روشهای پیجیدهتر تقلب و حداقلهای اخلاق حرفهای
محمد قدسی | سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۸۸
بهنظرم اگر نیچر و امثال آن دامنه ی بررسیهای خود را بازتر کنند، کل اعتبار جامعهی
دانشگاهی ما به شدت زیر سوال خواهد رفت.
بنده متاسفانه از موارد متعددی آگاهم که:
۱- استادی (از بودجهی پژوهشی اش) حق ثبت نام کنفرانس دانشجوی یک دانشگاه دیگر را، پس از آگاهی با واسطه از پذیرش مقاله، میپردازد به شرط آنکه نام او به عنوان مولف باشد.
۲- دانش جو نام دانشچوی دوست خود -- که اصلا از موضوع پژوهش بی اطلاع است - را هم اضافه میکند تا در گرفتن پذیرش او کمک کند. یا استاد نام همسرش، نام دوست اش را. راستی دقت کردهاید که در این سالها میانگین تعداد مولفان یک مقالهی ایرانی چه قدر زیاد شده! کسی وقت داشته باشد به سادگی این آمار را میشود استخراج کرد.
۳- استاد به دانشجویش میگوید که هر مقاله ای در هر زمینه (حتا خارج از موضوع پروژه یا تزش با او) و با هر کس مینویسد باید نام او هم باشد. حالا استاد مشهور به کار در زمینهی «الف» است و مقالهی منتشره در زمینهی کاملاً متفاوت «ب»، البته who cares!
۴- اسکوپوس سرویسی دارد که منحنی تعداد مقالات افراد را بر حسب ماه یا سال نشان میدهد. این منحنی را برای برخی مسولان رسم کردهاند و شگفت زده شده اند که از زمان مسولیت او این منحنی رشد نمایی داشته است. توصیه میکنم کسی این کار را انجام دهد تا بدون ذکر نام، گزارشی در این بلاگ منتشر شود.
و .. موارد بی شمار دیگر،از جمله این.
آیا ما به کلی از همان حداقلهای اخلاق حرفهای بی بهره شدهایم؟
۸۸/۰۹/۲۴
براساس یک ماجرای واقعی که چند سال پیش در دانشگاه صنعتی شریف اتفاق افتاده، داستانی سمبولیک نوشته ام با عنوان
"رستم و سهراب، چند هزار سال بعد":
http://physics.ipm.ac.ir/people/farzan/rostamANDsohrab.pdf
آن کسی که نقش "رستم" را در داستان من بازی می کند این روزها دم از مبارزه با تقلب می زند.
آنان که این شخص را خوب می شناسند می دانند مبارزه او با تقلب پوششی است برای بدنام کردن و ضربه زدن به رقبایش که این روزها اندکی از قدرت به پایین افتاده اند. اما دانشجوهای ساده دل که خبر از ماجراهای پس پرده خبر ندارند گمان می کنند، او یک قهرمان است!