پاسخ دکتر عباس بازرگان به مقالهی آقای محمد ابطحی
محمد قدسی | دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۸۷
بنام خداوند هستی و هم راستی
28/7/1387
همکاران گرامی ، اعضای هیات علمی موسس بلاگ " استادان علیه تقلب"
از این که همت کرده اید و سایت کامپیوتری قابل توجهی برای حمایت از راستی و در ستی در انجام کارهای علمی ایجاد کرده اید موجب خرسندی و کمال تشکر است. بنا براین تبریک مرا، به عنوان یکی از اعضای هیات علمی ، که اقدام شما را می ستاید و خود نیز سعی دارد که نه تنها در این راه گام بردارد بلکه دیگران را نیز بدین راه تشویق کند، صمیمانه بپذیرید.
اما اگر کار ی بخواهد با صلابت باشد ، باید از دقت ، قابلیت اعتماد و اعتباربر خوردار باشد. به عبارت دیگر، چنانچه این سایت بخواهد ارزیابی های خود را با پایائی و روائی لازم انجام دهد و شفافیت علمی و پاسخگویی دانشگاهی را به عنوان ارزش ترویج نماید ، لازم است ابتدا تعریف کاملا پذیرفته شده ای از درستی و نا در- ستی بدست دهد . سپس ملاک ها و مصادیق نادرستی را همراه با نشانگر ها و شاخص های آن عر ضه کند. در غیر این صورت ، با احتمال قوی ، قضاوت ها فقط از طریق احساسات و ظواهر امر بعمل می آید و نتیجه گیری های آن سودار و اریبی خواهد بود. در چنین حالتی ، نه تنها هدف والای موسسین سایت یادشده تحقق نخواهد یافت، بلکه آثار مخربی نیز ببار خواهد آورد.
یکی از مواردی که با توجه به ظواهر، و بدون در نظر گرفتن معیارهای از قبل تعیین شده، قضاوت نادرستی در باره مقاله های چاپ شده، بعمل آمده است تحت عنوان "کاوشی در عوامل چاپ مقالات مشابه در مجلات علمی-پژوهشی" ، به وسیله آقای محمد ابطحی، در بلاگ یا د شد ه در تاریخ جمعه 17 اکتبر 2008(26/7/1387) انجام گرفته است. ایشان بدون این که در رشته مدیریت یا تعلیم و تربیت تخصص داشته باشند، استدلال کرده اند که دومقاله چاپ شده اینجانب شبیه است . بنا برنظر ایشان، نویسنده" نادرستی علمی را مرتکب شده است".
در زیر نکاتی که می تواند قضاوت ایشان را رد کند ، به اطلاع می رساند:
1. از آنجا که روش پژوهش آمیخته (ترکیب روش های کمی و کیفی) یک "روش تحقیق نوپدید" در علوم اجتماعی و رفتاری می باشد که در کشرر ما آشنا ئی با آن وجود نداشته است، نویسنده مقاله بعلت تعهد حرفه ای که در تعلیم وتربیت و مدیریت دارد , خود را موظف دیده است این روش را در سطح جامعه هیات علمی دراین دو حوزه علمی معرفی کند. لذا چاپ این دو مقاله برای اشاعه دانش نو درز مینه روش های تحقیق در تعلیم و تربیت و مدیریت بوده است . در انجام این امر ،هیچ گونه پاداش مادی و معنوی ،جز این که در آینده شاهد آن باشم که با اشاعه یک نوآوری کمک کرده ام که انجام پژوهش های مربوط علوم اجتماعی و رفتاری از حصار تنگ دیدگاه اصالت تحصلی (اثبات گرائی) در آمده باشد وپژوهشگران دراین دو حوزه دیدگاه های دیگرِِِی( تفسیری/ نظریه انتقادی/ پسا ساختارگرائی) را برای انجام پژوهش مورد نظر قرا داده اند، متبادر به ذهن نبوده است.
