Professors Against Plagiarism

استادان علیه تقلب

مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاه است

مقدمه

به‌نام خداوند هستی و هم راستی

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها چه از سوی دانش‌جویان و چه از سوی اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکت‌های غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزه‌هایی چون اخذ مدرک، پذیرش یا ارتقای مرتبه‌ی دانشگاهی صورت می‌گیرتد.

ما با هرگونه تقلب مخالفیم و سکوت در برابر آن‌را هم جایز نمی‌دانیم. در این بلاگ قصد داریم برخی موارد و روش‌های تقلب‌ را بیان و ضمن آموزش به دانش‌جویان و تلاش برای اشاعه‌ی اخلاق و آداب حرفه‌ای در جمع خودمان‌، مسولان را وادار کنیم تا به مشکل تقلب و ریشه‌های آن واکنش جدی نشان دهند.

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

استادان یا پژوهشگران حامی

حمایت

اگر می‌خواهید نامتان به‌عنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..

تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستاده‌اند که متاسفانه امکان استفاده از آن به‌جای وبگاه نیست.

بایگانی مطالب

آخرین نظرات


بخش نخست: مقاله و رساله دکتری

1- در تمامی کشورهای دنیا به ویژه کشورهای جهان سوم که دولت ها قدرت بلامنازع سیاست گذاری های کلان هستند منع یا گسترش امور با وضع و اعمال سیاست های تشویقی یا تنبیهی توسط دولتمردان صورت می گیرد. بدیهی است مذموم یا ممدوح بودن این سیاست ها و نزدیکی و یا دوری آنان به خواست واقعی جوامع مخاطب، متناسب با میزان منتخب بودن تصمیم گیرندگان از سوی آحاد جامعه و در واقع درجه مردم سالاری هر کشور تعیین می گردد.

2- به باور نگارنده در طی سالیان اخیر سیاست مشهود دولت ها در بخش آموزش عالی کشور گسترش دوره های تحصیلات تکمیلی و الویت و تقدم فعالیت های پژوهشی بر امور آموزشی در دانشگاه ها بوده است و آیین نامه ها و قوانین تشویقی و تنبیهی متعددی در راستای گسترش این سیاست تهیه و تدوین گردیده اند. تردیدی نیست که اعمال این آیین نامه ها و به دنبال آن بسط چنین سیاست هایی مسائل و مشکلاتی را نیز علاوه بر آنچه که هدف اصلی تدوین کنندگان بوده است پیش آورده اند که نزول منزلت معلمی و تعهدات اخلاقی در دانشگاه ها و افزایش تقلب علمی نشانه هایی از تبعات منفی به کارگیری چنین قوانینی است. هدف نوشتار انتقادی حاضر بیان عوارض جانبی اجرای تعدادی از این قوانین (که ناظر به فعالیت های دانشجویان در مقطع دکتری و یا ارتقاء اعضاء هئیت علمی هستند) و ارتباط آنان با نزول تعهدات علمی و اخلاقی در دانشگاه ها می باشد. امید است در صورت یافتن فرصت کافی، نتایج اجرای تعدادی از این آیین نامه ها در طی چند مقاله کوتاه مورد نقد و بررسی قرار گیرند.

3- بهتر است مسئله با موضوع روز یعنی ارسال مقالات سایرین به نام خود به مجلات شروع شود و برای درک مشکل مناسب است تا از دید یک دانشجوی دکتری به آیین نامه ضرورت پذیرش مقاله بهعنوان شرط لازم برای دفاع نهایی از رساله نگاه شود. دانشجویی را تصور کنید که بخش قابل توجهی از دوره جوانی خود را صرف تحقیق در زمینه ای کرده است که بنا به دلایلی که می تواند در هر کار تحقیقاتی پیش آید امکان چاپ به شکل یک مقاله بین المللی را ندارد (که به اعتقاد نویسنده به هیچ وجه از ارزش کار انجام شده توسط وی در صورت تائید صاحبنظران آن رشته نمی کاهد) در حالیکه آیین نامه ها و قوانین این دوره امکان فراغت از تحصیل وی را در صورت عدم چاپ یا پذیرش مقاله غیرممکن می سازد. فشارهای اجتماعی موجود در جامعه از قبیل ملقب ساختن این برگزیدگان علمی به لقب دکتر از بدو پذیرش در مرحله دکترا را نیز به همه مشکلات دیگر اضافه نمایید. حال این جوان که جزء منتخبین رشته خود است چه چاره ای برای حل مشکل دارد؟ اگرچه در این شرایط نیز هرگونه کار خلافی قابل توجیه نیست ولی آیا قبول می نمایید که بخشی از مشکل تقلب در این مقطع به وجود چنین قانونی برمی گردد؟ مخاطبین محترم بهتر می دانند که در اغلب دانشگاه های معتبر دنیا شرط فراغت از تحصیل در مقطع دکتری الزاما چاپ مقاله نیست و در واقع در بسیاری از موارد مقاله یا مقالات دانشجو پس از فراغت وی از تحصیل تهیه و ارسال می گردند.

شاید از نگاه تدوین کنندگان آیین نامه اجرای این قانون ضروری باشد زیرا آنان نیز به توان موسسات آموزش عالی کشور در انجام فعالیت های پژوهشی اصیل با دیده شک می نگریستند و تنها راه حل مشکل را نیز تائید کار انجام شده توسط سایرین به ویژه داوران خارجی می دانستند. در واقع عدم اعتماد به نفس سیستم آموزش عالی کشور به خود از یک سو (که شاید ناشی از تعجیل در راه اندازی این دوره در مقیاس بزرگ در دانشگاه های متعدد باشد) و وجود نوعی رودربایستی اعضاء هئیت علمی از یکدیگر در خصوص انتخاب اساتید واجد شرایط برای فعالیت در این مقطع از سوی دیگر موجب گردیده است که تمامی فشارها، جرایم و عواقب مربوطه به دانشجو منتقل گردد. به واقع به جای اینکه صلاحیت علمی و شخصیتی اساتید برای فعالیت در چنین مقطع مهمی مورد ارزیابی قرار گیرد و اثبات گردد با تسامح در این امر و تقریبا دادن فرصت به همه اعضاء هئیت علمی، مدرک دانشجو به گرو کشیده می شود. نویسنده این متن اعتقاد دارد بخشی از تخلفات صورت گرفته در سالیان اخیر به وجود چنین آیین نامه ای برمی گردد و بر این باور است که اگر اعتبار علمی و شخصیت انسانی اساتید همراه با محدودیت های جدی در خصوص تعداد دانشجویانی که می تواند توسط هر عضو هئیت علمی تربیت شود به عنوان مبانی پذیرش دانشجوی دکتری در نظر گرفته شوند ضرورتی به گروکشی مدرک دکتری دانشجو در مقابل چاپ مقاله و در نتیجه افزایش احتمال تقلب نخواهد بود. بدیهی است اگر شرط و جریمه ای نیز در مورد مقاله لازم باشد اعمال شود باید به استاد راهنما و نه دانشجو تحمیل گردد. به طور مثال می توان اساتیدی را واجد شرایط راهنمایی دانشجوی دکتری دانست که تعداد مشخصی مقاله از مجموعه کارهای آنان در مقطع تحصیلات تکمیلی استخراج گردیده باشد و در این میان محتمل است که بخشی از نتایج فعالیت آنان در مقطع مذکور نیز به چاپ مقاله منجر نشوند.

در بخش بعدی این نوشتار آیین نامه های تشویقی در چاپ مقالات علمی که به شکل دیگری موجب نزول شئونات اخلاقی در دانشگاه ها شده اند مورد نقد و بررسی قرار خواهند گرفت.

سید حسین امیرشاهی مهر 1388
hamirsha@aut.ac.ir
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۷/۲۴
محمد قدسی

نظرات (۸)

با سلام.
متاسفانه به دلیل وب لاگ بودن, مکانی اختصاصی برای ارسال نظر نداریم و اگر به پست های قدیمی مراجعه کنیم, از تیر رس نگاه مراجعین جدید, دور می مانیم!
غرض از این پست, تنها یک توضیح است: در لیست مجلات کم اعتبار, شما از IASTED هم نام برده اید در حالی که در یکی از کنفرانس های پیش روی, که توسط همین نهاد علمی اجرا می شود, اسامی قابل تاملی به چشم می خورد:
http://www.iasted.org/CONFERENCES/ipc-664.html
لازم به تذکر و توضیح نیست! که اساتید دانشگاه های MIT و Toronto و Waterloo و McGill و Purdue و Carnegie Mellon اساتیدی نیستند که تن به حضور در هر محفل کم اعتباری بدهند.
جالب است که سه استاد ایرانی هم در لیست کمیته برنامه ریزی کنفرانس حضور دارند که نام پروفسور علی مقداری از دانشگاه صنعتی شریف برای دکتر قدسی عزیز باید آشنا باشد.

شاید لازم باشد که در مورد قضاوت هایمان در باب اعتبار مجلات یا کنفرانس ها, نگاهمان را اصلاح کرده و چشم ها را بشوئیم و جور دیگر ببینیم!
حمایت خود را از مبارزه علیه تقلب اعلام میکنم
حسن طالبی
دانشگاه آزاد ایلخچی
iauil.ac.ir
talebi@iauil.ac.ir
http://iauil.ac.ir

/index.php?option=com_content&task=view&id=48&Itemid=104
حمایت خود را از مبارزه علیه تقلب اعلام مینمایم
به نظرم هنوز انتشار مقاله فرع و نه اصل برای اخذ درجه دکتری است. کما اینکه این نظر ردی بر انتشار مقاله نیست و ارزش مقالات نیز بر کسی پوشیده نیست. ولی به دو موضوع باید توجه داشت:

1-چیزی که با اجبار و برای منافع فرد یا افراد دیگری باشد برای دانشجویان اکراه آور و انجام آن دشوار تلقی شده است به طوری که با این اجبار، دانشجویان از «لذت» تحقیق محروم شده اند! بسیاری از دانشجویان به دلیل آنکه تحقیق برای آنها امری لذت بخش است (لذت حل مسأله)، مقالاتی منتشر می کنند ولی برای سایرین رویه ی تشویقی ی مناسب کارگشا است نه تنبیه و اجبار! کما اینکه وقتی این اجبار به دانشجویان گروه اول نیز تحمیل شود، اینان نیز اشتیاق خود را از دست می دهند. در حالیکه در کشورهای توسعه یافته، شخص دانشجو پاداش مالی و تشویق قابل توجهی بابت انتشار مقاله آی.اس.آی دریافت می کند، در ایران این تشویق برای استاد است و کسر ناچیزی از آن با اقدام استاد به دانشجو تعلق می گیرد. پس اکنون لذت تحقیق و انگیزه مالی برای دانشجوی ما وجود ندارد. وقتی چیزی به اکراه یا به اجبار باشد، برخی را به تقلب و یافتن راهی برای خلاصی از بن بست (در سیستمی که رویکرد قانونی هم برای تعریف حدود تقلب یا برخورد منطقی با آن ندارد) سوق می دهد.
2-اگر رویه داوری به گونه ای صحیح باشد که داوران مطرح بین المللی، کار یک دانشجوی دکتری را باارزش و واجد اخذ درجه دکتری ارزیابی کنند، انتشار آن به صورت مقاله هایی، سهولت دسترسی به این پژوهش را عام تر می کند نه اینکه اگر مقاله منتشر نکند پس توانایی علمی آن را نداشته است. ولی در سیستم دانشگاهی ایران (اگر سایر فاکتورها -همچون لزوم بالابردن رتبه علمی کشور، و غیره- را نادیده بگیریم) به دلیل نقصان و نیازی در روند داوری رساله دانشجویان دکتری این قانون تدوین شده است به طوری که اگر نشریاتی معتبر در حوزه های خاص دانش، کار تخصصی را باارزش ارزیابی کنند پس رساله مورد قبول خواهد بود. چراکه ما (به دلیل مسایل مالی یا تعاملات بین المللی) امکان دعوت از داوران مطرح با اعتبار بین المللی (شبیه سیستم دانشگاهی آمریکایی آموزش-پژوهش محور) را نداریم یا اینکه امکان و روندی برای ارزیابی کار بصورت ارسال رساله (شبیه سیستم دانشگاهی اروپایی پژوهش-محور) نیست و یا داورانی با اعتبار بین المللی در همه رشته ها در داخل نداریم . جناب پیامی نیز سهل گیری احتمالی کمیته داوری (استاد و داوران) را دلیلی بر لزوم این روند برشمرده اند که البته این می تواند به دلیل عدم صرف وقت کافی در مطالعه رساله تحت راهنمایی یا مورد داوری، یا ندرتاً به دلیل فقدان دانش تخصصی لازم این کمیته در مرزهای دانش نیز باشد.

معهذا در کتابهایی جدید در این خصوص تاکید به دانشجویان دکتری این است که هدف در دوره دکتری این است که بایستی تز قابل قبولی ارایه دهند و به دانشجویانی که اشتیاق به انتشار مقالات دارند توصیه می شود این کار را تا پایان کار به تعویق بیندازند. گرچه این انکار نمی شود که وجود مقالات، کار داوران را برای داوری رساله ساده تر می کند، و در وقت داوران برای مطالعه ی ریز و دقیق کل رساله صرفه جویی می شود؛ و از سوی دیگر، دانشجویی که از آغاز به طور هدفمند به موازات انجام تز قابل قبول، مقالاتی منتشر کند نیز پاداش قابل توجهی دریافت می کند.
اینکه در بازه ی زمانی کوتاه تری دانشجو بتواند با حفظ اشتیاق آغازین، رساله ی یک دست و خوبی انجام دهد مطلوب تر به نظر می رسد نسبت به اینکه طی روندی فرسایشی با میانگین 5 سال، پس از فراز و نشیب های بسیار در روند چندین مقاله، رساله ای را با سر هم بندی چندین مقاله به انجام برساند. چرا که پس از ارایه رساله ی خوب، امکان انتشار آن -چه به دلیل اشتیاق دانشجو به انتشار این پژوهش، چه برای بیشتر قابل دسترس ساختن آن در جامعه بین المللی و چه برای بالابردن رتبه های علمی دانشگاه و کشور- باقی است.
طبیعی است که اگر استاد، علم و اخلاق مناسبی در سرپرستی دانشجوی خود داشته باشد و این رابطه ی استاد-دانشجو را رابطه کارگر-کارفرما، ارباب-رعیت یا رییس-مرئوس تصور نکند، دیگر نگرانی از اینکه پس از فارغ التحصیلی دانشجو، مقاله ای (که در شکل گیری آن نقش هم داشته است) به نامش منتشر نشود نخواهد داشت، چراکه رابطه عمیق، دوستانه و موثر استاد-دانشجو تضمینی بر دوام و رعایت اخلاق و ادب پژوهش است.

ولی متأسفانه در ایران این موضوع اکنون به نوعی منجر به گروکشی مجوز دفاع از رساله و مدرک دانشجوی دکتری (و در مقطع کارشناسی ارشد، منجر به گروکشی نمره پایان نامه، و در مواردی که کم هم نیستند، منجر به گروکشی نمرات درسی دانشجو) توسط استاد شده است و به نظر نمی رسد که واقعاً بحث ارزیابی علمی کار در صدر اهمیت باشد. متأسفانه این سبک رویکرد (گرچه ارتقا یا جایگاهی مجازی برای استاد به همراه می آورد ولی) باعث تنزل شأن و مقام «استاد» شده است.
"دانشجویی را تصور کنید که بخش قابل توجهی از دوره جوانی خود را صرف تحقیق در زمینه ای کرده است که بنا به دلایلی که می تواند در هر کار تحقیقاتی پیش آید امکان چاپ به شکل یک مقاله بین المللی را ندارد (که به اعتقاد نویسنده به هیچ وجه از ارزش کار انجام شده توسط وی در صورت تائید صاحبنظران آن رشته نمی کاهد)"

به نظر بنده صحبت شما صحیح نیست. ببینید در تعریف پذیرفته شده در دنیای آکادمیک درجه دکترا به کسی اعطا می شود که در مرزهای دانش تحقیق کرده باشد و بعد از اتمام تحقیقات تغییری هرجند کوچک (ولی قابل اعتنا) در مرزهای دانش به وجود آورده باشد. حالا چگونه است که همچین فردی نمی تواند مقاله بین الملی چاپ کند؟ اصلا چه دلیلی دارد که همچین فردی دکترا داشته باشد؟ ببینید کارهای تحقیقی مهندسی هم مثلا ممکن است مفید باشند ولی به درد دکترا نمی خورند. به نظر من ایراد از این است که ما فکر می کنیم هر کار تحقیقی اگر مفید بود باید به محقق دکترا داد. در صورتی که دکترا در دنیا تعریف مشخصی دارد. آن قدری که من میفهمم اگر یک کار تحقیقاتی حرفی برای عرضه در عرصه بین المللی نداشته باشد و نتواند مورد توجه در سطح بین المللی قرار بگیرد برای اعطای درجه دکترا مناسب نیست ولی این به این معنی هم نیست که کار بی ارزشی است. ممکن است مثلا در صنعت ایران مفید باشد و یا یک مشکلی از ایران را حل کند که 50 تا تحقیق دکترا هم حل نکنند ولی این دلیل نمی شود که به آن تحقیق مفید دکترا داده شود گرچه باید از فرد محقق به طریق دیگری قدردانی کرد.
سیاست دانشگاه های ایران در حال حاضر این نیست که با متقلبین به جدیت برخورد شود و تصور نمی کنم در آینده نزدیک هم تغییری در این سیاست به وجود آید.
در مورد نیاز به داشتن مقاله ژورنال برای فراغت از تحصیل در مقطع دکترا باید گفت این سیاست در بسیاری دانشگاه های جهان وجود دارد چرا که فرض بر آن است که اگر هیچ ژورنالی چاپ حاصل این پژوهش را نپذیرد پس لابد کار علمی فاقد ارزش بوده است و با توجه به طولانی بودن مدت تحصیل در این مقطع فرصت کافی هم برای این کار وجود دارد. این پافشاری ناشی از آن است که تصور می شود هیات داورانی که شامل استاد راهنما و چند استاد از بیرون و درون دانشگاه است ممکن است بیش از حد آسان گیر باشند.
این متن مدخل خیلی خوبی برای نقد و بررسی وضعیت فعلی ناشی از این قوانین و مقررات است. اینکه فارغ از تواناییهای یک فرد، او به عنوان «سهمیه» تعدادی دانشجوی دکتری عایدش می شود و در این رهگذر او باور دارد که این دانشجویان مواهبی هستند که حق مسلم او برای ارتقایش هستند دردی است که تا عمق جان انسان را می گدازد. زمانه ی ما استادانی را به خود می بیند که گویا راه را به اشتباه آمده اند چرا که فرسنگها با صفات نیکوی «معلمی» فاصله دارند. «معلم» که همیشه یادآور شمعی است که خود می سوزد تا دیگران را روشنی بخشد، امروزه واژه «استاد» یادآور فردی شده است که خود منشاء و مروّج تقلبات علمی است.
در دانشگاههای معتبر، ارایه یک «تز و نظریه نوین» در حوزه ای خاص باعث می شود که دانشجو شایسته ی دریافت درجه دکتری در آن حوزه شود و انتشار مقالاتی از آن تز، فرع قضیه محسوب می شود. ولی ما اصل را فدای فرع و ارزش آن را منوط به وجود فروع آن نموده ایم.
ممکن است که روح این قوانین از ابتدا به عنوان محکی برای ارزیابی کیفیت کار پژوهش های فارغ التحصیلان داخل بوده، ولی اکنون محلی برای سوءتفسیرها و سوءاستفاده های بعدی را فراهم آورده است. متأسفانه با سوءاستفاده از خلأهای تفسیری در این قوانین، جای بسیاری برای تدوین مصوبات داخلی در بسیاری دانشگاهها، مراکز و گروه های آموزشی و پژوهشی توسط استادان «معلم نما» باز شده است به طوری که این مصوبات نه تنها ناقض قوانین مافوق خود و شئونات دانشگاهی هستند بلکه حتی از دید اخلاق اجتماعی نیز کاملاً بدیع و غریب هستند.
این مشکل وقتی حادتر می شود که فلسفه ی وجودی دانشگاه ها در دید این افراد، محل درآمد و ارتقا و کسب نام و نشان برای ایشان است نه محلی برای «معلمی کردن» و آموزش و راهنمایی دانشجویان. استادی که (اگر با خود یا خدای خود صادق باشد) واقف است که استحقاق راهنمایی دانشجوی دکتری (و حتی کارشناسی ارشد) را ندارد، متأسفانه در این مسیر دچار خودشیفتگی هایی می شود که عطش برتر شدن، او را به مسیر تهدید دانشجویان برای برآورده سازی مطامع او سوق می دهد.
چنین استادانی با کمال تأسف به جای آنکه خود منشاء اثر و آورنده ی فکر یا امتیازات مالی برای دانشگاه باشند، بدون احساس شرمندگی، از پاداش های پژوهشی که خود نقشی در حصول آنها نداشته اند ارتزاق می کنند و با گوشه چشم محبت آنها ممکن است خود دانشجوی بینوا هم از دستمایه فکری خود، بهره ای بسیار اندک عایدش شود (که صد البته که اگر این بهره، جریمه ی تقلب باشد، اکنون همه ی آن متوجه دانشجو است).
برخی از این استادان حتی از اینکه دستمایه های فکری دانشجویان پیشین خود در مقطع پایین تر را به برخی دانشجویان دکتری خود که ویژگی و شایستگی یک دانشجوی دکتری را ندارند «هبه» کنند شرمساری ندارند و به این صورت این دانشجویان به مقالات و امتیازاتی زود هنگام و بی زحمت در دوره دکتری و ایشان نیز به امتیازات و ارتقایی بی زحمت نایل می شوند.
با این تبدیل نقش یک استاد از «فعال و منشاء اثر» به «منفعل»، آن چنان روح اخلاق از این قوانین در حال رنگ باختن است که اگر ادامه یابد باید به دنبال واژه ای دیگر برای «دانشگاه» بگردیم.
چه قدر جای قوانینی جامع و مانع خالی است!
.
۲۴ مهر ۸۸ ، ۲۳:۰۶ سید امیر مرعشی
با سلام و عرض ادب. به نوبه خودم از نویسنده این مطلب تشکر می کنم و چشم انتظار قسمتهای بعدی آن خواهم بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی