پروفسور ها و دانشجویان بادکنکی همدیگر را تقویت می کنند
M.A. Jalali | سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۸۷
وظیفه استاد دانشگاه یا هر موسسه تحقیقاتی دیگر پیشبرد پروژه های تحقیقاتی در زمینه تخصصی یا مورد علاقه اش است. اگر فرض بر این است که پژوهش در مرزهای دانش انجام می شود، هر پژوهشگری باید بداند که چه کسی در کجای دنیا (در زمینه مورد علاقه اش) کار می کند. اگر نداند، پس نمی داند که چه مسئله ای قبلا حل شده و چه مسئله ای حل نشده است. پس نمی تواند مسئله جدید هم تعریف کند. امروز هم با 30 سال پیش خیلی فرق دارد و با وجود اینترنت هیچ پوزشی در خصوص عدم اطلاع از کارهای دیگران قبول نیست! حتی اگر 30 سال پیش بود و مثلا رقابت بین بلوک شرق و غرب مطرح بود، حتی با وجود تدابیر امنیتی شدید، بسیاری از کارهای دانشمندان دو قطب جهان به روشهای مختلف به اطلاع رقیبان آنها می رسید. در مواردی هم که دو طرف از هم خبر نداشتند و واقعا یک نظریه یا آزمایش بصورت مستقل توسط دو نفر و در زمانهای مختلف مطرح می شد، نام این افراد مشترکا روی آن نظریه یا یافته جدید گذاشته می شد.
پس اگر در جهان امروز پژوهشگری مقاله ای چاپ کند که قبلا توسط دیگرن انجام شده، دو نتیجه سریع می توان گرفت:
پس اگر در جهان امروز پژوهشگری مقاله ای چاپ کند که قبلا توسط دیگرن انجام شده، دو نتیجه سریع می توان گرفت:
. فرد به اندازه کافی به ادبیات رشته خود تسلط ندارد و تصادفا ویراستار علمی و داور ژورنال (یا کتاب) هم چنین تسلطی را نداشته اند
محتوی مقاله (یا کتاب) کار فرد مدعی نیست
در هر دو صورت پژوهشگر یاد شده حتما نیاز به سرپرست علمی رده بالایی دارد و نمی تواند نام استاد یا پژوهشگر مستقل را یدک بکشد. حال چگونه تشخیص می دهیم که فردی در آینده ممکن است مقاله ای یا کتابی بنویسد که ماحصل فکر خودش نیست؟
علاوه بر ارائه سمینار تخصصی چند ساعته و یا کارگاه آموزشی که متاسفانه بسیاری از اساتید ما از زیر آن در می روند (چون توان آن را ندارند)، یکی از راه های آزمودن تسلط فرد نحوه ارائه پیشنهاد پژوهشی توسط وی به دانشجویان است. وقتی می گوییم فردی پژوهشگر است یعنی می خواهد ماه ها یا سال ها روی موضوعی کار کند و از آن نتیجه بگیرد (یا نشان دهد که نتیجه نمی دهد!). چنین فردی نمی تواند بصورت تصادفی موضوع پژوهشی تعریف کند چون پس از حدود یک دهه جز چند کار پراکنده نتیجه ای از عمرش به جا نمی گذارد. ظاهرا تمام حرفهای من تا به اینجا مورد قبول شماست.
مشکل از لحظه ای شروع می شود که دانشجویی در اتاق شما را می زند و برای مشورت در مورد انجام پروژه وارد می شود. این روزها هم کاملا عادی است که دانشجو بگوید به موضوع داغی نیاز دارد تا در طول دوره تحصیلش مقاله شود و او بتواند به یک دانشگاه خارجی تقاضای ادامه تحصیل دهد. من در این شرایط خودم را کنترل می کنم و یواش یواش به او توضیح می دهم که پروژه هایی که دارم ممکن است در طول عمر تحصیل شما جواب ندهند و نیاز به چندین رساله پی در پی داشته باشند و لذا تضمینی برای چاپ زود هنگام نیست. اما اگر روزی چاپ شد، حتما نقش شما در آن کار نمایان خواهد بود (یا به عنوان نویسنده یا در تقدیر و تشکر). اما دانشجوی متقاضی ناگهان موضوع را به این سمت می کشاند که او می خواهد در اینترنت جستجو کند، کارهای داغ در حال انجام در دانشگاههای خارجی را مرور و از بین آنها موضوعی را برای کار انتخاب کند. در این لحظه است که من دیگر علاقه ای برای صحبت با چنین دانشجویی ندارم. اما درصد بالایی از همکاران چنین دانشجویی را نعمت می دانند و با پروژه ای که دانشجو روی میز آنها می گذارد کار با او را شروع می کنند. نطفه تقلب، کپی زنی و هزاران مشکل دیگر از جمله بی سواد ماندن استاد مربوطه در سالهای آینده، همین لحظه بسته می شود.
نتیجه صحبت طولانی من کوتاه است: انجام کارهای پراکنده با گشتن موسمی در وب سایت و مقالات دیگران نتیجه ای جز تربیت استادان بادکنکی و دانشجویان همنوع شان به دست نمی دهد. آقایان و خانم های عزیز: استاد باید بداند روی چه موضوعی کار می کند و باید در مطالعه مداوم باشد. یعنی باید مکتب پژوهشی برای خود داشته باشد. در اینصورت به هر ژورنالی مقاله نمی فرستد، ارزش عمر خود را می داند و به همین دلیل به حریم دیگران تجاوز نمی کند.
علاوه بر ارائه سمینار تخصصی چند ساعته و یا کارگاه آموزشی که متاسفانه بسیاری از اساتید ما از زیر آن در می روند (چون توان آن را ندارند)، یکی از راه های آزمودن تسلط فرد نحوه ارائه پیشنهاد پژوهشی توسط وی به دانشجویان است. وقتی می گوییم فردی پژوهشگر است یعنی می خواهد ماه ها یا سال ها روی موضوعی کار کند و از آن نتیجه بگیرد (یا نشان دهد که نتیجه نمی دهد!). چنین فردی نمی تواند بصورت تصادفی موضوع پژوهشی تعریف کند چون پس از حدود یک دهه جز چند کار پراکنده نتیجه ای از عمرش به جا نمی گذارد. ظاهرا تمام حرفهای من تا به اینجا مورد قبول شماست.
مشکل از لحظه ای شروع می شود که دانشجویی در اتاق شما را می زند و برای مشورت در مورد انجام پروژه وارد می شود. این روزها هم کاملا عادی است که دانشجو بگوید به موضوع داغی نیاز دارد تا در طول دوره تحصیلش مقاله شود و او بتواند به یک دانشگاه خارجی تقاضای ادامه تحصیل دهد. من در این شرایط خودم را کنترل می کنم و یواش یواش به او توضیح می دهم که پروژه هایی که دارم ممکن است در طول عمر تحصیل شما جواب ندهند و نیاز به چندین رساله پی در پی داشته باشند و لذا تضمینی برای چاپ زود هنگام نیست. اما اگر روزی چاپ شد، حتما نقش شما در آن کار نمایان خواهد بود (یا به عنوان نویسنده یا در تقدیر و تشکر). اما دانشجوی متقاضی ناگهان موضوع را به این سمت می کشاند که او می خواهد در اینترنت جستجو کند، کارهای داغ در حال انجام در دانشگاههای خارجی را مرور و از بین آنها موضوعی را برای کار انتخاب کند. در این لحظه است که من دیگر علاقه ای برای صحبت با چنین دانشجویی ندارم. اما درصد بالایی از همکاران چنین دانشجویی را نعمت می دانند و با پروژه ای که دانشجو روی میز آنها می گذارد کار با او را شروع می کنند. نطفه تقلب، کپی زنی و هزاران مشکل دیگر از جمله بی سواد ماندن استاد مربوطه در سالهای آینده، همین لحظه بسته می شود.
نتیجه صحبت طولانی من کوتاه است: انجام کارهای پراکنده با گشتن موسمی در وب سایت و مقالات دیگران نتیجه ای جز تربیت استادان بادکنکی و دانشجویان همنوع شان به دست نمی دهد. آقایان و خانم های عزیز: استاد باید بداند روی چه موضوعی کار می کند و باید در مطالعه مداوم باشد. یعنی باید مکتب پژوهشی برای خود داشته باشد. در اینصورت به هر ژورنالی مقاله نمی فرستد، ارزش عمر خود را می داند و به همین دلیل به حریم دیگران تجاوز نمی کند.
اما ممکن است مواردی باشد که نام فرد بدون اطلاع او جزو نویسندگان یک مقاله تقلبی قرار گرفته باشد (این اتفاق چند بار گزارش شده است). در اینصورت براحتی می توان با تماس با ویراستاران علمی، عکس العمل معقول نشان داد و افراد خطا کار را به همه شناساند.
۸۷/۰۷/۲۳
I think the present situation of evaluating M.Sc. theses is ridiculous. It should change but needs a lot of pressure on those who support 2 grades for having a journal publication. I had a student who wrote a paper and got that 2 scores. I also had a student who did not, though the thesis was impressive. I still believe that giving A or A+ scores to all dissertations is meaningless. Out of 120 M.Sc. theses submitted last year, only 30 of them had solved tough and useful problems.