Professors Against Plagiarism

استادان علیه تقلب

مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاه است

مقدمه

به‌نام خداوند هستی و هم راستی

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها چه از سوی دانش‌جویان و چه از سوی اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکت‌های غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزه‌هایی چون اخذ مدرک، پذیرش یا ارتقای مرتبه‌ی دانشگاهی صورت می‌گیرتد.

ما با هرگونه تقلب مخالفیم و سکوت در برابر آن‌را هم جایز نمی‌دانیم. در این بلاگ قصد داریم برخی موارد و روش‌های تقلب‌ را بیان و ضمن آموزش به دانش‌جویان و تلاش برای اشاعه‌ی اخلاق و آداب حرفه‌ای در جمع خودمان‌، مسولان را وادار کنیم تا به مشکل تقلب و ریشه‌های آن واکنش جدی نشان دهند.

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

استادان یا پژوهشگران حامی

حمایت

اگر می‌خواهید نامتان به‌عنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..

تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستاده‌اند که متاسفانه امکان استفاده از آن به‌جای وبگاه نیست.

بایگانی مطالب

آخرین نظرات

آیا همه باید دانشیار و استاد‌تمام شوند؟

محمد قدسی | شنبه, ۱۴ دی ۱۳۸۷
این سوال مدتی است ذهنم را درگیر ساخته است. برخی مرتبه‌ی دانشیاری و نیز استاد‌تمامی را یک حق برای خود و دیگران می‌دانند و معتقدند آنان‌که مطابق مقررات وزارت علوم امتیاز لازم را برای ارتقاء به دست می‌آورند، باید به حق خود برسند تا کمی به حقوق ماهیانه‌ای که می‌گیرند اضافه شود.

قدیم‌ها که دانش‌جوی دکتری نبود یا کم بود، برای کسب امتیاز لازم برای ارتقاء، متقاضی باید خودش و بدون کمک دیگران حداقل یک مقاله‌ی پژوهشی، حتا در مجلات معتبر داخلی چاپ و چندین سال تدریس می‌کرد تا امتیاز لازم را به دست آورد. همه یادشان هست که به علت قلت تعداد استادان، معمولا این افراد چندین مسولیت در داخل و خارج دانشگاه را هم بدوش می‌کشیدند و نگارش یک مقاله به تنهایی کاری دشوار و با ارزش بود.

اما اکنون، حتا در دانشگاه‌های خیلی خوب، مثل شریف، به برکت چند دانش‌جوی دکتری باهوش که کم هم نیستند، فرد می‌توان با وجود داشتن شرایطی مانند زیر مثل آب خوردن، امتیاز لازم را برای مرتبه‌ی دانشیاری و نیز استاد‌تمامی «کسب‌» کند:
  • درس‌های پژوهشی (ارشد) که استاد می‌دهد در زمینه‌ی A است ولی مقاله‌هایش که از کار دانش‌چوی دکتری او به دست آمده در زمینه‌های کاملا متفاوت C، B و ..
  • استاد ممکن است اصلا توانایی علمی برای فهم مفاله‌ای که خود یکی از مولفانش هست نداشته باشد.
  • استاد ممکن است توانایی نگارش مقاله‌ی مستقل به زبان انگلیسی (یا زبان دیگر) را نداشته باشد، چون یا سال‌ها از زمانی که دکتری گرفته گذشته یا اصلا خودش تا کنون مقاله‌ی مستقلی ننوشته است.
  • استاد ممکن است نتواند حتا یک سخن‌رانی علمی به زبان انگلیسی (یا یک زبان دیگر) ارائه دهد.
  • استاد ممکن است هم‌زمان مدیر عامل یک شرکت باشد یا چند مسولیت وقت‌گیر در دانشگاه یا وزارت‌‌خانه‌های دیگر داشته باشد.

بوده‌اند افرادی که تا قبل از پذیرش دانش‌چویان دکتری، به سختی رسمی آزمایشی و سپس پس از سال‌ها به صورت ناپلئونی رسمی قطعی شدند، اما با ورود دانش‌جوی دکتری یک‌باره دانشیار شدند وشاید حال متقاضی کسب مرتبه‌ی استادتمامی باشند.

