Professors Against Plagiarism

استادان علیه تقلب

مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاه است

مقدمه

به‌نام خداوند هستی و هم راستی

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها چه از سوی دانش‌جویان و چه از سوی اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکت‌های غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزه‌هایی چون اخذ مدرک، پذیرش یا ارتقای مرتبه‌ی دانشگاهی صورت می‌گیرتد.

ما با هرگونه تقلب مخالفیم و سکوت در برابر آن‌را هم جایز نمی‌دانیم. در این بلاگ قصد داریم برخی موارد و روش‌های تقلب‌ را بیان و ضمن آموزش به دانش‌جویان و تلاش برای اشاعه‌ی اخلاق و آداب حرفه‌ای در جمع خودمان‌، مسولان را وادار کنیم تا به مشکل تقلب و ریشه‌های آن واکنش جدی نشان دهند.

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

استادان یا پژوهشگران حامی

حمایت

اگر می‌خواهید نامتان به‌عنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..

تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستاده‌اند که متاسفانه امکان استفاده از آن به‌جای وبگاه نیست.

بایگانی مطالب

آخرین نظرات

تولید علم یا علم تقلب؟

قاسم جابری پور | شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۸۷
مقاله جالبی در شماره امروز اعتماد:

گاهی به زیان های جامعه شناختی اتکا به تعداد مقالات
تقلب در علم یا علم تقلب
دکتر بابک زمانی

یک استاد اکولوژی ایرانی مقاله یک استاد استرالیایی را تنها با تغییر اسم مولف و بدون هیچ تغییر دیگری در یک نشریه علمی به چاپ می رساند. این داستان، رسوایی و شرمندگی آشکاری پدید می آورد.

یک گروه از پزشکان ایرانی که در یک تحقیق بین المللی دخالت داشته اند در جمع آوری اطلاعات دچار تخلفات آشکاری می شوند که مسوولان بین المللی آن تحقیق را به اعتراض وامی دارد و...

البته تقلب علمی در همه جای دنیا و از سال ها پیش گهگاه دیده می شود، اما تکرار قابل توجه این تخلفات و تقلبات در کشور ما به ویژه در سال های اخیر، نکته قابل تاملی است که اگر کسی بخواهد بخش بزرگ تر مسوولیت در پدیده های اجتماعی را بر دوش عوامل اقتصادی، اجتماعی و تاریخی بگذارد نه بر دوش ذات پلید افراد، شاید به نتایج بیشتری دست یابد. شاید بتواند نکاتی مکتوم تر و از چشم دورمانده تر کشف کند، شاید به دلایلی دست یابد که تنها یکی از نتایج شان این تقلب هاست؛ دلایلی که شاید عواقب اجتماعی مصیبت بارتری هم دربر داشته باشند.

کسی که نتواند خود را با محکوم کردن یک استاد متقلب و طبیعتاً بینوای یک دانشگاه شهرستان قانع کند و عمیقاً بر این عقیده باشد که این اوضاع و شرایط هستند که می توانند رگه های تقلب یا صداقت را در وجود ما بیدار کنند یا به خواب برند، راه دراز و دشواری در پیش دارد.

در اولین نگاه آنچه در مقایسه این دو نوع تقلب به نظر می رسد، زیانبارتر بودن تحقیقات نوع دوم نسبت به تقلب نوع اول است. در تحقیق نوع اول ممکن است یک دانشجوی اکولوژی در یک جست وجو به چنین مقاله یی بربخورد و آن را بخواند و البته نکات بسیاری نیز قطع نظر از نام نویسنده، از این مقاله یاد بگیرد. به عبارت دیگر این مقاله اگرچه نقض آشکار حقوق مولف و یک دزدی بی شرمانه است، اما خود علم را مخدوش نمی کند. اما تقلب نوع دوم دخالت و تخطی آشکاری است در تولید اطلاعات علمی. این نوع تقلب می تواند به شکل کاملاً نامحسوسی باعث تولید اطلاعات پزشکی نادرستی شود که عواقب و نتایج منفی بیشتری دارد و بدتر از همه با توجه به اینکه بسیار نامحسوس انجام شده است، ضریب اطمینان به پژوهش های علمی و میزان اطمینان بین المللی به متخصصان کشور ما را تنزل می دهد.

اما اکنون که با چشمانی فراخ تر به موضوع می نگریم و درمی یابیم که تقلب از نوع دوم اگرچه بی سر و صداتر، اما خطرناک تر است، می توانیم جنبه های دیگری را نیز که به نوعی تخلف از تحقیقات صادقانه علمی به شمار می روند، مورد بررسی قرار دهیم؛ جنبه هایی که به جهت پیچیده بودن و پوشیده ماندن یا گاه به دلیل آنکه نگاه ما را به مرض عادت مبتلا کرده اند، اهمیت وارسی بیشتری دارند تا گناه آن معلم شهرستانی که یحتمل برای شندرغاز حق ارتقا، شاید مقاله مهمی را هم (اگرچه به لاف نام خود) در دستور مطالعه دانشجویان قرار داده باشد.

در بسیاری از موارد مرز تحقیق و عمل در بسیاری از کارهای ما مخدوش است. ناگهان گروهی ادعای انجام عملی معجزه آسا روی بیمارانی می کنند که سال هاست لاعلاج شناخته شده است. عده بی شماری در صف عمل (آن هم با پرداخت وجه) قرار می گیرند و در خاتمه نه تنها هیچ اثری از تحقیقات اولیه (قبل از اجرا) نیست، بلکه بعد از چند سال هم هیچ بررسی جدی در مورد میزان تاثیر این درمان، روی این بیماران گزارش نمی شود. محقق-طبیب هم به شدت مورد تشویق قرار می گیرد.

بسیاری تحقیقات انجام می شوند که از زاویه بین المللی هیچ دلیلی برای انجام شان وجود ندارد. نتایج این تحقیقات سال ها پیش روشن بوده است. تا تولید علم در مقیاسی جهانی، قدمی رو به جلو نباشد نقض غرض است.

چه بسیار تحقیقات که در بخش هایی انجام می شوند که در آن بخش کار روزانه علمی و درستی انجام نمی شود، چه رسد به اینکه تولید علم صورت گیرد.

چه بسیار مقالاتی که در بسیاری از موارد کپی برداری هایی از نشریه های بین المللی هستند. چه بسیار تحقیقاتی انجام می شود در حالی که اساساً در آن بخش، بودجه یی برای تحقیقات وجود ندارد. تحقیقات «همت عالی»، تحقیقاتی که «اسپانسر» ندارند چاره هیچ دردی نیستند. چنین تحقیقاتی اولاً به دلیل عدم تامین مالی به درستی انجام نمی شوند و ثانیاً شاید به درد نمی خورند که اسپانسر ندارند.

اما مشکلات فوق به نظر می رسد در سال های اخیر ناشی از نوعی نگرش محدود به کار علمی باشد. کار علمی با تولید علم خلط شده است. در بسیاری از دانشگاه ها شرط اساسی برای ارتقای هیات علمی تعداد مقاله ها و کتاب هاست. جایی برای «کار» علمی و کار «آموزشی» باقی نمانده است، آن هم در شرایطی که هیچ گونه بودجه تحقیقاتی وجود ندارد. دیگر مهم نیست شما در یک بیمارستان آموزشی با چه کیفیتی «کار» می کنید یا با چه کیفیتی به دانشجویان آموزش می دهید. آنچه مهم است تعداد مقالاتی است که بیرون می دهید و اگر هم این مقاله را از جایی بیرون می دهید که امکان کار علمی در آن وجود ندارد، باکی نیست و از همه بدتر اینکه ارتقای سالانه شما یعنی میزان حقوقی که سهم خانواده شماست هم به تعداد «مقالات» بستگی دارد. به یکباره انگار در هر موسسه یی و در هر شهر و روستایی که نام دانشکده و دانشگاه بر آن گذاشته شده است، «امکان تولید علم» هم به شکل خلق الساعه فراهم خواهد شد و تنها ابزار مورد نیاز برای تولید علم هم آدمی است که خود ما اخیراً نامش را «عضو هیات علمی» گذاشته ایم. گویی می توان همه این نوع دانشگاه ها را در ردیف دانشگاه های بزرگ دنیا دید که قادر به تولید علم روزآمد هستند و عجیب تر اینکه تلاش در راه پیشبرد مبانی علمی از طریق تاسیس نهادها و سنت های علمی یعنی سعی در فراهم آوردن امکانات تولید علم در این بخش ها و به دانشگاه های نوپا نیز پشیزی ارزش داده نمی شود. بیهوده نیست که در بسیاری از دانشکده ها، دیگر کسی به دنبال کار و آموزش نیست. همه به دنبال «تهیه مقاله» هستند. همه اینها به نظر ناشی از نوعی نگاه ساده انگارانه و ناباورانه به کار علمی است. انگار کار علمی کاری بسیار دشوار و نظارت و ارزیابی آن غیرممکن است که دانشکده های ما صرفاً یک معیار کاملاً عینی (تعداد مقالات) را ملاک ارزیابی هیات علمی قرار می دهند؛ ملاکی که با استفاده از جادوی «عدد» هیچ مویی لای درز آن نمی رود، اما جداً باید پرسید با چنین سهل انگاری ، واقعاً داریم تولید علم را گسترش می دهیم یا علم تقلب را؟ آیا هیات علمی را وامی داریم در هر مرحله یی که هستند، کار علمی را گسترش دهند یا می گوییم فقط روش های مختلف مقاله سازی را با هر درجه یی از صحت و صداقت یاد بگیرند؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۰۸/۱۱
قاسم جابری پور

نظرات (۱۰)

نویسنده گرامی این مقاله به نکات مهمی اشاره میکند.و باید از ایشان بابت طرح بحث ممنون بود. امابعضی از نتایجی که میگیرد قابل بحث است.مهمترین نکات این مقاله عبارت است از:

1_ این عقیده که کلیه تقلبات علمی ناشی از ذات پلید افراد است عقیده صحیحی نیست.
2_عوامل اجتماعی و اقتصادی در شکل گیری رفتار متقلبانه سهم دارد.
3_ نگاه "پاک سازی مزرعه " نگاه مناسبی برای برخورد با پدیده تقلب علمی نیست.زیرا عوامل مولد و تشویق کننده تقلب را نادیده میگیرد و در نتیجه فشار عوامل اجتماعی اقتصادی پدیده تقلب تکرار میشود.
4_همه انواع تقلب علمی به یک اندازه زیان بار نیستند.
5_بین "کار روزانه علمی" و تولید علم تفاوت وجود دارد.
6_"کار اموزشی" با هر دو نموع کار فوق متفاوت است.
7_نظام موثر ارزیابی در مورد "تحقیق علمی" در جامعه ما بکار گرفته نمیشود.
8_تحقیق علمی بودجه و امکانات سخت افزاری نیاز دارد
9_مکانیزم تشویق و تنبیه رایج به درستی عمل نمیکند.
10 _برای تحقیق علمی باید مقیاسی بین المللی را درنظر گرفت.
11_بعضی تحقیقات علمی به هیچ "دردی" نمیخورند .فقدان اسپانسر میتواند معیار تشخیص اینگونه تحقیقات باشد.



نتایج

1_نباید بین کار علمی و تولید علم خلط شود.
2_نباید شرط مهم ارتقائ عضو هیئت علمی "مقاله" و "کتاب" باشد.
3_باید "کیفیت کار علمی" و "کیفیت اموزش" شروط اصلی ارتقائ عضو هیئت علمی قرار گیرد....بطور ضمنی...

4_کمیت مقالات علمی نشانه قوی کیفیت "کار علمی" و "کیفیت آموزش" عضو هیئت علمی نیست.
..............
درست است که نکات 11 گانه مورد اشاره نویسنده محترم غیر از نکته پنجم که قوین مبهم است و نکته یازدهم که به شدت مورد بحث .همگی نکات قابل توجهی هستند اما هیچکدام از نتایجی که نویسنده گرفته است حمایت نمیکند. در واقع نویسنده میتوانست بدون اشاره به نکات فوق نیز موضع خود را بیان میکرد.
در مورد نتایج نیز بحث های جدی وجود دارد زیرا نویسنده روشن نمیکند منظور از "کار علمی" چیست ؟ که با "تحقیق علمی" نباید خلط شود. و مگر مقاله علمی چیزی غیر از گزارش کار علمی است؟یا نمیتواند گزارش "متد آموزشی موثر" یا" تجربه اموزشی مفید" باشد؟
مجددن از مقاله جالب توجه ایشان در روزنامه اعتماد ممنونم.
Payam,
As I mentioned in my comment most of the cut-paste articles are generated by the Azad students. The ones that are produced by the top ranked students are more sophisticated and with false claims as you said it.
Anyhow there should be consequences or else we keep seeing the same thing.
البته بنده با آقای دنیاگر موافق نیستم. فقط در دانشگاه های درجه 1 (با نظر ایشان(
تقلب حرفه ای تر انجام میشود. برای مثال در دانشگاه تهران (که خودم درس می خونم( در بسیاری از مقاله ها که برای نشریات خارجی ارسال می شود ادعای پیاده سازی مدل اراعه شده در شرکتی می شود که اصلا وجود ندارد.
دانشگاه شریف هم موارد مشابهی داشته

اگه به دانشگاه شبستر اشاره می کنید به سرکار خانم ابتکار هم توجه کنید.
نکته ای که در این مقاله اشتباه بود و در کامنت اول هم به آن اشاره شده بود این است که دانشگاه های شهرستان گویا به عنوان شهروند درجه دو به آنها نگاه شده است. حال آنکه دانشگاه هایی مثل صنعتی اصفهان که مرکز بسیاری از نوآوری های علمی است و دانشگاه شیراز یا تبریز محلهایی نیستند که اینگونه رده بندی شوند. باید بدون رودربایستی ذکر کرد که دانشگاه آزاد که در تمام شهرها و شهرستانها کوچک شعبه زده است و دانشجویان تحصیلات تکمیلی می گیرد و اساتیدی را که استخدام می کند احساس وابستگی دائم به دانشگاه نمی کنند یکی از منابع عدم رعایت اخلاق آکادمیک است جنانچه در مورد واحد شبستر هم دیدیم .البته نه اینکه در دانشگاه شریف و تهران و غیره این پدیده دیده نمی شود ولی اگر به لیست مقالات ارسالی به کنفرانس کامپیوتر نگاه کنیم (قبل از چاپ مجموعه مقالات) می بینیم که 90 درصد مقالاتی که از دانشگاه های بسیار کوچک می آید از جنس کپی پیست است. دلیل آن هم فشار زیاد روی افراد برای چاپ کردن است و نداشتن آموزش کافی در مورد اینکه مقاله چاپ کردن یعنی چی. فقط از آنها خواسته می شود که مقاله چاپ کنند ولی ابزار در اختیار آنها قرار داده نمی شود.
مورد دیگر اینکه برای اجرای هرکار افراد امید ریاضی آنرا در نظر می گیرند. اگر کار خلاف اخلاق آکادمیک فقط پاداش محتمل داشته باشد و پیامد نداشته باشد قطعا امید ریاضی آن فقط مثبت می شود و عقل سلیم که در کنترل اخلاق نباشد حکم می کند که مسیر ساده تقلب با بازدهی مثبت را انتخاب کند. حال آنکه اگر پیامد کار خلاف زیاد و حتی خیلی زیاد باشد و اگر احتمال وقوع گرفتار شدن هرچقدرهم که کم باشد امید ریاضی منفی خواهد داشت. با این وضع است که افراد فاسدی که در کشوری مثل آمریکا در پستهای مهم سیاسی هستند از ترس پیامدهای سنگین سعی می کنند که اخلاق ظاهری را رعایت کنند
ایتالیا نیز با مشکلاتی مشابه ایران دست و پنجه نرم میکند. روش مواجهه ایتالیایی ها با این قضیه :

http://imechanica.org/node/3460
The following news item in Varsity (a Cambridge, UK, student newspaper) shows that plagiarism is not restricted to Iran and/or Iranians; there is a pandemic of moral failure throughout the world.

'1 in 2' admits to plagiarism: Varsity survey reveals that 49% per cent of Cambridge students have committed some form of plagiaristic act whilst at the University

Varsity, 30 October 2008
http://www.varsity.co.uk/news/1058/1/

BF.
دوست عزیز، ما اینجا قصد افشاگری نداریم. همه‌ی موارد را (که تعدادشان هم زیاد است) نگه‌داشته ایم تا پس از فعال شدن جاهایی که باید در مورد مقالات تقلبی تصمیم بگیرند برایشان بفرستیم. مطمءن باشید که همه را پیگیری خواهیم کرد.
من یک نمونه مقاله که یکی از اساتید دانشگاه کاشان کپی برداری کرده بود رو براتون ایمیل کردیم اما شما معرفی نکردید و ترتیب اثر ندادید....شماها هم هر چی که خودتون دوست داارید می نویسید.....از تون توقع این کار دیگه نمی رفت!!!! تقلب از اون واضحتر!!!!
good article, thanks for sharing, dr. jaberipour.

i hope more people (perhaps some from this group) write articles like this in newspapers.
Whilst I concur with the majority of issues raised in this article (published in E'temad), I should like to make some dissenting remarks.

Firstly, we should be very wary of denigrating smaller, younger and/or provincial universities in our writings that are meant for the public at large. Otherwise, we will be unwittingly creating barriers between the ranks of students and scientists studying and working respectively at different academic institutions; nothing is more harmful to the life and integrity of the academic community of a country than creating a class or caste system within that country. The article under discussion makes some general and unkindly remarks regarding some universities, which may or may not be justified. Please note that I am not denying that some universities are better than others, but believe that issues regarding academic standards should be dealt with calmly, professionally and systematically, rather than through a diplomacy consisting of shouting and denigrating.

Secondly, it is in general not true that finding sponsorship for a project is a guarantee that that project is a worthy one; the converse of this statement is also not true. I can certainly name some examples of projects that received no support (for instance at the IBM Thomas Watson Research Center in New York) but were carried out entirely at the personal risks to the researchers involved (in one celebrated case, researchers even paying hard cash from their own pockets for the expenses incurred by their experiments). The work that led to the most reliable experimental verification of the d-wave symmetry of the superconducting order parameter in high-temperature superconductors, was one of the projects that originally was not approved by IBM, however was later awarded some of the most prestigious awards in physics worldwide.

Of course, there is no denying that some projects do not receive support and sponsorship simply because they are inferior projects. Nonetheless, it has been repeatedly stated, by experts and by the people in the know, that if Karl Müller and Johannes Bednorz (the recipients of the 1987 Nobel Prize in physics) were not working at the IBM Research Center in Zürich, Switzerland, but at that in New York, they had not discovered high-temperature superconductivity; this for the reason that the Directors in New York would not have provided the freedom that Karl Müller enjoyed at the IBM in Zürich. This is an issue to be taken extremely seriously, since at the time the researches by Karl Müller and his junior collaborator Johannes Bednorz served no apparently useful purpose (for the dedicated, the materials in which high-temperature superconductivity is observed, are "bad" metals; when undoped, they are even insulators, of the Mott type; aside from this, at the time it was generally believed that the highest achievable transition temperature was around 25 K, already achieved in Nb3Ge --- the very reason why Philips Research Laboratories in Eindhoven, the Netherlands, had closed down their research division on superconductivity; this happened when the celebrated Casimir [of the Casimir effect] was no longer in charge of research policy at Philips Laboratories).

Thirdly, and lastly, in order to raise the academic standards at all universities in Iran, the more established universities and research institutions should consider to institute what is commonly referred to as `visiting positions' or `visiting Fellowships', which can consist of short/medium/long-term appointments at junior and senior levels. These positions should be publicly advertised and the host institutions should appoint the most deserving applicants to these visiting positions/Fellowships. It is an undeniable fact that upon returning to their main institutions, the holders of these visiting positions/Fellowships will have significant positive impact on their respective academic environments. These visiting appointments will also bring about long-term academic collaborations between various institutes and laboratories in the country.

BF.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی