Professors Against Plagiarism

استادان علیه تقلب

مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاه است

مقدمه

به‌نام خداوند هستی و هم راستی

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها چه از سوی دانش‌جویان و چه از سوی اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکت‌های غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزه‌هایی چون اخذ مدرک، پذیرش یا ارتقای مرتبه‌ی دانشگاهی صورت می‌گیرتد.

ما با هرگونه تقلب مخالفیم و سکوت در برابر آن‌را هم جایز نمی‌دانیم. در این بلاگ قصد داریم برخی موارد و روش‌های تقلب‌ را بیان و ضمن آموزش به دانش‌جویان و تلاش برای اشاعه‌ی اخلاق و آداب حرفه‌ای در جمع خودمان‌، مسولان را وادار کنیم تا به مشکل تقلب و ریشه‌های آن واکنش جدی نشان دهند.

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

استادان یا پژوهشگران حامی

حمایت

اگر می‌خواهید نامتان به‌عنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..

تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستاده‌اند که متاسفانه امکان استفاده از آن به‌جای وبگاه نیست.

بایگانی مطالب

آخرین نظرات

متقلب یا نابغه‌ای در چنگال طمع ورزی یک استاد؟

محمد قدسی | دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۸۹
دو روایت کاملا متفاوت از یک فرد. کدام به واقعیت نزدیک تراست؟ راستی چه راحت سایت تابناک با آب‌روی افراد بازی کرده و از پیش حکم (درست یا نادرست) صادر می‌کند!

بخوانید و نظرات خود را بیان دارید.





برروی تصاویر کلیک کنید تا اصل مطلب را بخوانید.

======================= پ.ن =======================
به دلیل اهمیت موضوع تقلبی که در لینک دوم آمده‌، نظر یکی از همکاران محترم (به انگلیسی) در زیر می‌آید:

I have now compared the two publications at issue, and hereby testify that the publication

"An analytical approach ...."

by Behrooz Adib, Alireza Heidari, and Sayyed Framarz Tayyari

in

Commun Nonlinear Sci Numer Simulat

is indeed a plagiarized version of the earlier paper

"سالیتون معادله شرودینگر غیر خطی اشباع پزیر"

بقلم محسن سربیشه ای و غلام رضا مکتب داران.

It is remarkable that Mr Framarz Tayyari has not hesitated shamelessly to use the honorific title "Sayyed" in publishing a work that in all major and minor aspects is nothing less than a thievery on a grand scale (they have not even taken the trouble of re-drawing the diagrams of the original publication by using a modern plotting software! And, most shamelessly, they conclude their plagiarised paper by expressing their appreciation for "valuable discussions given by Professor M. Sarbishaei"! --- incidentally, "discussions" are not "given"; they are made).


If I may, I should like to make the following recommendations:

1. The authors Sarbishei and Maktabdaran should seriously consider to write to Editor-in-Chief of "Commun Nonlinear Sci Numer Simulat" and inform him of facts regarding the case at hand (needless to say, the writing should be professional and to the point; it should not contain personal attacks and material concerning the private lives of Adib, Heidari and Tayyari -- journals are not qualified to deal with these issues). The Editor-in-Chief is obliged to take the information very seriously, but for taking effective action will have to seek expert advice on the issue at hand. It is therefore recommended, if not absolutely necessary, that Sarbishei and Maktabdaran accompany their letter with an English translation of their original paper (a copy of the original paper is also necessary for the records). The authors will do well to provide some names (including the name of at least one person who aside from being an expert in the field, is capable of reading Persian) as potential referees. Once the Editor-in-Chief has ascertained that the paper by Adib, Heidari and Tayyari is indeed a plagiarised paper, he is legally required not only to remove the paper from the journal, but also to inform readers, through a formal communication in one of the forthcoming editions of the journal, about the incident. Most likely, he will also publish the English translation of the original work by Sarbishei and Maktabdaran.

2. Sarbishei and Maktabdaran should certainly consider to pursue the matter through legal channels in Iran. E.g., they should submit a request to public prosecutor (accompanied by all the relevant documents) asking appropriate legal actions to be undertaken against Adib, Heidari and Tayyari. Charge: Theft of intellectual property belonging to others.

3. Sarbishei and Maktabdaran should consider to submit similar letters as above to Heads of Islamic Azad University in Tehran and University of Mashhad, informing them of the scientific misconduct of the individuals in their employment. Most certainly, administrative disciplinary actions must be taken against these individuals, ranging from temporary suspension of these individuals to their dismissal. If I were in the position of one of these Heads, the very least I would do would be giving the individuals concerned a very stern warning that repetition of their recent act of plagiarism would lead to their permanent dismissal from their academic positions. I should further recommend Sarbishei and Maktabdaran to ask from the Editor-in-Chief of "Commun Nonlinear Sci Simulat" as to the identity of the person submitting the paper at issue (he may not disclose this). This information will clarify the question as to who had been running this ugly and reprehensible show.


BF.

=======================

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹/۰۱/۱۶
محمد قدسی

نظرات (۲۵)

در یکی از پیام‌های بالا اشاره‌ی به ارتقا اساتید شده است. در جایی دیگر دوستی نکته‌سنج بس شاکی بود از این که چرا عضویت در انجمن اسلامی‌ی اساتید سالیانه دو امتیاز به استاد می‌دهد.

این آیین نامه را خودم پیدا نکردم. اما آیا واقعن عضویت سالیانه در انجمن اسلامی دو امتیاز -نمی دانم هر امتیاز یعنی چقدر سود- به استاد می‌دهد؟ حالا این امتیاز هر چقدر هم کم باشد آیا نوعی تقلب نیست؟ با شناختی که از بیشتر مراجع دارم هیچ کدام از مراجع حاضر نیستند بگویند چنین امتیازی اسلامی است. آیا اگر این خبر درست باشد شایسته نیست مطلبی در مورد آن نوشته شود یا نهضتی سازماندهی شود که ارتقا اساتید تنها بر اساس دانش باشد نه عضویت آنها این جا و آن جا؟
دکتر قدسی عزیز
وقتی خبر تابناک را خواندم خونم به جوش آمد از اینکه یک سایت مثلا حرفه ای چه راحت با آبروی افراد بازی میکند و بازیچه افراد دغلبازی چون علیرضا حیدری میشود.
هرکس متن خبر را با دقت میخواند به روشنی به فریب کاری دانشجو پی میبرد. مگر کشور قوه قضاییه ندارد که به جای شکایت به تابناک نامه نوشته؟
از همه جالب تر رزومه جناب نخبه بود که هر کس کوچک ترین آشنایی با دانشگاه داشته باشه میفهمد این فرد متغلبی بیش نیست.
مخترع - مکتشف - عضو انجمن های بین المللی - داور مقالات مجلات آی اس آی - مولف چندین کتاب (واقعا تالیف یک کتاب چه مدت طول میکشه؟ چرا باید ناشر های غیر تخصصی کتاب های تخصصی چاپ کنند؟) و مترجم از زبان های آلمانی! فرانسه! و انگلیسی....
همان اول که فهمیدم قبولیش در دکتری مشکل ایجاد شده حدس زدم مقاله تقلبی به استاد قالب کرده و احتمالا از این طریق از آزمون دکتری معاف شده ولی بعدا گندش در آمده...
نظرات ذیل خبر جالب بود. بعضی که اصل ماجرا را فهمیده بودند و مسخره کرده بودند ولی گروهی که بی خبر بودند پیشنهاد داده بودند جناب نخبه به بهترین دانشگاه های آمریکا نقل مکان کند!
ممنون از زحماتتون جناب دکتر قدسی.
میخواستم لینک این مطلب را به شما بدم تا در باره آن بنویسید. چه خوب که زودتر خودتان نوشتید.
واقعا این کار شما خیلی ارزشمند است.
در ظاهر قضیه دوم یک دزدی علمی ساده است که در هر دانشگاهی در جهان ممکن است اتفاق بیافتد و چون کسانی که دست به این عمل زده اند افراد گمنامی هستند یک تقلب معمولی به نظر می آید.
اما لطفا به این قضیه به صورت یک تقلب ساده نگاه نکنید. دانشجو پنج مقاله آی اس آی در یک سال منتشر کرده که حداقل یکی از آنها قطعا تقلبی است و نیز شش کتاب در سالهای 86 و 87 توسط وی تالیف یا ترجمه و بوسیله ناشر غیر دانشگاهی (بدون داوری) منتشر شده است. وقتی چنین شخصی را نابغه، دارای مقالات متعدد و پانزده عنوان کتاب تالیفی، داور مقالات آی اس آی و.... (نابغه ای شبیه همین پروفسور زیر این پست) می خوانند آیا فکر نمی کنید که سو نیتی زیر این دروغ پردازی ها پنهان باشد. فرض کنید باور کردیم که استاد از دانشجوی سابقش (که پنج مقاله با هم داشته اند) به ناگهان طلب سی میلیون تومان رشوه کرده است. قبول، اما دیگر چرا باید آدم بفرستد تا پدر دانشجو را کتک بزنند. آیا غیر از این است که نویسنده این مقاله هیچ زمینه ذهنی از محیط دانشگاهی نداشته و تصور می کند دانشگاه هم جایی مانند بازار آهن و سیمان است؟ بنده همچنان معتقدم چنین حملات سنگین و بی پایه ای به استاد (با 43 سابقه بدون حاشیه دانشگاهی)، بهترین دلیل برای بی گناهی وی و نیز زنگ خطری برای همه ماست. اگر چنین غوغا سالاری ها و باج خواهی هایی در دانشگاه و آن هم در عرصه تحصیلات تکمیلی باب شود باید فاتحه دانشگاه ها را خواند و بنده به شخصه باغچه بیل زنی را به ردای استادی در چنین دانشگاهی ترجیح می دهم.
در هر صورت حتی اگر اصرار داشته باشیم که دو قضیه را جدا از هم بررسی کنیم هم دانشجو (با اینکه اسمش اول مقاله نیست) اصلی ترین متهم این دزدی است چرا که تنها کسی است که به طور قطع از مقاله اصلی خبر داشته و با نویسندگان آن در همین مورد مذاکره کرده است. از کجا که دو نفر دیگر بخش کوچکتر و ظاهرا غیر تقلبی مقاله را تهیه نکرده باشند؟
سعی کردم که از این ماجرا از دیدگاهی دیگر ٫ به جز نگاه یک استاد به ماجرا نیز نگاه کنم. این نگاه باعث شد٫ نوشته‌ای دیگر در سایت هم‌وردا بگزارم و هم‌چنین اولین کامنتی که پای آن‌نوشته گذاشته‌شده است. خوش‌حال می‌شوم اگر به این نوشته
نیز نیم نگاهی بی‌اندازید و بگویید برای دفاع از پایمال نشدن حق احتمالی دانشجو چه مکانیزمهایی تعبیه شده است یا اندیشیده شده است؟
ممنون آقای دکتر

به فرموده شما آقای حیدری ظاهرا در ترجمه و تالیف توانا هستند.

لازم به ذکر است در دانشکده ما و خیلی جاهای دیگر همین به اصطلاح
مقاله های تقلبی و ترجمه باعث ارتقای خیلی از اساتید شده است. خوشحالم که شما آنها را بی تقصیر نمی دانید. آیا شما پیگیر این قضیه می شوید که ارتقا درجه این استاد (نه فقط به خاطر این دانشجو بلکه حتما قبلیها هم از این کارها کرده اند) از وی سلب شود؟ بد نیست اساتیدی که مشتاق دیدن نامشان در مقالات دیگران هستند اندکی هم مسئولیت پذیر هم باشند.
از دقت نویسنده BF تشکر میکنم. همواره نظرات ایشان آموزنده بوده، ولی اگر میشد کمی کوتاه مینوشتند بهتر بود.

ضمنا چون ایشان در ایران نیستند (آنطور که من حدس میزنم) تعداد زیادی مورد را توصیه کرده اند تا نویسندگان مقاله اصلی پیگیری و اقدام کنند. خود این اقدامات و ترتیب آنها، برای من آموزنده بود.

ولی در خصوص نتیجه دادن آن مواردی که مربوط به ایران است، به نظر میرسد کمی در فضای ایران هنوز زود باشد اینگونه اقدامات، و به احتمال قریب به یقین هم، اقدام کننده نتیجه نمیگیرد، اگر نتیجه برعکس نگیرد!!

به هر حال حتی مطرح شدن این موارد، باعث میشود همه بیش از پیش مراقب باشیم. در دهکده ی جهانی خبرها خیلی زود میپیچد و نمیشود چیزی را قایم کرد، چه رسد به تقلب.
آقای علیرضا
من متوجه شدم که در نوشتن نکته‌ی آخر بی دقتی کردم. من فکر می‌کردم که نفر اول مقاله علیرضا حیدری است که ظاهرا در ترجمه و تالیف توانا هستند. در آن صورت این امکان وجود داشت که ایشان به دلایلی نام نفر دوم و سوم را هم اضافه کرده و حتا شاید بدون اطلاع ایشان مقاله را ارسال کرده باشد. ما نمی‌دانیم و تا سخنی از مولف سوم که بحث تابناک به ایشان مربوط است نشنویم نمی‌توانیم قضاوت قطعی کنیم.

حال من متوجه ی اشتباه خود شدم و دیدم که حیدری نفر دوم است، بنابراین به احتمال زیاد نفر اول و شاید نفر سوم قبل از ارسال در جریان این مقاله قرار گرفته اند و به ارسال رضایت داده اند.

در آن صورت این دو نفر هم در این تقلب سهیم هستند.

به دلیل این اشتباه، من متن را برداشتم و از خوانندگان عذرخواهی میکنم.

بله اگر دانشجو مقاله ای را برای استاد بیاورد که تهیه کرده و آماده‌ی ارسال به ژورنال است و نام استاد را هم نوشته باشد، اگر استاد به ارسال رضایت دهد و بعد مقاله تقلبی از آب در بیاید، قطعا آن استاد هم مقصر است.
با سلام مجدد آقای دکتر قدسی
جمله زیبایی را از شما دیدم که فرموده بودید نفر اول و سوم مشخص نیست در جریان تقلب بوده باشند.
چند نکته در فرمایش شما نهفته است :
1-جایگاه دوم در مقاله نقش اساسی را دارد و در صورت تخلف یقه ایشان باید گرفته شود.
2- جایگاه اول و سوم برای ارتقا رده هیات علمی و افزایش حقوق و مزایا و گرفتن دانشجوی بیشتر هیچ اهمیتی ندارند.
3- بد نیست حالا که اینهمه جایگاه دوم مهم است قالات تمامی اساتیدی که نامشان در این جایگاهها قرار دارد (اول و سمم) که هرچند اندکند اما خب چون بسیار تلاش می کنند و برایشان علم مهمتر است از ثروت مشخص شده و این مقاله ها از ایشان سلب گردد. موافقید آقای دکتر ؟ ببینیم که پس از آن چن استادیار به دانشیاری و سپس به استادی می رسند؟ به قول دوستان شما اساتید حاضر هستید عنوان مقالاتی را که به اسمتان چاپ می شود را فهرست وار ذکر کنید ؟ محتوا را که ..... حداقل فرم را بدانید هم دانشجو ها قوت قلب می گیرند.
4- خود شکنید که آینه شکستن خطاست. مثلا خواستید بگویید دانشجو نحبه نیتس( که بنده هم موافقم با شما) اما حواستان نبود که تایید کردید اساتید هم شریک ... و رفیق به اصطلاح قافله علمند.
To Qasem

Thank you for the link. Conform your request in your message, I shall not distribute the papers, which would be in violation of the copyright terms under which they have been published.

To all

I have now compared the two publications at issue, and hereby testify that the publication

"An analytical approach ...."

by Behrooz Adib, Alireza Heidari, and Sayyed Framarz Tayyari

in

Commun Nonlinear Sci Numer Simulat

is indeed a plagiarized version of the earlier paper

"سالیتون معادله شرودینگر غیر خطی اشباع پزیر"

بقلم محسن سربیشه ای و غلام رضا مکتب داران.

It is remarkable that Mr Framarz Tayyari has not hesitated shamelessly to use the honorific title "Sayyed" in publishing a work that in all major and minor aspects is nothing less than a thievery on a grand scale (they have not even taken the trouble of re-drawing the diagrams of the original publication by using a modern plotting software! And, most shamelessly, they conclude their plagiarised paper by expressing their appreciation for "valuable discussions given by Professor M. Sarbishaei"! --- incidentally, "discussions" are not "given"; they are made).


If I may, I should like to make the following recommendations:

1. The authors Sarbishei and Maktabdaran should seriously consider to write to Editor-in-Chief of "Commun Nonlinear Sci Numer Simulat" and inform him of facts regarding the case at hand (needless to say, the writing should be professional and to the point; it should not contain personal attacks and material concerning the private lives of Adib, Heidari and Tayyari -- journals are not qualified to deal with these issues). The Editor-in-Chief is obliged to take the information very seriously, but for taking effective action will have to seek expert advice on the issue at hand. It is therefore recommended, if not absolutely necessary, that Sarbishei and Maktabdaran accompany their letter with an English translation of their original paper (a copy of the original paper is also necessary for the records). The authors will do well to provide some names (including the name of at least one person who aside from being an expert in the field, is capable of reading Persian) as potential referees. Once the Editor-in-Chief has ascertained that the paper by Adib, Heidari and Tayyari is indeed a plagiarised paper, he is legally required not only to remove the paper from the journal, but also to inform readers, through a formal communication in one of the forthcoming editions of the journal, about the incident. Most likely, he will also publish the English translation of the original work by Sarbishei and Maktabdaran.

2. Sarbishei and Maktabdaran should certainly consider to pursue the matter through legal channels in Iran. E.g., they should submit a request to public prosecutor (accompanied by all the relevant documents) asking appropriate legal actions to be undertaken against Adib, Heidari and Tayyari. Charge: Theft of intellectual property belonging to others.

3. Sarbishei and Maktabdaran should consider to submit similar letters as above to Heads of Islamic Azad University in Tehran and University of Mashhad, informing them of the scientific misconduct of the individuals in their employment. Most certainly, administrative disciplinary actions must be taken against these individuals, ranging from temporary suspension of these individuals to their dismissal. If I were in the position of one of these Heads, the very least I would do would be giving the individuals concerned a very stern warning that repetition of their recent act of plagiarism would lead to their permanent dismissal from their academic positions. I should further recommend Sarbishei and Maktabdaran to ask from the Editor-in-Chief of "Commun Nonlinear Sci Simulat" as to the identity of the person submitting the paper at issue (he may not disclose this). This information will clarify the question as to who had been running this ugly and reprehensible show.


BF.
ممنون از توضیحاتتان.
با یک نگاه به مقالات چاپ شده این دانشجو می‌بینیم در مقالاتی که به همراه نام استادش- استاد راهنمایی که مخفف اسمش در سایت تابناک گفته شده- به چاپ رسیده‌اند نویسنده پاسخگو(corresponding author) استاد راهنما معرفی شده. در نتیجه فکر می‌کنم بحث تقلب اگر قابل پیگیری باشد یقه همین corresponding author
را خواهد گرفت.

به نظرم موضوع تقلب از موضوع نابغه کاملا تفکیک پذیر است و هریک جداگانه شایسته بررسی.
نکته دیگر اینکه تا زمانی که پروتکل ونکور را توسط دانشگاه ها به طور رسمی پذیرفته و به اعضای هیات علمی ابلاغ نشود، قضاوت در این مورد که در دزدی علمی چه کسی و به چه اندازه مقصر است مشکل خواهد بود.
این پروتکل را اینجا نوشته ام:
http://profs-against-plagiarism.blogspot.com/2010/02/httptarvijiran.html
جناب علیرضا، بالاخره کاچی به از هیچی!
آقا/خانم بهار، اعضای قدیمی سایت می دانند در مورد بی ادب بودن مطلب من اشاره به سوابق تقلب علمی طرح شده در اینجا دارد. مواردی بوده که مقاله ای تقلبی کشف شده و نام استاد اول بوده ولی استاد اصولا دخالت در تهیه مقاله را انکار کرده است و عنوان شده که دانشجو فقط به خاطر ادب نام استاد را اول قرار داده است! در مطلب تابناک چنین چیزی پیدا نمی کنید اما وقتی هر دو مطلب (ادعاهای دانشجو در تابناک + دزدی علمی کشف شده چندی قبل از خبر تابناک) را کنار هم بگذاریم به چنین استنتاجی می رسیم.
مشکل همان فرهنگ نابغه پروری است. فرانسیس بیکن 400 500 سال پیش گفت که انگلستان نیاز به Observer های خوبی دارد و نه Elite. با رشد این تفکر آدم هایی مثل نیوتن در آنجا تربیت شدند که از مشاهده گری به تاثیرگذاری رسیدند. در ایران اما متاسفانه بازار نخبه گری گرم است. تا وقتی جاهایی مانند بنیاد نخبگان و یا چیزهایی از اینقبیل که شباهت به کمیته امداد دارند ایجاد می کنیم، باید توقع هم داشته باشیم که ملت به هر طریقی خود را نخبه نشان دهند تا از این نمد کلاهی برای خود بسازند. نوع نگاه دانشگاه ها به داشنجویان نیز متاسفانه بر همین دیدگاه است. یعنی به عنوان مثال کسی که در المپیاد دوران دبیرستان به موفقیتی می رسد تا پایان دوره دکتری و حتی هنگام استخدام در هیئت علمی هم از این مزیت خود استفاده می کند در شرایطی که واقعا شاید افراد بهتری از او وجود داشته باشند. این گونه می شود که همه همواره دوست دارند نخبه باشند و همه سیاست ها هم به سمت نخبه سازی زوری جهت داده می شوند.
آقای علیرضا: به نظر من افشاگری از نوعی که شما علاقمندش هستید فرق زیادی با آنچه تابناک انجام داده ندارد. بدون سند و مدرک با حیثت افراد بازی کردن یک جرم است.
آقا یا خانم پیام: نوشته‌اید«خوشبختانه دانشجو این بار بی ادب بوده و نام استاد را اول مقاله قلابی نگذاشته است»
ترتیب اسامی نویسندگان در یک مقاله تا آنجا که من می‌دانم ربطی به ادب ندارد. اگر ترتیب اسامی برحسب حروف الفبا مرتب نشده باشد، انتظار عمومی این است که نویسنده اول دست‌کم تهیه کننده متن اولیه مقاله باشد و نویسنده آخر استاد راهنما یا رییس گروه.
شما ادعا می‌کنید: «در هر حال اکنون که گند کار در آمده و دانشجو به دلیل چنین تقلب آشکاری اخراج گردیده در صدد جوسازی و لجن پراکنی است تا در این میانه راهی برای لغو اخراج خود بیابد و یا خود را از دانشگاه مشهد به دانشگاه شهید بهشتی تهران منتقل کند!»
من در خبر تابناک دلیلی که را که شما عنوان کردید پیدا نکردم. اگر منبع موثق دارید لطفا ذکر کنید.

با احترام،
بهار
به دکتر پیامی: مجله اصلا معتبر نیست. تازه از امسال جز ISI شده و فکر نمی کنم مجله ی خوبی باشه.
اصل مقالات در حال حاضر در این جا قابل دسترسی است:
کلیک کن
. این مقاله‌ها بدون اجازه‌ی مجلات به آن جا گذاشته شده‌اند. به خاطر همین این مقالات را پخش نکنید. اگر در ادعای تقلب شک دارید خود نگاهی به آن جا کنید. از مدیران بلاگ به خاطر این لینک به مقالات معذرت خواهی می‌کنیم. اگر این نوشته تایید نشد٫ کاملن می‌فهمم و به دل نمی‌گیرم

بخش اول مقاله٫ کلمه به کلمه٫ تاکید می‌کنم٫ کلمه به کلمه ترجمه‌ی مقاله‌ی فارسی است. این بخش بیش از ۵۰ درصد کل مقاله‌ی آقای حیدری و دو‌همکارش را شامل می‌شود. بخش اول انگلیسی‌ی روانی دارد٫ اما بخش دوم نگارش انگلیسی به تپق زدن می‌افتد. بخش دوم هم‌بستگی‌ای چندان با بخش اول ندارد٫ لزومی نمی‌بینم در مورد کیفیت بخش دوم سخنی بگویم.
خوشبختانه دانشجو این بار بی ادب بوده و نام استاد را اول مقاله قلابی نگذاشته است بنابراین استاد حتی می تواند ادعا کند اصلا از ارسال چنین مقاله خبر نداشته است. و اگر هم خبر داشته با توجه به فارسی بودن مقاله اصلی نتوانسته تقلبی بودن آن را کشف کند.
در هر حال اکنون که گند کار در آمده و دانشجو به دلیل چنین تقلب آشکاری اخراج گردیده در صدد جوسازی و لجن پراکنی است تا در این میانه راهی برای لغو اخراج خود بیابد و یا خود را از دانشگاه مشهد به دانشگاه شهید بهشتی تهران منتقل کند!
ضمنا شاید این آمار (از اسکوپوس) به قضاوت کمک کند: دانشجو دارای شش مقاله است که در تمام آنها بدون استثنا نام استاد به چشم می خورد و همگی بعد از 2009 هستند. استاد دارای 55 مقاله نسبتا پر ارجاع (دو مورد 1979 و بقیه) 1998 به بعد هستند.

به نظر من مقصر اصلی این ماجرا نویسنده اصلی مقاله است که کار تحقیقی به این خوبی انجام داده (که ده سال بعد از چاپ می تواند از یک ژورنال معتبر پذیرش بگیرد و در مدت کوتاهی سه ارجاع را جلب کند) اما تنبلی اش آمده که آن را به انگلیسی ترجمه کند و با اندکی تکمیل و تغییر برای ژورنال های خارجی بفرستد.
Mr Mohsen Sarbishei is making a claim, accusing Mr Alireza Heidari of plagiarism and outright theft. Mr Sarbishei's supporting material consists merely of reproductions of the abstracts of his and Mr Heidari's pertinent papers. This is *not* sufficient! In point of fact, on the basis of the reproduced abstracts I am unable to judge, let stand confirm, the soundness of Mr Sarbishei's claim. Mr Sarbishei is morally, if not legally, obliged (he is the accuser so that the burden of proof is on him --- Mr Heidari is not obliged to prove that he is innocent; he is innocent until proven guilty) to reproduce both articles in full, and indicate the exact locations where in his opinion his earlier-published work has been plagiarized. I have on-line access to Elsevier's magazines, but not to "Pazhouhesh-e Physik". Could Mr Sarbishei make the full text of his paper at issue available to us for inspection? Only in this way can we (most certainly I) ascertain that his claim conforms with reality.

I believe that there are two cases that are running in parallel, and we should be very mindful not to mix these two: one is the claim by Mr Sarbishei, and the other is comprised of a host of claims by Tabnak. Even if Tabnak's claims are unfounded, if not outright falsehoods, there is no a priori reason why Mr Sarbishei's claim should be truthful.

I repeat my above request: Could Mr Mohsen Sarbishei make his paper, which he claims to have been plagiarized by Mr Alireza Heidari and co-workers, publicly available to us for inspection? So long as Mr Sarbishei has not corroborated his claim, in a way that his claim can be verified by impartial reviewers, he can be held as being guilty of committing slander, thus besmirching the reputation of others who may be innocent (aside from the legal considerations of the act, besmirching the reputation of others is unethical).

BF.

ps. I must say that I find it dumbfounding that individuals and public media are so casual with accusing others of a host of crimes, plagiarism being one of them, and abusing students another. Are there no libel laws in Iran, protecting people's reputation against slander? We are supposed to fight against plagiarism, not to set about witch-hunting, accusing all and sundry of crimes on the basis of the flimsiest of evidence. It takes a lifetime to build a sound reputation, so that we cannot be so casual as to destroy this reputation by some whimsical keyboard strokes!
۱۷ فروردين ۸۹ ، ۰۰:۱۳ امین میلانی فرد
با نظر سوم علیرضا به شدت موافقم. متاسفانه این نابغه/نخبه پروری ما بیشتر به ضرر هست تا به سود. یه عده (نه البته عده کثیر نخبگان واقعی) الکی این احساس بهشون دست میده که از دماغ فیل افتادن و همیشه هم ادعا دارند که حق ما خورده شده...
http://dx.doi.org/10.1016/j.cnsns.2009.02.027

فکر می کنم نگاه کردن به اینکه corresponding author کیست خوب باشد.
تنها جمله ای که با دیدن تیتر تابناک به ذهنم رسید جمله ای از سعدی بود: این چه حرامزاده مردمانند ، سگ را گشاده اند و سنگ را بسته.
فقط در تیتر این خبر چندین حکم صادر شده است: دانشجو نابغه است- استاد طمع ورز است. استاد واقعا استاد نیست و با علامت تعجب از او یاد شده است.
معلوم نیست که این "خبرنگار!" کجا بوده که رفتار چندش آور استاد را دیده و برای آن حکم صادر کرده است؟ از کجا می داند که دلیل انصراف یا اخراج شدن دانشجو چه بوده است؟ چه ساده جرم "اخاذی و باجگیری" را به استاد منتصب می کند. چه ساده اساتید دانشگاه های شهید بهشتی را متهم به تبانی و توطئه می کند. چه ساده استاد را متهم به اجیر کردن افراد برای ضرب و جرح پدر دانشجو می کند و این اتهام را ثابت شده فرض می کند و استاد مجرم می شود. 43 سال خدمت دانشگاهی این استاد با یک مقاله باید زیر سئوال برود.
هرفردی آزاد است که به هر فرد دیگر اتهام وارد کند و از دادگاه صالحه بخواهد که به اتهامات رسیدگی شود. قانونگذار مسیری را برای تحقیق و تفحص در نظر گرفته است که می تواند به برائت یا به مجرمیت متهم بیانجامد. کدام یک از این گامها را این دانشجو برداشته است؟ تابناک به چه حقی آبروی افراد را می برد؟ کجاست اصل برائت؟
نکات جالب دیگری که برای افراد غیر دانشگاهی شاید واضح نباشد هم در این مقاله آمده است. مثلا ذکر شده که این آقای دانشجو "عضو فعال و پیوسته مجامع و انجمن‌های معتبر علمی ملی و بین‌المللی" است. آیا این چیزی بیش از یک ادعای توخالی می تواند باشد. در جای دیگر می گوید: "داور مقالات بین‌المللی در ژورنال‌های معتبر علمی ISI " آخر کدام ژورنال معتبر است که مقالات خود را برای داوری برای دانشجویان می فرستد؟ آیا مشت نمونه خروار نیست؟ یعنی اگر خالی بندی در یک مورد می تواند انجام شود چرا بقیه بحثهای این فرد را باید باور کرد؟
در ضمن خدمت دوستی که میگن سواستفاده استاد از دانشجو!!!! اگه میشه بگن یعنی چی سواستفاده استاد از دانشجو؟ همیشه در طول تاریخ دانشجو فکر می کرده استادش نامرده!!! و استاد فکر می کرده دانشجوش حق ناشناس!!!!
پس این حرفای الکی چی که می زنید؟ همین جوری رو هوا که نمی شه حرف زاد!!!!
این فرهنگ نابغه پروری رو باید ی جوری به پایان رسوند یعنی چی که هی رسانه ها دنبال این هستند که یکی رو نابغه نشون بدند؟!!!
راستی شما که دم از دفاع از حق استاد مظلوم می زنید آیا پرسیده اید که ؟
استاد ایشان چگونه به وی اجازه داده نامش در یک مقاله دزدی چاپ شود ؟ دلیل آن واضح است ..... ایشان شریک جرم است.
سلام آقای دکتر قدسی
در صورتی که تمایل دارید اسامی اساتیدی که از دانشجویان سوئ استفاده می کنند را در دانشکده های مختلف دانشگاه شریف برایتان ارسال نماییم.
اینقدر موضوع عجیبی است که باور نمی کنید ؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی