها و مقالات دانش جویان مختلف خود و در زمینه‌های کاملاً متفاوت به این رتبه رسیده‌اند، بدون آن‌که در یک زمینه‌ی خاص تخصص کافی داشته و شناخته‌ شده باشند.

چنان‌چه می‌دانیم در بسیاری از دانشگاه‌های معتبر خارج فردی می‌تواند دانشیار یا استاد تمام شود که در آن زمینه‌ی خاص خود را به جامعه‌ی دانشگاهی آن شاخه‌ی علمی اثبات کرده باشد، و این با سوال از تعدادی از افراد معتبر و شناخته‌ شده در آن موضوع احراز می‌شود. آن‌چه پیش‌نهاد شد گامی به سوی اجرای این هدف عالی است.

کشف استرپتومایسین و تقلب استاد

قاسم جابری پور | سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۸۷
19 اکتبر سال 1943 که بیماری سل به دلیل درمان ناپذیر بودن در سراسر جهان کشتار می کرد، یک دانشجوی فوق لیسانس رشته بیوشیمی دانشگاه راتگرز امریکا (واقع در ایالت نیوجرسی) موفق به کشف استرپتومایسین و ایزوله کردن آن شد که پس از رسیدن به ساخت انبوه، جان ده ها میلیون انسان را نجات داده است. این دارو مطلقاً تزریقی است. این دانشجو به نام آلبرت شاتس جریان کشف خود را که در لابراتوار دانشگاه صورت گرفته بود به استاد مربوطه پروفسور «واکسمان» گزارش کرد و این استاد آن را به نام خود اعلام داشت و به همین خاطر هم برنده جایزه نوبل سال 1952 در فیزیولوژی شد ولی آلبرت شاتس از اعتراض دست نکشید تا سرانجام 45 سال بعد (سال 1994) به او هم که 74 ساله شده بود نشان راتگرز دادند. وی 11 سال بعد (سال 2005) درگذشت.
نقل از روزنامه اعتماد