چند نکته و یک پیشنهاد در جهت کاهش احتمال وقوع تقلب علمی
محمد قدسی | شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۸۸
پیشاپیش لازم به ذکر است که مطلب حاضر صرفا بیان یک مشکل کاملا صنفی بوده و با نگاه دفاع از حرمت شغلی اساتید دانشگاه نوشته شده است و نگارنده مانند بسیاری از دانشگاهیان اساسا تمایلی برای ورود به مسائل سیاسی به شکل حرفه¬ای را ندارد.
1- امروز جامعه علمی کشور با بزرگترین مشکل حیثیتی از زمان تاسیس دانشگاه¬ها و ورود علوم جدید به کشور روبروست. تداخل مسائل و مشکلات سیاسی، اجتماعی و علمی با یکدیگر معضلاتی را به وجود آورده است که جرات ورود، اظهارنظر صریح و تصمیم¬گیری صحیح در خصوص بعضی از انحرافات صنفی را از ما گرفته است. مسائلی که بی¬تردید در تاریخ آموزش عالی کشور بی¬سابقه بوده-اند. باید قبول کنیم که حتی اگر وقوع بعضی از مشکلات در داخل کشور برای ما قابل توجیه باشند به هیچ وجه نمی¬توان آنان رادر سطح جوامع جهانی نیز پذیرفته شده دانست. امروزه نشریات و سایت¬های معتبر تخصصی-بین¬المللی ما را متهم به تقلب علمی می¬کنند و مهم نیست که متهمان همفکران ما هستند یا اندیشه¬ای متفاوت با ما دارند زیرا این حیثیت و آبروی جامعه علمی کشور است که هزینه می¬شود و از بین می¬رود. در این شرایط وظیفه ما چیست و با توجه به موقعیت خود و همکاران متهم چقدر حاضریم برای روشن شدن موضوع هزینه نمائیم؟
2- اصلا فرض می¬کنیم و امیدواریم که همه اتهامات وارده غلط و از روی غرض¬ورزی و دشمنی باشد ولی آیا می¬توانیم وجدان خود را در خصوص وقت و زمانی که برای دانشجو صرف نکرده¬ایم فریب دهیم؟ دوستان مگر یک انسان چقدر توان دارد که وزارتخانه و موسسه عظیمی را اداره و در عین حال دانشجویی را در مقطع تحصیلات تکمیلی راهنمایی نماید. باور کنید هرچقدر هم سوپرمن باشد امکان¬پذیر نیست. نتیجه این می¬شود که در خوشبینانه¬ترین حالت از توانایی¬ها و میزان پیشرفت علمی دانشجوی خود غافلیم و هرچه را او می¬گوید یا می¬نویسد می¬پذیریم. یا آنگونه که توسط یکی از مجلسیان در خصوص مشکل اخیر اظهار شده است به نوعی توسط دانشجو اغفال می¬شویم! (به هرحال دانشجو ضعیف¬ترین حلقه این زنجیر است و چه کسی را بهتر از او می¬توان برای شکستن همه ضعف¬ها بر سرش یافت؟ اوست که اگر مقاله نداشت دکتری نمی¬گیرد و به هزار مشکل دیگر گرفتار می¬شود).
3- با توجه به بند 2 و در اولین اقدام جهت کاهش احتمال بروز چنین تقلباتی پیشنهاد می¬شود که امکان پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی به طورکلی و دانشجوی دکتری به طور اخص از همکارانی که مسئولیت¬های اجرایی سنگینی از قبیل وزارت و وکالت و ریاست دارند سلب شود و به آنان گوشزد شود که علی¬رغم توانمندی¬های بی-نظیری که دارند اینگونه مسئولیت¬ها فرد تمام وقتی را می¬طلبند که با وظیفه راهنمایی دانشجویان در مقطع مذکور منافات دارد. برقراری این محدودیت در صورت عدم توجه دانشگاه¬ها، به سادگی توسط آحاد جامعه دانشگاهی از طریق تصویب در شوراهای گروه¬های تخصصی در هر دانشکده قابل اجراست.
4- در خاتمه، نگارنده سطور معتقد است که امروزه فرصت مناسبی پیدا شده است تا میزان راست¬آزمایی جامعه علمی کشور در جهت عمل به شعارهایش مورد محک قرار گیرد. بدیهی است که با توجه به موقعیت متهمان (توجه دارید از واژه متهم استفاده شده است نه مجرم) احتمال پرداخت هزینه¬های سنگین وجود دارد ولی آیا اگر این اتهامات صحت داشته باشند جایی برای ادامه رسالت معلمی باقی می¬ماند؟
سید حسین امیرشاهی
hamirsha@aut.ac.ir
1- امروز جامعه علمی کشور با بزرگترین مشکل حیثیتی از زمان تاسیس دانشگاه¬ها و ورود علوم جدید به کشور روبروست. تداخل مسائل و مشکلات سیاسی، اجتماعی و علمی با یکدیگر معضلاتی را به وجود آورده است که جرات ورود، اظهارنظر صریح و تصمیم¬گیری صحیح در خصوص بعضی از انحرافات صنفی را از ما گرفته است. مسائلی که بی¬تردید در تاریخ آموزش عالی کشور بی¬سابقه بوده-اند. باید قبول کنیم که حتی اگر وقوع بعضی از مشکلات در داخل کشور برای ما قابل توجیه باشند به هیچ وجه نمی¬توان آنان رادر سطح جوامع جهانی نیز پذیرفته شده دانست. امروزه نشریات و سایت¬های معتبر تخصصی-بین¬المللی ما را متهم به تقلب علمی می¬کنند و مهم نیست که متهمان همفکران ما هستند یا اندیشه¬ای متفاوت با ما دارند زیرا این حیثیت و آبروی جامعه علمی کشور است که هزینه می¬شود و از بین می¬رود. در این شرایط وظیفه ما چیست و با توجه به موقعیت خود و همکاران متهم چقدر حاضریم برای روشن شدن موضوع هزینه نمائیم؟
2- اصلا فرض می¬کنیم و امیدواریم که همه اتهامات وارده غلط و از روی غرض¬ورزی و دشمنی باشد ولی آیا می¬توانیم وجدان خود را در خصوص وقت و زمانی که برای دانشجو صرف نکرده¬ایم فریب دهیم؟ دوستان مگر یک انسان چقدر توان دارد که وزارتخانه و موسسه عظیمی را اداره و در عین حال دانشجویی را در مقطع تحصیلات تکمیلی راهنمایی نماید. باور کنید هرچقدر هم سوپرمن باشد امکان¬پذیر نیست. نتیجه این می¬شود که در خوشبینانه¬ترین حالت از توانایی¬ها و میزان پیشرفت علمی دانشجوی خود غافلیم و هرچه را او می¬گوید یا می¬نویسد می¬پذیریم. یا آنگونه که توسط یکی از مجلسیان در خصوص مشکل اخیر اظهار شده است به نوعی توسط دانشجو اغفال می¬شویم! (به هرحال دانشجو ضعیف¬ترین حلقه این زنجیر است و چه کسی را بهتر از او می¬توان برای شکستن همه ضعف¬ها بر سرش یافت؟ اوست که اگر مقاله نداشت دکتری نمی¬گیرد و به هزار مشکل دیگر گرفتار می¬شود).
3- با توجه به بند 2 و در اولین اقدام جهت کاهش احتمال بروز چنین تقلباتی پیشنهاد می¬شود که امکان پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی به طورکلی و دانشجوی دکتری به طور اخص از همکارانی که مسئولیت¬های اجرایی سنگینی از قبیل وزارت و وکالت و ریاست دارند سلب شود و به آنان گوشزد شود که علی¬رغم توانمندی¬های بی-نظیری که دارند اینگونه مسئولیت¬ها فرد تمام وقتی را می¬طلبند که با وظیفه راهنمایی دانشجویان در مقطع مذکور منافات دارد. برقراری این محدودیت در صورت عدم توجه دانشگاه¬ها، به سادگی توسط آحاد جامعه دانشگاهی از طریق تصویب در شوراهای گروه¬های تخصصی در هر دانشکده قابل اجراست.
4- در خاتمه، نگارنده سطور معتقد است که امروزه فرصت مناسبی پیدا شده است تا میزان راست¬آزمایی جامعه علمی کشور در جهت عمل به شعارهایش مورد محک قرار گیرد. بدیهی است که با توجه به موقعیت متهمان (توجه دارید از واژه متهم استفاده شده است نه مجرم) احتمال پرداخت هزینه¬های سنگین وجود دارد ولی آیا اگر این اتهامات صحت داشته باشند جایی برای ادامه رسالت معلمی باقی می¬ماند؟
سید حسین امیرشاهی
hamirsha@aut.ac.ir
۸۸/۰۷/۱۱