سایت تقلب برای اساتید
Faramarz Ashenai Ghasemi | جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۸۸
روزی یک کشاورز نسبتاً مرفه، چند نفر را استخدام کرد که چند شبانه روز مراقب گندمهای به بار نشسته اش باشند، تا نوبت دستگاه جمع آوری محصول به او برسد. وقتی می خواست آنها را ترک کند، به آنها گفت:"یک وقت نشینید برای خودتان هی گندم بو بدید و بخوریدها!" آن چند نفر هم پس از ترک کشاورز قصه مان، رو به هم کردند و گفتند:"مگر گندم را هم می شود بو داد و خورد!" و نشستند به انجام دادن فعلی، فعلی که نباید به انجامش می نشستند!
حالا ماجرا شده ماجرای این سایت! متأسفانه وقتی به برخی که در به در دنبال چاپ یک مقاله هستند، درباره این سایت صحبت می کنم، دیر یا زود، مستقیم یا غیرمستقیم، از من میزان صحت، سرعت و سلامت(!) فرآیند چاپ مقاله در نشریات کم ارزشی را که در این سایت هراز چندی معرفی می شوند، جویا می شوند که به ازای دریافت پول، حاضرند هر دستنوشته ای را به زیور طبع بیارایند!از این جالبتر، برخی از دیگر دوستانی هستند که مرا به انجام کار مشترک(!) دعوت می کنند. یکی از این عزیزان چندی پیش می گفت که اگر کمی کمکش کنم، تعداد زیادی مقاله با هم چاپ خواهیم کرد. پرسیدم: "چگونه؟" و او توضیح داد:"ببینید، من مدتی است به این نتیجه رسیده ام که نه ما امکان چاپ مقاله را به علت ایرانی بودنمان در نشریات ISI داریم، نه امکانات جدید و مجهز برای تست و نه دانشجویان مناسب. به همین خاطر من الان مدتی است که روی چند مقاله(!؟) کار کرده ام(!!) و با توجه به اینکه شما با کامپیوتر آشنایی دارید، مطمئن ام که می توانید شکلهای آنها را طوری اصلاح(؟!) کنید که کسی بو نبرد که آنها از جایی به امانت(!!) گرفته شده اند." پرسیدم:"حالا اگر یک وقتی قضیه لو رفت چی؟!" و ایشان جواب دادند:"اصلاً جای نگرانی نیست، چون اولاً نویسنده این مقالات استاد راهنمای خود من بوده که چند سالی هست که فوت شده(!)، ثانیاً یک وب سایتی هست که گزارش این دزدی ها را می دهد و من هم مرتب دارم تعقیب می کنم، اما تا به حال که اتفاق خاصی برای کسی نیفتاده(!!!)."
به قول آن بابا، چه فکر می کردند آن دوستان راه انداز این سایت و حامیانشان و چه دارد می شود! مسلماً هریک از افرادی که جویای چنین مجلاتی هستند، شاید با چاپ یک و تنها یک مقاله ISI کل زندگی شان عوض بشود. اما مگر با راههای نامناسب دیگر مسیر زندگی آدم، تغییر نمی کند!؟ چرا اصرار داریم در همه چیز نامبر وان(!) باشیم، در حالی که نامبراِند(!) هم نیستیم؟
براستی به کجا می رویم، چنین شتابان!
با احترام
فرامرز آشنای قاسمی
۸۸/۱۱/۳۰