دانش‌جویان دکتری‌ این امور را به خوبی می‌دانند و خیلی از مسایل را متوجه‌اند. این‌ها به ما و به این سیستم ارتقاء می‌خندند. آیا وقت آن نرسیده که برخی از دانشگاه‌های خوب پیش‌گام شوند و فکری برای این معضل نمایند؟

آیین‌نامه‌ی جدید وزارت علوم برای ارتقای علمی، با همه‌ی کاستی‌هایی که دارد، خواسته است که فرد متقاضی دانشیاری یا استادی نقش «محوری» یا leading role در پژوهش داشته باشد و آن‌را برای ارتقا به مرتبه‌ی استادی ضروری دانسته است. آیا تفسیر این کلمه با هیات ممیزه‌ی دانشگاه‌ها نیست؟ پس چرا خیری از آن‌ها نیست؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۷/۱۰/۱۴
محمد قدسی

نظرات (۱۹)

۲۲ دی ۸۷ ، ۰۸:۴۵ Nader Naghshineh
I hate to bring this up...But the history of the Iranian Higher Education is not a history replete with instances of selfless altruism or even enlightened self-interest. Do we need to indicate the burning husks of past mistakes...from oligarchic eliticism to endemic conformity? Disbandment of the Ministry of Science, Technology and Research is the only viable option. However since this option is outside our grasp in any foreseeble future, I suggest that we jump into next best thing. A Syndicate or Union...But wait according to our contracts we are barred from having a union. So what we can do the next? To appeal to the sense of integrity and fairplay among our colleagues and hope for the best. But being high-browed intellectual among people who are preoccupied with making ends meet, is a tad difficult proposition. Let us be frank, in today's Iran the academia, both the professors and the students, are treated a notch higher than a jester in royal court. We may interject now an then some sharp remark carefully wrapped in satire. But that's that.

I may be accused of unwarranted pessimism but who can blame me. I saved one student from unjust verdict, I shiver to think how many are out there that had their rights trampled. I helped a colleague with his promotion. But I pause to wonder how many engineering instructors are out there who remain the unsung heroes. I negotiate special prices for laptops for my students and have to offer the proverbial pound of flesh...and then I see the money spent on an empty masquerade where some higher education honchos congratulate themselves for being such stellar scientists.
و لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم و سیعلم الذین ظلمو ای منقلب ینقلبون
یکی از پیامدهای مثبت تحصیلات عالی کسب فرهنگ صحت و درستی و تنفر از ناحق و بدرفتاریه.. آنچه در غزه اتفاق میفته دل هر پاکدلی را به رنج میاره و گلوی هر فرهیخته ای رو میفشره. اگرچه این وبلاگ مخصوص مبارزه با تقلب و رفتاربد و بداخلاقی آکادمیکه ولی مناسبه که اگر کامنتی در انزجار از رفتار وحشیانه اسرائیلیها داریم به عنوان مخالفت با بدترین بداخلاقیهای بشری بیان کنیم
وقتی اون اوایل می خواستن دوره دکتری راه بندازن خیلیا مخالف بودن و میگفتن که ما توان اونو نداریم. طبق معمولم یه عده رگای گردنشون بیرون زد که مگه ما چی کم داریم. گفتن آخه مثلا تو آمریکا دانشجوی دکتری پول می گیره و درس میخونه و فکرو ذکرش برای همین فقط درسه و تحقیق . جواب دادن که ما همه دانشجوای دکتری رو بورس میکنیم تا اونا پول بگیرن و درس بخونن و چون استادم کم داریم همشونو استخدام می کنیم. این مال اونوقتی ی که دانشکدههای بزرگ سالی دو سه تا دانشجوی دکتری میگرفتن
الان دانشجوی دکتری نمیدونم سالی چندتا میگیرن ولی میدونم که از هر ده تاشون شاید یکی روبورس کنن. اون اوایل قرار بود که هردانشجوی دکتری حتما یکسال بره خارج ولی الان دیگه اون خبرا نیس
الان از دانشجوی دکتری بعضیا می خوان که تمام وقت باشه ولی پول بهش نمی دن. راه حل چیه ؟ راه حل برگشتن به قوانین همون بیست سال پیشه که همه دانشجوای دکتری بورس بشن ولی تضمینی نباشه که همشونو وزارت علوم استخدام کنه. بهرحال الان تعداد دانشجوهارو هم نمیشه کم کرد چون استادا به دانشجوی دکتری به عنوان ابزار ارتقا نگا میکنن و از حقوق خودشون میدونن که یه چندتایی داشته باشن
دانشگاه اصفهان بطور کاملا گستاخانه و البته عجیب 2 نمره پایان نامه رو مخصوص داشتن مقاله در مجلات کرده است یعنی کسی که پایان نامه از 18 حساب میشود.واقعا که ......
به نظر من چیزی به اسم دانشجوی دکتری در ایران وجود ندارد. در واقع دوره دکتری در ایران دو بار کپی پیست دوره ارشد می باشد. دو همکلاسی دوره کارشناسی من یکی در سطح تحصیلی و بهره هوشی عالی و دیگری خوب بود. هر دو در دوره ارشد یکجا قبول شدند. آنکه خوب بود توانست از چند دانشگاه اروپایی و کانادایی با بورسیه 36000 دلاری در سال پذیرش بگیرد. اما آنکه عالی بود ماندن را به رفتن ترجیح دادو ارشد را دوساله تمام کرد و در دوره دکتری دانشگاه دوره کارشناسی اش زیر نظر استادی از نظرعلمی قوی پذیرفته شد. استادش از او حضور تمام وقت در آزمایشگاه بدون حقوق را خواسته و حتی موضوع پروژه دکتری را برای او تعریف کرده که وی بهیچ وجه علاقه مند به این موضوع نبود. خلاصه فشارهای این استاد با نوشتن نامه به تحصیلات تکمیلی مبنی بر عدم کارکردن تمام وقت دانشجوی عالی در دانشگاه ادامه یافت.استاد دوره ارشدش وقتی این نامه را دیده بود به او گفته بوداستادت جوانی کرده و تو پیری کن. این دانشجوی عالی پس از 2 ماه از دوره دکتری انصراف داد و حالا به شدت دنبال اپلای و رفتن و برنگشتن است. مشکل سربازی دارد که به نظر می رسد اپلایش بسیار سخت باشد مخصوصا چون تافل ندارد. نتیجه اینکه یک دانشجوی نخبه که موضوعات درسی مختلف را به نهایت زیبایی به همکلاسی ها یاد می داد و میرفت که یک مدرس باسواد و پژوهشگر دقیقی باشد اینچنین سرنوشتی پیدا کرد و هدر رفت.
I present the following as a food for thought.

In the German academic system (at least until the time that I had a relatively good overview of it) one cannot be promoted to a full professor position in the university where one is already employed (let us say, as an associate professor); for becoming a full professor, it is required to apply for such position at other universities. The only way to bypass this restriction is to resign from one's position (whereby one is no longer employed by the university at issue) and apply for the advertised full professor position. This strategy being rather risky (since on losing the competition to a stronger candidate, one ends up jobless), the majority of promotions to full professor positions in German universities involve change of employer. This system of promotion has several advantages, three of which are the following:

First, in this system promotion to a full professor position involves real competition amongst several individuals --- since these individuals have undertaken to apply for the position, it is reasonable to assume that they must be strong academically (in this way, one has always a pool of strong candidates to choose from).

Second, it is in the interest of the university recruiting a full professor to select the most deserving candidate; in this way, promotion to a full professor position is no longer a matter of formality, but a matter of well-informed choice.

Third, the system helps spreading academic talents throughout all universities of the country. I am absolutely convinced that this mobility is a very healthy thing, and is to be welcomed, both for universities and for the individuals concerned.

Note that in this system one can, technically, return to one's original university by applying, as a full professor, for a full professor position at this university when such position becomes available.

BF.
دانشچوی دکتری در بسیاری جاهای دنیا عمدتا بورس خوبی دریافت میکند تصور میکنم وزن کار بیشتری باید در ایران روی استاد باشد


در تعامل بین استاد- دانشجو تصور
میکنم نقش استاد دادن ایده کلی و نقش دانشجو اجرای ایده است .که البته راهنمایی های استاد در حین اجرای پروژه نیز مهم است.

کیفیت و استقبال از یک مقاله تا حد زیادی به ایده اصلی آن بستگی دارد و حوزه اطلاعاتی استاد و میزان تسلط او بر این حوزه تاثیر مهمی بر اهمیت، نو بودن و کار آمد بودن و جامع بودن
آن ایده خواهد داشت. ولی از طرفی اگر صرفا هدف تولید مقاله باشد این ایده میتواند ضعیف باشد و کار اصلی بر دوش دانشجو خواهد بود.


در این تعامل دوگانه استاد-دانشجو نقش یک عامل دیگر به نام تجهیزات در برخی رشته ها پررنگ تر است. و در صورت نبود تجهیزات مناسب علاوه بر فشار روی سایر عوامل، صحت نتایج از جهات مختلفی زیر سوال است.
Even with the current promotion system in a field such as Industrial Engineering we don't have many Associates or full profs. Hate to say it but seems that you have crossed the bridge and now destroying it for the the rest.
خانم مریم
رابطه عجله برای ارتقای استادا و احتمال تقلب رابطه ای مستقیمه و از شروط لازم ولی نه کافی. مسائل دیگه مثل رشته های تکمیلی دانشگاه آزادو رقابت پیام نور با آزاد و تعداد زیاد دانشجوی تکمیلی و مدرک گرایی و ارزشیابی نشدن اونایی که مدرک دارن و خیلی چیزای دیگه. اما این وسط شمردن مقالهها بدون اینکه ببینیم مقاله کار کیه و نویسندش توی اون زمینه متخصصه یا نه هم اضاف شده. الان دیگه نمیشه جلوی دانشگاه آزاد و پیام نور و غیرانتقاعی ها رو گرفت. اینا دانشجواشون رو دارن می گیرن و کیفیتشون هم هرچی که هس کاری نداریم. توی هند هم دانشگاه درپیتی فراوونه ولی آی آی تی سرجاشه و کیفیتش هم روز به روز بهتر می شه. حالا بحث سراینه که کیفیت شریف و تهران و چارتا دانشگاه خوبمونو چطور حفظ کنیم که مهندس و لیسانس خوب بیرون بدن. توی آمریکا کنار یوسی ال ای "دانشگاهی" هست که امکاناتش کمتر از واحد قرزنآباد دانشگاه پیام آزاده. این باعث نشده که استانداردای یوسی ال ای پایین بیاد.
خلاصش اینه که استادیاری که تازه شروع کرده نره چارتا دانشجوی دکتری و تکمیلی بگیره و اونا رو زورشون نکنه که مقاله سرهم کنن . این خودش کات و پیستو که شما اشاره کردین رو راه میندازه
۱۶ دی ۸۷ ، ۰۰:۵۸ سید امیر مرعشی
دکتر قدسی فرمودند:

«آیین‌نامه‌ی جدید وزارت علوم برای ارتقای علمی، با همه‌ی کاستی‌هایی که دارد، خواسته است که فرد متقاضی دانشیاری یا استادی نقش «محوری» در پژوهش داشته باشد و آن‌را برای ارتقا به مرتبه‌ی استادی ضروری دانسته است.»

و در ادامه به صورت ضمنی خواستار آن شدند که تعریف دقیقی از این عبارت ارائه شود.

البته در صحبت هایی که اساتید و بزرگواران مطرح کردند، موضوع دیگری مطرح شد، و اساتید اعتقاد داشتند که نقش تدریس در این آیین نامه باید پررنگ تر باشد.

شاید بتوان در جریان تولید علم در دانشگاه دو بخش مهم را در نظر گرفت: یکی خود پژوهش است، که در نهایت به صورت چاپ مقاله به ثمر می رسد، و دیگری آماده سازی موقعیت برای انجام پژوهش است، که مهم ترین نمود آن در تربیت دانشجویان خوب و قوی است، که در آینده بتوانند کارهای پژوهشی خوبی را به نتیجه برسانند. واضح است که در جریان تولید علم، هر دوی این قسمت ها لازم هستند. مثلا با تربیت دانشجوی خوب، پژوهش خود به خود انجام نمی شود و همین طور بدون وجود دانشجوی خوب هم گروهها و آزمایشگاههای تحقیقاتی معنای خود را از دست می دهند.

شاید برای نزدیک کردن موضوع به ذهن (برای یافتن تعریف درستی از نقش محوری) بتوان وضعیت پژوهش را به یک تیم ورزشی تشبیه کرد که در آن خطوط عقبی موقعیت را فراهم می کنند و در نهایت توپ را به خط حمله می رسانند و خط حمله هم گل زنی می کند. در اینجا، مدرسان مانند خطوط پشت سر خط تولید علم هستند. خط حمله هم مثل خط پژوهش است. نتیجه عملکرد خوب خط حمله را هم می توان در انتشار یک گزارش علمی خوب (مثلا شاید مقاله آی اس آی) مشاهده کرد. شاید حتی بتوان نویسنده اول بودن (یا مولف مسوول بودن؟) را به زننده گل بودن تشبیه کرد. البته بدیهی است که تمام خط حمله برای زدن گل زحمت می کشد؛ اما در نهایت توپ فقط به وسیله یک نفر وارد دروازه می شود.

حال فرض کنید فقط قصد داریم خط حمله خوبی انتخاب کنیم و مثلا آنها را دانشیاران و استادان بنامیم. برای این منظور می خواهیم بازیکنانی را انتخاب کنیم که همگی توانا باشند و به عبارت دیگر بتوانند در صورت لزوم نقش محوری را به خوبی بر عهده بگیرند. برای این منظور دو راه در پیش رو داریم:

1- صرفا نگاه کنیم چه کسی گل های زیادی را به ثمر رسانده است. او را آقای گل (یا در اینجا استاد) بنامیم و بگوییم او در موفقیتها و پیروزی ها نقش محوری داشته است. بنابراین تعداد مقالاتی را در نظر می گیریم که این فرد در آن نویسنده اول (یا نویسنده مسوول؟) بوده است.

2- فیلم بازی را کارشناسان مرور کنند و بگویند چه کسی در به ثمر رسیدن گل نقش محوری داشته. برای مثال، اگر بازیکنی گلهای زیادی به ثمر رسانده، اما در اغلب آنها توپ تصادفی به پایش خورده و وارد دروازه شده، این بازیکن شایسته آن نیست که یک بازیکن کلیدی و محوری محسوب شود. همین طور اگر این بازیکن با قلدری همه اعضای تیم را مجبور می کند که به او پاس بدهند و او صرفا گلهای ساده ای به ثمر می رساند که هر کس دیگری هم در آنجا باشد از عهده اش بر می آید، این بازیکن واقعا نقش محوری در گل زنی تیم ندارد.

متاسفانه اخیرا موارد زیادی مشاهده می شوند که با به ثمر رساندن مقالاتی که نقش زیادی در آن ندارند، دانشیار و استاد می شوند. حال به نظر شما کدام یک از دو راه حل فوق واقعا می تواند نقش محوری اساتید را در پژوهش نمایان کند؟
در "بازی استاد-دانشجوی دکتری" بالاخره نقش هرکدام از طرفها چیست؟ وقتی پروپوزالی را استاد راهنما تعریف می کند و در طی کار راهنمایی های لازم را می دهد و در تهیه مقاله نیز نقش اساسی دارد، این کار متعلق به استاد است یا دانشجو؟ وضعیت این بازی در دانشگاههای معتبر دنیا چگونه است؟ ظاهراً در برخی (یا بسیاری؟) موارد از دانشجوی متقاضی دوره دکتری پروپوزال درخواست می شود. در این صورت این کار متعلق به کیست و نقش استاد راهنما چیست؟
سرانجام اینکه اگر مشکل در گرفتن بی حد و حساب دانشجویان تحصیلات تکمیلی و نقش نداشتن استاد در بازی مربوطه است، شاید راه حل آن درخواست پروپوزال از استاد راهنما قبل از دادن دانشجو به او و بررسی دقیق آن توسط افراد متخصص ،شاید خارج از دانشگاه، باشد.
۱۵ دی ۸۷ ، ۱۹:۱۸ Nader Naghshineh
In response to Miss Maryam...The connecting of dots is quite simple. Professors are motivated by the drive for recognition, the process of recognition is based on a ranking system devised within the MSRT protocol governing promotion from various stages from assistant professor to even Professor II. The copy paste papers, thesis on sale and ghost writing are all the aftermath of this protocol.
مشکلی که در حال حاضر وجود دارد را بسیار ساده است. دو استادیار را در نظر بگیرید. اولی در به تدریس دروس لیسانس علاقه دارد، معلم بسیار خوبی است و در عین حال هر سال یک مقاله را به زحمت خود تهیه می کند و به چاپ می رساند. استاد دوم علاقمند به دروس تحصیلات تکمیلی است خوب درس نمی دهد ولی پژوهش هم نمی کند ولی به یمن داشتن پایان نامه دانشجویان فوق لیسانس و دکترا هر سال پنج مقاله چاپ می کند. در سیستم فعلی اولی تا آخر عمر استادیار می ماند و دومی به سرعت ترقی می کند. نتیجه اینکه انگیزه ماندن معلمین واقعی در دانشگاه ها کم می شود و مقطع لیسانس که امروز تنها نقطه درخشان آموزش عالی کشورمان است افت می کند و درجات بالای دانشگاهی و استادی به همان را طی خواهند کرد که درجات بالای نظامی در این سالها طی کرده اند. به یاد بیاورید که سی سال قبل یک سروان چقدر احترام داشت.

آیین نامه جدید تا حدودی به این مشکل پرداخته است خصوصا اگر به طور جدی به مساله ارزیابی کیفیت تدریس پرداخته شود. اما در مورد مقاله بهتر بود مقالاتی که اساتید به همراه دانشجویان خود نگاشته اند امتیاز خیلی کمی تعلق می گرفت و امتیاز اصلی به مقالاتی داده میشد که چند عضو هیات علمی به همکاری هم نوشته اند. خصوصا با قانون جدید بسیاری اساتید دانشجویان را مجبور خواهند کرد که نام استاد را اول بنویسند. کاری که اصلا منصفانه نیست ولی دانشجو برای حفظ حرمت استاد و همچنین مصلحت خود چاره ای جر اطاعت نخواهد داشت.

و مورد آخر: تا به حال انتقادات زیادی از آی اس آی و اینکه مجلات نامعتبر را تایید نموده است شده است. حال صحبت از آی سی آی می شود. من نمی خواهم پیش داوری کنم بنابراین از کسانی که مطلع هستند درخواست می کنم توضیح دهند که این نمایه چگونه است متصدیان آن چه کسانی هستند چقدر قابل اعتماد است و در نهایت آیا آنقدر معتبر هست که اساس کار پژوهش ایران بر آن پایه گذاشته شود؟
حرف دکتر قدسی کاملا به جاست. این تلاش برای کسب مقام استاد کاملی همان ادامه مشکل کلی تر مدرک گرایی است. تا وقتی که قانون سازمان ها مجبورند به افراد نه بر اساس کاری که می کنند، بلکه بر اساس مدرکشان حقوق بدهند این مشکل بعید است به طور کامل حل شود. اینکه یک حداقل کلی بر اساس آیین نامه وزارت علوم باشد خیلی مهم است تا جلوی سوء استفاده گرفته شود. به نظر حقیر خوب است یک حداکثر لازم هم نعیین شود که جلوی سوء استفاده و برخوردهای سلیقه ای نیز گرفته شود که بعدا یک سری از ارتقاء بقیه در دانشگاه ها جلو گیری کنند. متاسفانه در کشور ما به نظر می رسد
چنین چیزی لازم است.

مساله دیگری که به نوعی به این موضوع ربط دارد این است که نباید رسیدن به یک نقطه هدف باشد که یک نفر تلاش کند به آنجا برسد و بعد از آن دیگر کاری نکند. هنگام استختدام اساتید جدید، شرایط بررسی وضعیت آنها در طول کار و امکان خواستن عذرشان در صورتی که کارشان مطلوب نباشد باید قرار داده شود.
Puzzled I am. Plagiarism and promotion of the members of the faculty. We were talking about cut/paste papers, buying thesis, and cheating on the exams. I can't connect the dots. What is the role of promotion in this process?
۱۴ دی ۸۷ ، ۱۹:۳۹ Nader Naghshineh
Dear Prof Ghodsi

I for one believe that while the Ministry of Science, Research and Technology (MSRT) pays lip service to promotion procedure, the fact of the matter remains that we are facing a transcultural effect in our dealings with the issue. Dr. Donyagar comments is valid. During the time of the Shah, Iranian education followed the Enclave principle. Meaning that we would establish enclaves that would operate within the standards of US and European institution to deal with US and European problems. Many countries, including Japan during the Meiji restoration, and China during Deng XiaO Ping Great Leap Forward followed this basic tenent.

The problem with the enclave solution is that it cannot be broadened. In another word, its impact is limited to the development of the socio-economic structure that supports it.

For me Sharif University of Technology is my alma Mater because it was the only place where I did not felt like a fish out of water. My professors, while unrelenting in their standards, were accessible and the staff was highly motivated. Being a student meant something socially, and not all of us dared to even think about becoming a professor. On the flip side of course, upon graduation, it took me three months not to suddenly wake up in the middle of night thinking that I have to study for an exam.

Some people are more adept at teaching, while some are more adept at researching. Every one performs according to his or her gift. The issue is to decide what is the best way to tend the field of minds that are represented by our students. A mind is a terrible thing to waste. What is currently happening at our higher education is just that, mismanagement of the young minds.

It is my belief that MSRT recent promotion protocol was not the result of world-shaking revelation and foresight, rather the culmination of a social pressure brought about by more than three decades of mismanagement. Only during Dr, Towfig's period did the ministry attained a measure of semblance to a forward looking higher education trusteeship.

I believe that sooner or later the Big Five would attain a measure of coordination in their internal procedures and other universities will follow suit. This would be inevitable. Until then we need to exercise a great degree of forbearance when faced with some of the government sanctioned protocols governing promotion
جناب دکتر قدسی مسئله مهمی رو مطرح کردن. افت سیستم آموزشی چیزی نیست که فقط و فقط یه دلیل داشته باشه ولی از مهمترین اونا بحث ارتقای استادا ست.
1- دانشگاه به دانشکده هایی بیشتر توجه می کنه که استاد تمام و دانشیار بیشتر دارن. توجه یعنی بودجه و امکانات و صدای بلندتر رئیس دانشکده در شوراها
2-آئیین نامه ارتقا به صورت بومی و آداپتیو نوشته نشده که نیازها و رقابتهای محلی را درنظر بگیره. ورود استاد به دانشگاهی مثل شریف مشکلتره تا ورود به دانشگاه فلانجا, پس رقابت افراد م باید مشکلتر باشه.
3- الگوی دانشگاههای آمریکا را نمیشه برای ایران پیاده کرد ولی خوبه که راجع بهشون حرف زد.مثلا در یوسی ال ای آدمایی هستن که با تدریس خوب استاد تمام شدن. آدمایی هم هستن که بقول معروف رسمی هستن ولی دانشیار نیستن. اینکه چطور باید ارتقا گرفت با آئیین نامه شماره بندی شده نیس بلکه کیفی هستش. از یکی که دوسال پیش شده بود دانشیار پرسیدم که توی دانشگاتون چطوری محاسبه کردن و دیدن که تو دانشیار میشی ؟ راستش خودشم نمی دونس. اسمشو توی سایت آی تریپل ای گشتم و دیدم صدتا مقاله داره که 30 تاشون ترنزکشن هستن. پیش خودم گفتم توی ایران با این تعداد مقاله 30 نفر استاد تمام می شن :) توی آمریکا یکی میتونه توی دانشگاه خودش استاد تموم باشه و اگر بخواد بره دانشگاه دیگه شاید بعنوان استادیار هم قبولش نکنن و برعکسشم هست که استادیار یه جا رو به عنوان دانشیار در جای دیگه استخدام می کنن.
4-استادا توی ایران تدریس درسای لیسانس رو ننگ می دونن چون تو چشم دانشجوای تکمیلی نیستن و دانشجوا هم اونا رو ضعیف فرض می کنن. خلاصه نون توی درسای تکمیلیه و گرفتن دانشجوی دکتری و فوق. محرک اصلی این قضیه هم آئیین نامه ارتقاست. الان رو نمی دونم ولی یه وقت ده درصد از امتیاز ارتقا مال تدریس بود و نود درصد مال فعالیت های دیگه مثل مقاله و تز دکتری و فوق. برای اینکه اونایی که آئین نامه رو طرح می کردن فکر کرده بودن که خوب درس دادن که مسئله ای نیست و ما کم نداریم بلکه خوب مقاله نوشتن و تحقیقه که لنگیم. بقولی می خواستن یک ورودی پله به سیستم اعمال کنن و طبق معمول سیستم رو وارد یه فیدبک مثبت کردن. حالا نه وضع تحقیق خوب شده و وضع تدریس خوبمون هم داره به یک کار ناپسند تبدیل می شه. اونایی که خارج درس خوندن شاید خیلی مسئله نداشته باشن چون استاداشون دنبال کار تحقیقاتی درست و حسابی بودن ولی بعضی وقتا دانشجوی دکتری ایران که الان مدرکشو میگیره چهار پنج سال استادشو دیده که دنبال جمع امتیاز از بند چند آئیین نامه ارتقاست و می گه که مقاله کنفرانس رو بیخیال شو چون امتیاز نداره ولی فلان ژورنال هم امتیازش خوبه هم زود جواب می ده. حالا این خانوم یا آقا مدرکشو در این شرایط گرفته و می شه استادیار دانشگاه . البته براش درس لیسانس و دانشجوی ترم دومی ننگه چون نه امتیاز داره و نه دانشجوای تکمیلی میبیننش.
5- راه حل همینه که جناب قدسی گفتن. کف رو بزارن آئیین نامه ارتقا ولی بررسی کنن که چندتا از مقاله ها کارخود استاده یعنی واقعا استاد نشسته پشت کامپیوتر یا توی آزمایشگاه و ایده رو داده و کار کرده . بررسی این موضوع شدنیه. دیگه اینکه تدریس دروس لیسانس و پایه رو در نظر بگیرن. این کار اگر توی آئیین نامه هم نیست می تونه توی دانشگاه های خوب دانسته فرض بشه . توی کلاسای کم جمعیت تکمیلی که دانشجو نمی تونه فیدبک درست حسابی بده و نگرانه اگر ارزشیابی استاد رو بد بزنه کارش گیر کنه. درصورتی که توی کلاس لیسانس که صد تا دانشجو هستن ارزشیابی هم واقعی هستش و معلوم میشه که استاد بلده درس بده یا نه. اون گروهی هم که آخر تصمیم می گیرن که استاد ارتقا بگیره یا نه می تونن به سایت دانشگاه های خارج مراجعه کنن و ببینن که استادیار رشته مثلا مخابرات چند تا مقاله ژورنال داره و استادیار رشته فلان چندتا مقاله داره . یعنی می تونن حتی بین رشته های مختلف هم تفاوت بزارن. این دیگه نیاز به آئیین نامه نداره چون نظر نهایی با هیات ممیزه ست .
۱۴ دی ۸۷ ، ۱۷:۰۸ محمد قدسی
Dear Prof. Ghodsi,

Salaam and thanks for your thoughtful comment. I am with you. However,
implementation of the concept requires individuals who have lived in this
fashion themselves which while growing in number in our good universities,
their number is still insufficient for such changes/corrections. I'm
confident that as their number grows, these types of rules will be
implemented properly. In my opinion, we should make all the efforts to
hire more of the scientific (not administrator) faculty members in our
universities to expedite the process.

By the way, today when I opened the PaP webpage, the US Green Card Lottery
(Live & Work in USA - Participate in the Official US Green Card Lottery!)
opened. Is it somehow linked to the PaP website (or is there a virus
causing it)?

Best regards,
Hamid Soltanian-Zadeh, PhD
Prof. of Elec., Compt., Biomed. Eng.
Director of Control and Intelligent Processing Center of Excellence (CIPCE)
President of the Iranian Society of Machine Vision and Image Processing
(ISMVIP)
President of the IEEE Iran Section
University of Tehran, Tehran 14395-515, Iran
E-mail: hszadeh@ut.ac.ir
http://cipce.ut.ac.ir
۱۴ دی ۸۷ ، ۱۶:۳۶ محمد قدسی
نظر دکتر مقداری، معاون آموزشی دانشگاه شریف:
---------------------------

دکتر قدسی عزِیز...من با نظر شما کاملا موافقم. و اتفاقا مشابه نقدیست که در آخرِین جلسه هیات ممیزه دانشگاه مطرخ نمودم. به نظر بنده آیین نامه وزارت علوم باید به عنوان کف ویا حداقل شرایط ارتقا برای دانشگاههایی نظیر شریف (یا 10 دانشگاه برتر کشور)در نظر گرفته شود. در غیر اینصورت با توجه به توسعه تحصیلات تکمیلی شایستگی واقعی افراد برای ارتقا در اینگونه دانشگاهها به سادگی قابل سنجش نیست. و می تواند به اعتبار علمی دانشگاه خدشه وارد کند.ووو


Thanks,

AliMeghdari

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی