Professors Against Plagiarism

استادان علیه تقلب

مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاه است

مقدمه

به‌نام خداوند هستی و هم راستی

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها چه از سوی دانش‌جویان و چه از سوی اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکت‌های غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزه‌هایی چون اخذ مدرک، پذیرش یا ارتقای مرتبه‌ی دانشگاهی صورت می‌گیرتد.

ما با هرگونه تقلب مخالفیم و سکوت در برابر آن‌را هم جایز نمی‌دانیم. در این بلاگ قصد داریم برخی موارد و روش‌های تقلب‌ را بیان و ضمن آموزش به دانش‌جویان و تلاش برای اشاعه‌ی اخلاق و آداب حرفه‌ای در جمع خودمان‌، مسولان را وادار کنیم تا به مشکل تقلب و ریشه‌های آن واکنش جدی نشان دهند.

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

استادان یا پژوهشگران حامی

حمایت

اگر می‌خواهید نامتان به‌عنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..

تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستاده‌اند که متاسفانه امکان استفاده از آن به‌جای وبگاه نیست.

بایگانی مطالب

آخرین نظرات

اخلاق، رکن فراموش شده در دانشگاه ها

محمد قدسی | پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۸

پیام درج شده در خصوص فعالیت مجدد این وبلاگ لااقل این حسن را داشت که متوجه شدیم در عدم رقبت در انجام امور تنها نیستیم . نویسنده این سطور نزدیک دو ماه است که کمتر کار مفیدی انجام داده ا ست و اگر انجام امور اجتناب ناپذیری ما نند طرح سوال برای امتحانات پایان ترم و ضرورت تصحیح اوراق در یک بازه زمانی مشخص نبود می توانست با افتخار اعلام کند که اساسا ذره ای کار موثر انجام نداده ا ست! از آنجا که همواره کثرت مجرمین از شدت جرم لااقل در ضمیر انسان ها می کاهد بنابر اطلاع بسیاری از همکارا ن نیز به این اپیدمی دچارند که جای امیدواری دارد!
درهرحال امید است که خداوند هرچه سریعتر توفیق گذر از این مرحله و اشتیاق به انجام امور پژوهشی و شادابی و سرزندگی علمی را همراه با حل مسائل عمومی کشور نصیب نماید.
پس از چنین مقدمه ای که تنها با هدف تسکین روحیه همکارانی با وضعیت ی مشابه احوال نگارنده نوشته شد بد نیست به چند نکته به ظاهر ساده ولی بسیار مهم که در ارتباط با ضعف سیستم آموزش عالی کشور است اشاره شود:

1- تا کنون به جز یک مورد تمامی روساء جمهور کشور روحانی بوده اند (البته با استثنا نمودن دوره کوتاه ریاست جمهوری شهید رجایی) و هیچیک از آنان در اثبات و یا نفی سخنان و ا ظهارات خود از سخن و کلامی که مبین وابستگی آنان به شغل و پیشه خاصی باشد استفاده ننموده اند . این نکته در حالیست که تنها رئیس جمهور غیر روحانی در سخنرانی ها و مصاحبه های انجام گرفته
مکررا به پیشینه ی دانشگاهی خود در تضمین موضوعات مورد بحث اشاره نموده است . به این نکته بسیار ساده تنها به این دلیل اشاره گردید که اعتبار اجتماعی بسیار بالای واژه "استاد " در جامعه گوشزد گردد و تاکید شود که خوشبختانه جامعه در مواردی اعتبار سخن اساتید را برتر از بالاترین فرد اجرایی کشور می داند.

2- یکی از اهداف مهم در توسعه و گسترش دوره های تحصیلات تکمیلی علاوه بر تربیت محقق و پژوهشگر تامین نیروهای مورد نیاز دانشگاه های کشور است . به زبان دیگر در این راستا قرار است اساتید همکاران بعدی خود را تربیت و تکثیر نما یند. به نظر نمی رسد که بر خلاف القائات موجود توجیه کننده این همه انرژی، تلاش و هزینه در راه اندازی ISI در چند ساله اخیر صرفا تولید! مقاله این دوره ها باشد.

3- عضو هئیت علمی بنا به نکته ای که در بند 1 به آن اشاره گردید یک فرد مرجع اجتماعی است و سخن او مورد پذیرش جمع بزرگی از آحاد جامعه است. سوال اینجاست اصولا چقدر برای آموزش اخلاقیات و ارتقاء "معرفت" چنین فردی سرمایه گ ذاری می شود و اساسا سیستم آموزش عالی ما شامل دانشگاه ها و اساتید از این منظر هم ارزیابی می گردند ؟ و آیا با توجه به اینهمه سرمایه گذاری، موفقیتی در این خصوص کسب شده است؟

4- اصطلاح Residency در دوره های دکتری که آن را شاید بتوان اقامت به منظور کسب معرفت ترجمه نمود و در رشته های رتبط با پزشکی واژه مصطلحی است تعریف شده است . یعنی دانشجوی دوره دکتری باید آنچنان مقیم محل ت حصیل خود و یار و همراه دائمی استادش باشد که علاوه بر کسب تخصص در زمینه مربوطه حتی خلق و خوی اخلاقی و معرفتی معلمش را که فرض آن است بر اساس ظوابط و اصولی صحیح انتخاب و استخدام شده است پیدا نماید . اینجاست که تربیت فردی مزین به لقب دکتر به طور اعم و "استاد دانشگاه" به طور اخص به مفهوم صحیح آن معنا پیدا می نماید . بدیهی است با کثرت فعالیت ها ی آموزشی، پژوهشی و اجرایی توسط اساتید مانند سرپرستی دانشجویان متعدد و درگیری های آموزشی و پژوهشی فراوان و همچنین اشتغال دانشجویان که در موارد متعددی کار اجرایی بالاتری از استاد راهنما ی خود را یدک می کشند تحقق این امر امکان پذیر نخواهد بود.

5- جوانان امروز بسیار باهوشند . شاید با صرف وقت کمی با آنان بتوان به نتایج علمی رسید که قابلیت چاپ در مجلات تخصصی بین المللی را نیز داشته باشند . در سالیان اخیر به چنین جوانان مستعدی آموخته ایم که معیار استخدام در دانشگاه ها و شانس کسب بسیاری از امتیازات دیگر با چاپ مقالات متعدد (اخیرا ثبت اختراع هم به آن افزوده شده و در بیلان کارها به آن اشاره می گردد!) فراهم می گردد در حالیکه در تمام مدت تحصیل وی ، نه فرصتی برای ورود به مباحث اخلاقی را داشته ایم و نه مانند نگارنده مطلب عامل به آن بوده ایم تا برای وی الگوی مناسب ی باشیم (بدیهی است مستحضران به تبصره های ویژه و دارندگان رانت و پارتی که علاقمند به استخدام در دانشگاه ها هستند حتی از این توصیه های معمول نیز معافند و پوشیدن جامه استادی بر تن آنان از مسیر دیگری صورت می پذیرد).

6- آموزش اخلاق و معرفت در پوسته امور ظاهری و مادی نمی گنجد و این ادعا ی بسیار ساده در سالیان اخیر به اثبات رسیده است. خلاهای معرفتی و میزان تعهدات اجتماعی امروزه دانشگاه ها را که لااقل دانش آموختگان دو سه دهه اخیرش اخلاق و معرفت را در قالب دروسی اجباری خوانده اند با وضعیت قدیم دانشگاه ها و اساتید آن دوره مقایسه نمائید . قبول کنید از این حیث به جد عقب گرد داشته ایم.

7- اخلاقیات رکن فراموش شده سیستم آموزش دانشگاهی ماست . اخلاق حرفه ای و تعهد ات اجتماعی کمیت پذیر نیست و آنان را نمی توان در سیاهه کاذب فعالیت ها ی دوره ای دانشگاه ها گزارش نمود . نگارنده سطور در صدد سیاه نمایی خروجی دانشگاه ها از این جنبه نیست ولی متاسفانه کثرت واعظان نامع تظ در موقعیت های کلیدی در جامعه و استناد آنان به پیشینه دانشگاهی خود سابقه خوبی را برای ما فراهم نیاورده است و تداوم وضعیت فعلی افق و دورنمای چندان روشنی را در سیستم آموزش عالی کشور نوید نمی دهند . باید بپذیریم جامعه علمی ما نسبت به بسیاری از خلاف ها اصولا نرمالایز شده است و به آنان حساسیت نشان نمی دهد و فقدان اصول اخلاقی در سیستم آموزش علمی کشور موجب بروز انواع تهوع آور ی از تقلب ها گشته است. ثبت آثار و افکار سایرین به نام خود (که بر مبنای سوابق ارائه شده در این وب در بسیاری از نقاط جهان منجر به محو افراد از زندگی علمی و حتی اجتماعی می گردد ) تنها شمه کوچکی از این ماجراست. دست پرورده های این دوران که توسط ما تربیت شده اند یا آمده اند و یا در شرف آمدن
هستند و قرار است در همه زمینه ها از ما بالاتر و جلوتر باشند حتی در ...........

8- تصور می کنم حیثیت دانشگاه ها به راحت ی در حال خرج شد ن است و اعتبار واژه "استاد دانشگاه" در نزد مردم به سرعت در حال نزول می باشد. فکر نمی کنید باید چاره ای اندیشید؟

سید حسین امیرشاهی
دوازده مرداد هشتادوهشت

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۵/۱۵
محمد قدسی

نظرات (۱۹)

۰۸ آذر ۹۲ ، ۲۰:۵۶ ابرندآبادی
با تزریق هزار دانشجوی دکتری به سیستم آموزش عالی شاید امروز نیاز به اخلاقیات استاد قوی تر از چهار سال پیش باشد.  الان که در جذب اعضای هیات علمی گروههای تخصصی شرکت ندارند و جذب از سوی وزارت علوم صورت میگیرد شاید استادیارها آموزش مد نظر را برای هیات علمی شدن ندیده باشند.  
پیشنهاد میدهم که مطالب آقای دکتر امیرشاهی را ، شاید با حذف قسمت اول که به دلایل زمانی خاص نگاشته شده ، دوباره منتشر کنید. 
با سلام. در راستای انجام کار تحقیقاتی خودم متاسفانه با مقاله‌ای از نویسندگانی ایرانی مواجه شدم که تنها دقایقی پیشتر نسخه اولیه و اصلی آن را در مجموعه مقالات یک کنفرانس دیده بودم. با ارسال ایمیلی به ادیتور ژورنال و ضمیمه کردن هر دو مقاله این موضوع را به او تذکر دادم. در کمال تعجب چند ساعت بعد ایمیلی دریافت کردم با این مضمون که از این که مقاله خود را برای ما فرستاده‌اید متشکریم و فرم کپی‌رایت را بفرستید و الخ که مشخصا یک پاسخ اتوماتیک بود! جالب این که برای شماره بعدی مجله که در 30 آگوست منتشر می‌شود هنوز مقاله می‌پذیرند! مجددا ایمیلی ارسال کرده و موضوع را متذکر شدم که دیگر جوابی دریافت نکردم. در صورت نیاز، مشخصات ژورنال و مقاله را می‌توانم بدهم. به نظر شما، برای افشای این موضوع بهتر است چه کار دیگری انجام دهم؟
اخلاقیات بیشتر از اونکه نیاز به کلاس و درس داشته باشه نیاز به الگو داره. با موعظه کردن که نمیشه اخلاق یاد داد. واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند --چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.
در یو سی ال ای اگرچه دروس یکواحدی اخلاق در بعضی از رشته های مهندسی درس میدن ولی دانشجوا از استاداشون اخلاق رو یاد میگیرن. از جامعه اخلاق رو یاد میگیرن که با دروغ و تقلب نمیشه جلو رفت. توی یوسی ال ای دانشجوا میبینن که اگه استادی تقلب کرد از زندگی میافته. حالا دانشجوای مام میبینن که طرف مدرک دروغی دکترا ارائه میده بعد طلبکارم میشه.
۲۱ مرداد ۸۸ ، ۱۵:۴۲ محسن نوروزی
طرح یک فوریتی قانونمندکردن به کارگیری عناوین علمی تصویب شد
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8805210352
please see this post:
http://agrent.blogfa.com/post-520.aspx
سلام. درباره تان نوشتم:
http://karamudini.wordpress.com/2009/08/06/%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%BA/
۱۸ مرداد ۸۸ ، ۲۳:۱۰ محسن نوروزی
شاید بشود گفت مهم‌ترین علت‌های موارد گفته شده این‌هاست:
1- ایراد در نحوه جذب هیدت علمی
2- ایراد در محیط دانشگاه به نحوی که شخصی که ابتدا با تعهد زیاد جذب شده به مرور بی تفاوت شده و به کار بیرون از دانشگاه روی می‌آورد!
3- باندبازی بین اساتید و لحاظ کردن روابط در به دست گرفتن طرح‌های دانشگاهی و ... که باز باعث تمایل اساتید به گذراندن بیشتر وقت خود در بیرون از دانشگاه میشود
4- حقوق و به خصوص تسهیلات نامناسب و کم برای شان یک استاد
5- ایراد در ظرفیت و نحوه پذیرش دانشجو در تحصیلات تکمیلی
6- ایراد در روال فعلی تحصیلات تکمیلی
7- ترس دانشجویان به خاطر گیر بودن نمره‌شان و ... و عدم گله و شکایت از اساتید ضعیف
8- اشتغال دانشجویان تحصیلات تکمیلی و عدم توجه آن‌ها به درس و دانشگاه به خاطر عدم تامین مالی
و ...

به نظرم برای اینکه بتوان راه‌کارهای مناسبی ارائه داد باید ابتدا با روال جذب هیئت علمی و نیز روال تعیین ظرفیت دانشگاه‌ها در دوره های تحصیلات تکمیلی آشنا شد و به دنبال ترمیم این روال‌ها رفت، کسی اطلاعات دقیقی در این خصوص ندارد؟ در صورت امکان این اطلاعات را در اختیار ما هم قرار دهید
برای سایر موارد هم می‌توان راهکارهایی ارائه داد، با این وجود شاید تشکیل یک جلسه هم‌اندیشی یا همایش کوچک به صورت خودجوش و توسط اساتید و دانشجویان عضو وبلاگ(آن‌هایی که می‌توانند) و بحث و تبادل نظر از نزدیک بتواند به ارائه راهکارهایی منجر شود و سپس در مرحله بعد آن‌هایی را که میشود اجرا کنیم و آن‌هایی را که نمی‌شود حداقل در قالب طرح و ایده مطرح نماییم ، شاید به گوش کسی رسید و تغییری هر چند جزئی واقع شد
در خصوص موضوع اخلاق، به نظرم رسید که ای کاش برای جذب افراد به عنوان هیأت علمی دانشگاه ها سوگندنامه ای وجود می داشت که در آن پایبندی به مفاد "منشور اخلاق معلمی"، یکی از ارکانی باشد که همه اساتید ملزم به انجام آن باشند به طوری که پیوسته این منشور را ناظر بر پندار، رفتار، گفتار، علم و عملکرد خود بدانند.
گرچه در غیاب چنین منشوری، روح انسانهای راست کردار، (همانند لقمان حکیم) سعی می کند از هرآنچه در پندار، رفتار، گفتار، علم و عملِ برخی اساتید، مایه شرمساری یافت، پیروی نکند، معهذا با وجود برخی اساتید اخلاق گریز و بااخلاق نما، برخی دیگر نیز ممکن است برای فردای خود پیرو الگوی "ترجیح منفعت بر اخلاق" شوند .
لذا به جا است که از اساتید بزرگی که هر یک خود معلم اخلاق اند درخواست نماییم در تدوین مفاد چنین منشوری و ابلاغ به تمامی دانشگاه ها تلاش مبذول فرمایند به طوری که نه تنها راهیابی، بلکه حتی باقی ماندن و ارتقای اساتید نیز بدون پایبندی به مفاد این منشور میسر نباشد. به امید آن روز.
همچنین با وقایعی همچون موردی که در یکی از دانشگاه ها اتفاق افتاده
(jalebnews، magiran، edunews و تحلیلی بر آن)، به نظر می رسد این فرایند جذب هیأت علمی و نظارت، نیازمند بازنگری است یا آنکه نیازمند نقش پررنگ تری از طرف دانشجویان در این فرایند هستیم.
همانطور که عرض کردم تنها منبع من اظهار نظر کاملا بدون منبع و ماخد شخصی در ویکی پدیا در زمان حدودا ده ماه پیش از این است به آدرس:
http://fa.wikipedia.org/wiki/بحث:محمد_قدسی
در این مورد جادارد از جناب آقای محمد مهدیان سوال شود که منظورشان از "کمک های تکنیکی بعضی از اساتید محترم به فیلترینگ اینترنت" چه کسانی بوده و بر اساس چه مستندی آن را عنوان نموده اند؟
آقای پیامی و دوستان دیگر، ممنون میشوم اگر لینک مربوط به مطلبی که در مورد بنده گفته شده است همینجا بگذارید تا همه ببینند یا برای خود من ایمیل کنید. ممنون
جناب آقای دکتر قدسی
بنده برای اولین بار در صفحه بحث مقاله مربوط به شما در ویکی پدیای فارسی دیدم که شخصی شرکت داده پردازی دوران را تحت مدیریت شما و فعال در امر فیلترینگ خوانده و مستند خود را وبلاگی که آدرس آن را فراموش نموده می داند.
امروز وقتی دیدم یکی از دوستان در کامنتی کنایه ای صریح در این مورد زده است با اعتقاد به عدم صحت این موضوع از خودتان سوال کردم تا رسما تکذیب فرمایید.
بسیار بسیار مطلب زیبا و مفیدی بود. حداقل برای من، این دیدگاه جدید رو داشت که دوستان کوچک‌ترم رو ترغیب کنم به رشته پزشکی -- که وقتی «دکتر» یا «استاد» شدند، مطمئن باشن که اخلاق و معرفت هم در پروسه‌ی تعلیم‌شون وجود داشته!
چون در رویه‌ی حاضر، واقعاً دارم فکر می‌کنم بعد از گذروندن ۴ الی ۶ سال دیگه، تنها چیزی که خواهم داشت یه برگ مدرک هست و «ذوق تدریس»، بدون هیچ تفکر و آموزشی برای قرارگیری در مقام تدریس.

بدون کوچک‌ترین بی‌احترامی به شأن والای استادی، باید اعتراف کرد که کثرت مؤسسات آموزشی در کشور (برای ترویج مدرک) به حدّی بالاست که می‌بینیم در اکثر مواقع دانشجویان کارشناسی ارشد هم برای تدریس به دانشگاه‌های کمتر-معتبر اعزام می‌شن برای تدریس دروس پایه. و یقیناً این فرد (که مصداق آینده‌ی نزدیک خود ما دانشجویان هست) به وضوح چیزی جز مشتی جزوه و کتاب (آن هم شب امتحانی) نگذرانده و قطعاً جز یک ماشین ناطق - برای تقریر (یا اصطلاحاً text2speech جزوه درسی - متأسفانه تأثیر دیگری بر دانشجویان آتی (نسل سوم) نخواهد داشت.
آقای پیامی،
من نمیدانم پیش زمینه ی این سوال از من از کجاست. اما بدنیست بدانید که من نه شرکت تحت امری دارم و نه اصولا در شرکتی کار می‌کنم.
چه خوب نوشته اید در مورد شان استادی در این روزگار، ولی چگونه میتوان اعتبار واژه استاد را حفظ نمود؟
همواره شیوه رفتار اکثریت هر قشری شاخص ارزیابی جامعه درباره تمامی اعضای آن قشر بوده است. از این رو اگر رفتار اکثریت استادان در شان استادی باشد حضور تعدادی اندک که خود را با روش های مختلف در این ردا جای داده اند نخواهد توانست شان این مقام را از بین ببرد.
حفظ شان استادی کار وزیر علوم و رییس دانشگاه و مدیر گروه نیست بلکه این امر در گرو رفتار یک یک ماست. یادم می آید که سال ها پیش رییس جمهور (وقت) را می دیدیم که صبح ها ساعت حدودا نه و نیم صبح به سرکار میرفت. در یکی از روزها مادرم آهی کشید و به خاطر آورد که سال ها پیش، زمانی که دانشجویان پزشکی سوالی از دکتر جهانشاه صالح می پرسیدند و اکثر اوقات او پاسخ می داد پاسخ سوال شما نیاز به موشکافی دارد و من هر روز از ساعت شش تا هشت صبح به همین منظور در دفترم پذیرای دانشجویان هستم. در همان زمان یاد یکی از اساتید گروه کامپیوتر افتادم که همواره دانشجویان تحصیلات تکمیلی اش را به شرکت های ساختمانی گوناگون که در آنها سمت مشاور و عضو هیات مدیره داشت می کشانید تا در اوقات بیکاری آنها را راهنمایی نماید. آری میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است!
اگر به دنبال کسی می گردیم که اعتبار نام استاد را به جایگاه واقعی آن برگرداند آن کس فقط خود ما هستیم. اگر به یاد آوریم که جایگاهی که امروز بر آن تکیه زده ایم جایگاه نیوتن و انیشتن و خوارزمی و پورفسور حسابی و دکتر بازرگان بوده است آنگاه در می یابیم که چقدر کم کاریم و چقدر نیاز به تهذیب اخلاق داریم ولی اگر خود را با امثال دکتر کردان مقایسه کنیم خود را استاد علم و اخلاق خواهیم یافت و این قدم نهادن در راه سقوط است.
در خیابان ناصر خسرو پیرمردی سالهاست ترازویی دارد و از طریق وزن کردن مردم امرار معاش می کند. وی همیشه تابلویی در محل کار خود نصب می کند که بر آن نوشته است:«تا خوب نشیم، خوب نمیشه»


اما دو نکته در مورد کامنت های دوستان:
اول، هر کس در جریان اخبار انتخابات باشد می داند که اساتید دانشگاه هرگز قبل و بعد از انتخابات سکوت اختیار نکرده اند. ولی اگر منظور این است که چرا این وبلاگ اعلام موضع نمی کند باید گفت که این وبلاگ هدف دیگری دارد و مخاطبانی که ممکن است بسیاری از آنها اساسا به سیاست علاقه ای نداشته باشند. در راستای این هدف دستبردهای علمی افراد مختلف چه معاون دولت اصلاح طلب باشند و چه مدیران دولت اصول گرا مطرح شده است و می بینید که متاسفانه مطرح کردن این دسته از تقلبات علمی در این بلاگ موجب حضور افرادی شده است که الفبای دانشگاه و تحقیق و پژوهش را نمی شناسند ولی در عین حال سعی دارند از یک طرف حمایت کنند.
دوم، عقیده شخصی من این است که 1-فیلترینگ در مواردی نه تنها مضر نیست بلکه بسیاری آی اس پی ها در کشورهای غربی افتخار می کنند که کودکان استفاده کننده از سرویس آنها از ناهنجاری های اینترنت مصون هستند. 2-فیلترینگ نیاز به تکنولوژی پیچیده ای ندارد. 3-این کار کمتر توسط خود مخابرات انجام می شود و عمدتا به خود آی اس پی ها سپرده می شود. 4-آزادی فکر و اندیشه دکتر قدسی بر بنده مسلم است.
با وجود اعتقاد به این چهار مورد من ترجیح میدهم به جای صحبت کنایه آمیز و برپایه شایعات یک بار و برای همیشه صراحتا سوالی را از جناب آقای دکتر قدسی بپرسم تا چنانچه صلاح می دانند پاسخ دهند:
آیا شما یا شرکتهای که تحت مدیریت شما هستند هرگز در امر تولید سیستم های فیلتریگ فعالیتی داشته اید؟
به نکتهٔ بسیار مهمی اشاره فرمودید. به نظر اینجانب در مقیاس بزرگ، «اخلاقیات رکن فراموش شدهٔ جامعه ایران است». به عنوان نمونه، اهل کسبه و بازارِ امروز را با مشابه دیروزی آن مقایسه فرمایید. به جد تصدیق می‌فرمایید که در این امر نیز مشابه اخلاق در دانشگاه، عقب‌گرد داشته‌ایم.
شاید دلیل این امر، عوض شدن معیارها و الگوها در جامعهٔ نابه‌سامانِ امروزِ ما باشد که نه تنها در دانشگاه، بلکه در تمامی جنبه‌های جامعهٔ ایرانی رسوخ کرده است!
به نظر من
هر چند اخلاقیات رکن فراموش شده سیستم آموزش دانشگاهی است اما اگر قوانین قوی و کارا می بودند شاید کمتر دچار چنین مشکلاتی می شدیم و چنین افرادی در دانشگاه جایگاهی نداشتند و ادعای نخبه بودن هم نمی کردند و آبروی جامعه دانشگاهی نیز حفظ
می شد. و اگر کسی چنین ادعایی
می کرد به خوبی در سطح کل جامعه فرق بین یک فرد دانشگاهی با غیر دانشگاهی کاملا توسط مردم جامعه تمییز داده می شد و هر کسی هم جرات بیان چنین مطالبی را نمی کرد.
«اخلاقیات رکن فراموش شده سیستم آموزش دانشگاهی ماست»

متاسفانه این حرف بسیار درستی است، و متاسفانه، همانطور که گفتید، تقلب تنها یکی از اعمال غیراخلاقی است که در دانشگاه های ایران معمول است. یک مورد دیگر که به نظرم نیاز به توجه دارد کمک های تکنیکی بعضی از اساتید محترم به فیلترینگ اینترنت در کشور (و احتمالا مونیتورینگ ترافیک اینترنت توسط دولت) است.
بنی‌صدر هم رییس جمهور این مملکت بود و روحانی نبود
۱۵ مرداد ۸۸ ، ۱۴:۵۷ سید مهدی زرگرنتاج
به نظر من این موضوع از چند زاویه قابل بررسی است که یکی از مهمترین زوایایی آن، رفتار اساتید در قبال رویدادها است.
اساتید در قبال رخدادها واکنش نشان ندادند، وقتی واژه دکتر و استاد براحتی به هر کس داده می‌شد آنها سر در لاک خود فرو بردند، وقتی می دیدند بر سر دانشجویان معترض چه می‌آید هیچ واکنشی نشان ندادند، وقتی معلمان اعتراض کردند، باز هم اساتید گفتند ما فقط کار علمی می کنیم، وقتی مردم اعتراض کردند حداقل این وبلاگ اعتراضی نکرد! و اساتید با یکدیگر متحد نشدند، و از این دست اتفاقات که نیازمند واکنش اساتید به عنوان موتور محرکه نیروی فکری کشور بود...
حالا شاید نوبت اساتید شده، ولی واقعا کسی وجود دارد که از اساتید حمایت کند؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی