اخلاق، رکن فراموش شده در دانشگاه ها
محمد قدسی | پنجشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۸۸
پیام درج شده در خصوص فعالیت مجدد این وبلاگ لااقل این حسن را داشت که متوجه شدیم در عدم رقبت در انجام امور تنها نیستیم . نویسنده این سطور نزدیک دو ماه است که کمتر کار مفیدی انجام داده ا ست و اگر انجام امور اجتناب ناپذیری ما نند طرح سوال برای امتحانات پایان ترم و ضرورت تصحیح اوراق در یک بازه زمانی مشخص نبود می توانست با افتخار اعلام کند که اساسا ذره ای کار موثر انجام نداده ا ست! از آنجا که همواره کثرت مجرمین از شدت جرم لااقل در ضمیر انسان ها می کاهد بنابر اطلاع بسیاری از همکارا ن نیز به این اپیدمی دچارند که جای امیدواری دارد!
درهرحال امید است که خداوند هرچه سریعتر توفیق گذر از این مرحله و اشتیاق به انجام امور پژوهشی و شادابی و سرزندگی علمی را همراه با حل مسائل عمومی کشور نصیب نماید.
پس از چنین مقدمه ای که تنها با هدف تسکین روحیه همکارانی با وضعیت ی مشابه احوال نگارنده نوشته شد بد نیست به چند نکته به ظاهر ساده ولی بسیار مهم که در ارتباط با ضعف سیستم آموزش عالی کشور است اشاره شود:
1- تا کنون به جز یک مورد تمامی روساء جمهور کشور روحانی بوده اند (البته با استثنا نمودن دوره کوتاه ریاست جمهوری شهید رجایی) و هیچیک از آنان در اثبات و یا نفی سخنان و ا ظهارات خود از سخن و کلامی که مبین وابستگی آنان به شغل و پیشه خاصی باشد استفاده ننموده اند . این نکته در حالیست که تنها رئیس جمهور غیر روحانی در سخنرانی ها و مصاحبه های انجام گرفته
مکررا به پیشینه ی دانشگاهی خود در تضمین موضوعات مورد بحث اشاره نموده است . به این نکته بسیار ساده تنها به این دلیل اشاره گردید که اعتبار اجتماعی بسیار بالای واژه "استاد " در جامعه گوشزد گردد و تاکید شود که خوشبختانه جامعه در مواردی اعتبار سخن اساتید را برتر از بالاترین فرد اجرایی کشور می داند.
2- یکی از اهداف مهم در توسعه و گسترش دوره های تحصیلات تکمیلی علاوه بر تربیت محقق و پژوهشگر تامین نیروهای مورد نیاز دانشگاه های کشور است . به زبان دیگر در این راستا قرار است اساتید همکاران بعدی خود را تربیت و تکثیر نما یند. به نظر نمی رسد که بر خلاف القائات موجود توجیه کننده این همه انرژی، تلاش و هزینه در راه اندازی ISI در چند ساله اخیر صرفا تولید! مقاله این دوره ها باشد.
3- عضو هئیت علمی بنا به نکته ای که در بند 1 به آن اشاره گردید یک فرد مرجع اجتماعی است و سخن او مورد پذیرش جمع بزرگی از آحاد جامعه است. سوال اینجاست اصولا چقدر برای آموزش اخلاقیات و ارتقاء "معرفت" چنین فردی سرمایه گ ذاری می شود و اساسا سیستم آموزش عالی ما شامل دانشگاه ها و اساتید از این منظر هم ارزیابی می گردند ؟ و آیا با توجه به اینهمه سرمایه گذاری، موفقیتی در این خصوص کسب شده است؟
4- اصطلاح Residency در دوره های دکتری که آن را شاید بتوان اقامت به منظور کسب معرفت ترجمه نمود و در رشته های رتبط با پزشکی واژه مصطلحی است تعریف شده است . یعنی دانشجوی دوره دکتری باید آنچنان مقیم محل ت حصیل خود و یار و همراه دائمی استادش باشد که علاوه بر کسب تخصص در زمینه مربوطه حتی خلق و خوی اخلاقی و معرفتی معلمش را که فرض آن است بر اساس ظوابط و اصولی صحیح انتخاب و استخدام شده است پیدا نماید . اینجاست که تربیت فردی مزین به لقب دکتر به طور اعم و "استاد دانشگاه" به طور اخص به مفهوم صحیح آن معنا پیدا می نماید . بدیهی است با کثرت فعالیت ها ی آموزشی، پژوهشی و اجرایی توسط اساتید مانند سرپرستی دانشجویان متعدد و درگیری های آموزشی و پژوهشی فراوان و همچنین اشتغال دانشجویان که در موارد متعددی کار اجرایی بالاتری از استاد راهنما ی خود را یدک می کشند تحقق این امر امکان پذیر نخواهد بود.
5- جوانان امروز بسیار باهوشند . شاید با صرف وقت کمی با آنان بتوان به نتایج علمی رسید که قابلیت چاپ در مجلات تخصصی بین المللی را نیز داشته باشند . در سالیان اخیر به چنین جوانان مستعدی آموخته ایم که معیار استخدام در دانشگاه ها و شانس کسب بسیاری از امتیازات دیگر با چاپ مقالات متعدد (اخیرا ثبت اختراع هم به آن افزوده شده و در بیلان کارها به آن اشاره می گردد!) فراهم می گردد در حالیکه در تمام مدت تحصیل وی ، نه فرصتی برای ورود به مباحث اخلاقی را داشته ایم و نه مانند نگارنده مطلب عامل به آن بوده ایم تا برای وی الگوی مناسب ی باشیم (بدیهی است مستحضران به تبصره های ویژه و دارندگان رانت و پارتی که علاقمند به استخدام در دانشگاه ها هستند حتی از این توصیه های معمول نیز معافند و پوشیدن جامه استادی بر تن آنان از مسیر دیگری صورت می پذیرد).
6- آموزش اخلاق و معرفت در پوسته امور ظاهری و مادی نمی گنجد و این ادعا ی بسیار ساده در سالیان اخیر به اثبات رسیده است. خلاهای معرفتی و میزان تعهدات اجتماعی امروزه دانشگاه ها را که لااقل دانش آموختگان دو سه دهه اخیرش اخلاق و معرفت را در قالب دروسی اجباری خوانده اند با وضعیت قدیم دانشگاه ها و اساتید آن دوره مقایسه نمائید . قبول کنید از این حیث به جد عقب گرد داشته ایم.
7- اخلاقیات رکن فراموش شده سیستم آموزش دانشگاهی ماست . اخلاق حرفه ای و تعهد ات اجتماعی کمیت پذیر نیست و آنان را نمی توان در سیاهه کاذب فعالیت ها ی دوره ای دانشگاه ها گزارش نمود . نگارنده سطور در صدد سیاه نمایی خروجی دانشگاه ها از این جنبه نیست ولی متاسفانه کثرت واعظان نامع تظ در موقعیت های کلیدی در جامعه و استناد آنان به پیشینه دانشگاهی خود سابقه خوبی را برای ما فراهم نیاورده است و تداوم وضعیت فعلی افق و دورنمای چندان روشنی را در سیستم آموزش عالی کشور نوید نمی دهند . باید بپذیریم جامعه علمی ما نسبت به بسیاری از خلاف ها اصولا نرمالایز شده است و به آنان حساسیت نشان نمی دهد و فقدان اصول اخلاقی در سیستم آموزش علمی کشور موجب بروز انواع تهوع آور ی از تقلب ها گشته است. ثبت آثار و افکار سایرین به نام خود (که بر مبنای سوابق ارائه شده در این وب در بسیاری از نقاط جهان منجر به محو افراد از زندگی علمی و حتی اجتماعی می گردد ) تنها شمه کوچکی از این ماجراست. دست پرورده های این دوران که توسط ما تربیت شده اند یا آمده اند و یا در شرف آمدن
هستند و قرار است در همه زمینه ها از ما بالاتر و جلوتر باشند حتی در ...........
8- تصور می کنم حیثیت دانشگاه ها به راحت ی در حال خرج شد ن است و اعتبار واژه "استاد دانشگاه" در نزد مردم به سرعت در حال نزول می باشد. فکر نمی کنید باید چاره ای اندیشید؟
سید حسین امیرشاهی
دوازده مرداد هشتادوهشت
۸۸/۰۵/۱۵