2. دو مجله مورد اشاره ایشان در دو حوزه علمی جداگانه( تعلیم و تربیت /مدیریت) است. پژوهشگران هر یک از این دو حوزه به ندرت به سراغ آثار علمی چاپ شده در حوزه دیگری می روند. نویسنده این مقاله ها، به عنوان مدرس روش تحقیق علمی، خود را موظف دانسته است که هر دو حوزه را با نوآوری در روش های تحقیق که مورد استفاده هر دو می باشد ، آشنا کند.اما، با دو مقاله که عناوین آن ها در یک عبارت ( سه واژه)مشترک است و چکیده آن ها کمی شباهت دارند. اما بیش از نیمی از محتوای آن ها متفاوت می باشد.
3. به دلایل زیر ،هدف از تدوین و چاپ مقاله های علمی یاد شده، هیچ یک از موارد سه گانه مورد اشاره آقای ابطحی (1-1. ارسال همزمان به دو مجله ،1-2. انگیزه مادی، 1-3. ارتقای مرتبه علمی) نبوده است. این موارد به شرح زیر توضیح داده شده اند:
3-1. همان طور تاریخ دریافت و پذیرش مقاله ها نشان می دهد در مجله اول (در یافت 20/1/86 و پذیرش 16/8/1387) و در مجله دوم ( تاریخ دریافت 16/5/1386 و پذیرش 18/2/1387) بوده است .بنابراین مجله دوم با آگاهی کامل از چاپ مقاله در مجله اول به چنین اقدامی دست زده است. لذا از انجا که نویسنده مقاله ها را همزمان به مجله های یاد شده نفرستاده است ، قضاوت در باره او که" تعهد اخلاقی و علمی را رعایت نکرده است " ناروا می باشد.
3-2. مقاله اول روش های آمیخته را معرفی می کند وکاربرد آن ها را در تعلیم و تربیت مورد بحث قرار می دهد. اما ، مقاله دوم پس از معرفی این روش ها، کاربرد های موجود آن ها را به طور مستند د ر مطالعات مدیریت نمایان کرده و تحلیل می کند. بنابراین،هر چند در حدود 40 در صد مطالب در دو مقاله یکسان است، که با توجه به هدف اشاعه روش های تحقیق آمیخته ضرورت داشته است،ولیحدود 60در صد مطالب متفاوت می باشد . مقاله اول دارای 12 منبع و مقاله دوم دارای 15 منبع است. از این دو دسته منبع فقط 6 منبع در دو مقاله مشترک است. لذا دو مقاله به طور مشخص متفاوت می باشند. فقط خواننده نا آشنا با دو حوزه علمی یاد شده می تواند ادعا کند که مقاله های یادشده مشابه است. بلی ، د و مقاله از نظر معرفی روش های آمیخته مشابه است ، اما نه از نظر کار برد آن ها.
3-3.هیچ یک از مجله های یادشده بابت چاپ مقاله وجهی نمی پردازند. لذا، عا مل مالی درچاپ مقاله های یاد- شده در کار نبوده است.
4.از آنجا که نویسنده این مقاله ها بیش از ده سال است که به مرتبه استادی تمام وقت دانشگاه ارتقا یافته است، تدوین و انتشار مقاله ها به انگیزه ارتقا ی مرتبه علمی نبوده است.
با توجه به مراتب فوق، می توان نتیجه گرفت که: (الف).ادعای آقای محمد ابطحی در باره یکسان بودن دو مقاله رد می شود،( ب).قضاوت ایشان در باره عدم تعهد علمی و اخلاقی نویسنده مقاله ها نادرست و کاملا نا- روا می باشد .
نظر به مطالب بیان شده ، امید وار است که در اولین فرصت، سایتی که خود ادعا می کند راستی و درستی را پیشه کرده است، قضاوت نادرست یاد شده را بزداید .
وانگهی، اینجانب نیز داوطلبی خود را برای حمایت از اقدامات این سایت اعلام می دارد. همچنین، پیشنهاد می کند که کمیته ای برای تعریف تقلب علمی و نادرستی های ناشی از عدم رعایت اخلاق علمی و حرفه ای تشکیل شود و مصادیق آن را کاملا آشکار سازد. این چنین می توان انتظار داشت که د ر آینده جامعه علمی ایران نه تنها خود را به رعایت ارزش های شفافیت و پاسخگوئی ملزم بداند، بلکه این ارزش ها را در جامعه نیز اشاعه دهد.
با احترام
عباس بازرگان
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
28/7/1387
همکاران گرامی ، اعضای هیات علمی موسس بلاگ " استادان علیه تقلب"
از این که همت کرده اید و سایت کامپیوتری قابل توجهی برای حمایت از راستی و در ستی در انجام کارهای علمی ایجاد کرده اید موجب خرسندی و کمال تشکر است. بنا براین تبریک مرا، به عنوان یکی از اعضای هیات علمی ، که اقدام شما را می ستاید و خود نیز سعی دارد که نه تنها در این راه گام بردارد بلکه دیگران را نیز بدین راه تشویق کند، صمیمانه بپذیرید.
اما اگر کار ی بخواهد با صلابت باشد ، باید از دقت ، قابلیت اعتماد و اعتباربر خوردار باشد. به عبارت دیگر، چنانچه این سایت بخواهد ارزیابی های خود را با پایائی و روائی لازم انجام دهد و شفافیت علمی و پاسخگویی دانشگاهی را به عنوان ارزش ترویج نماید ، لازم است ابتدا تعریف کاملا پذیرفته شده ای از درستی و نا در- ستی بدست دهد . سپس ملاک ها و مصادیق نادرستی را همراه با نشانگر ها و شاخص های آن عر ضه کند. در غیر این صورت ، با احتمال قوی ، قضاوت ها فقط از طریق احساسات و ظواهر امر بعمل می آید و نتیجه گیری های آن سودار و اریبی خواهد بود. در چنین حالتی ، نه تنها هدف والای موسسین سایت یادشده تحقق نخواهد یافت، بلکه آثار مخربی نیز ببار خواهد آورد.
یکی از مواردی که با توجه به ظواهر، و بدون در نظر گرفتن معیارهای از قبل تعیین شده، قضاوت نادرستی در باره مقاله های چاپ شده، بعمل آمده است تحت عنوان "کاوشی در عوامل چاپ مقالات مشابه در مجلات علمی-پژوهشی" ، به وسیله آقای محمد ابطحی، در بلاگ یا د شد ه در تاریخ جمعه 17 اکتبر 2008(26/7/1387) انجام گرفته است. ایشان بدون این که در رشته مدیریت یا تعلیم و تربیت تخصص داشته باشند، استدلال کرده اند که دومقاله چاپ شده اینجانب شبیه است . بنا برنظر ایشان، نویسنده" نادرستی علمی را مرتکب شده است".
در زیر نکاتی که می تواند قضاوت ایشان را رد کند ، به اطلاع می رساند:
1. از آنجا که روش پژوهش آمیخته (ترکیب روش های کمی و کیفی) یک "روش تحقیق نوپدید" در علوم اجتماعی و رفتاری می باشد که در کشرر ما آشنا ئی با آن وجود نداشته است، نویسنده مقاله بعلت تعهد حرفه ای که در تعلیم وتربیت و مدیریت دارد , خود را موظف دیده است این روش را در سطح جامعه هیات علمی دراین دو حوزه علمی معرفی کند. لذا چاپ این دو مقاله برای اشاعه دانش نو درز مینه روش های تحقیق در تعلیم و تربیت و مدیریت بوده است . در انجام این امر ،هیچ گونه پاداش مادی و معنوی ،جز این که در آینده شاهد آن باشم که با اشاعه یک نوآوری کمک کرده ام که انجام پژوهش های مربوط علوم اجتماعی و رفتاری از حصار تنگ دیدگاه اصالت تحصلی (اثبات گرائی) در آمده باشد وپژوهشگران دراین دو حوزه دیدگاه های دیگرِِِی( تفسیری/ نظریه انتقادی/ پسا ساختارگرائی) را برای انجام پژوهش مورد نظر قرا داده اند، متبادر به ذهن نبوده است.
2. دو مجله مورد اشاره ایشان در دو حوزه علمی جداگانه( تعلیم و تربیت /مدیریت) است. پژوهشگران هر یک از این دو حوزه به ندرت به سراغ آثار علمی چاپ شده در حوزه دیگری می روند. نویسنده این مقاله ها، به عنوان مدرس روش تحقیق علمی، خود را موظف دانسته است که هر دو حوزه را با نوآوری در روش های تحقیق که مورد استفاده هر دو می باشد ، آشنا کند.اما، با دو مقاله که عناوین آن ها در یک عبارت ( سه واژه)مشترک است و چکیده آن ها کمی شباهت دارند. اما بیش از نیمی از محتوای آن ها متفاوت می باشد.
3. به دلایل زیر ،هدف از تدوین و چاپ مقاله های علمی یاد شده، هیچ یک از موارد سه گانه مورد اشاره آقای ابطحی (1-1. ارسال همزمان به دو مجله ،1-2. انگیزه مادی، 1-3. ارتقای مرتبه علمی) نبوده است. این موارد به شرح زیر توضیح داده شده اند:
3-1. همان طور تاریخ دریافت و پذیرش مقاله ها نشان می دهد در مجله اول (در یافت 20/1/86 و پذیرش 16/8/1387) و در مجله دوم ( تاریخ دریافت 16/5/1386 و پذیرش 18/2/1387) بوده است .بنابراین مجله دوم با آگاهی کامل از چاپ مقاله در مجله اول به چنین اقدامی دست زده است. لذا از انجا که نویسنده مقاله ها را همزمان به مجله های یاد شده نفرستاده است ، قضاوت در باره او که" تعهد اخلاقی و علمی را رعایت نکرده است " ناروا می باشد.
3-2. مقاله اول روش های آمیخته را معرفی می کند وکاربرد آن ها را در تعلیم و تربیت مورد بحث قرار می دهد. اما ، مقاله دوم پس از معرفی این روش ها، کاربرد های موجود آن ها را به طور مستند د ر مطالعات مدیریت نمایان کرده و تحلیل می کند. بنابراین،هر چند در حدود 40 در صد مطالب در دو مقاله یکسان است، که با توجه به هدف اشاعه روش های تحقیق آمیخته ضرورت داشته است،ولیحدود 60در صد مطالب متفاوت می باشد . مقاله اول دارای 12 منبع و مقاله دوم دارای 15 منبع است. از این دو دسته منبع فقط 6 منبع در دو مقاله مشترک است. لذا دو مقاله به طور مشخص متفاوت می باشند. فقط خواننده نا آشنا با دو حوزه علمی یاد شده می تواند ادعا کند که مقاله های یادشده مشابه است. بلی ، د و مقاله از نظر معرفی روش های آمیخته مشابه است ، اما نه از نظر کار برد آن ها.
3-3.هیچ یک از مجله های یادشده بابت چاپ مقاله وجهی نمی پردازند. لذا، عا مل مالی درچاپ مقاله های یاد- شده در کار نبوده است.
4.از آنجا که نویسنده این مقاله ها بیش از ده سال است که به مرتبه استادی تمام وقت دانشگاه ارتقا یافته است، تدوین و انتشار مقاله ها به انگیزه ارتقا ی مرتبه علمی نبوده است.
با توجه به مراتب فوق، می توان نتیجه گرفت که: (الف).ادعای آقای محمد ابطحی در باره یکسان بودن دو مقاله رد می شود،( ب).قضاوت ایشان در باره عدم تعهد علمی و اخلاقی نویسنده مقاله ها نادرست و کاملا نا- روا می باشد .
نظر به مطالب بیان شده ، امید وار است که در اولین فرصت، سایتی که خود ادعا می کند راستی و درستی را پیشه کرده است، قضاوت نادرست یاد شده را بزداید .
وانگهی، اینجانب نیز داوطلبی خود را برای حمایت از اقدامات این سایت اعلام می دارد. همچنین، پیشنهاد می کند که کمیته ای برای تعریف تقلب علمی و نادرستی های ناشی از عدم رعایت اخلاق علمی و حرفه ای تشکیل شود و مصادیق آن را کاملا آشکار سازد. این چنین می توان انتظار داشت که د ر آینده جامعه علمی ایران نه تنها خود را به رعایت ارزش های شفافیت و پاسخگوئی ملزم بداند، بلکه این ارزش ها را در جامعه نیز اشاعه دهد.
با احترام
عباس بازرگان
عضو هیات علمی دانشگاه تهران
۸۷/۰۷/۲۹