وبلاگ استادان علیه تقلب چرا اینقدر ابلهانه فیلتر شد؟
محمد قدسی | پنجشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۸۹
بنا به سوابق، وبلاگ استادان علیه تقلب وبلاگی کاملا غیرسیاسی است که بر اساس اهداف ذکر شده بخش کوچکی از مشکلات موجود در حوزه آموزش عالی کشور با تاکید بر مبارزه با تقلب در آن دنبال می شود. علی رغم رسالت اعلام شده توسط موسسین در خصوص مبارزه با تقلب و عدم سکوت در برابر آن (حتی تا پای جان!) سوابق نشان می دهند که این بزرگواران و کلیدداران اصلی وبلاگ، مشابه قاطبه اساتید دانشگاه در صورتیکه سمبه متهمان به تقلب پرزور باشد عدم هیاهو و حتی سکوت را نیز سیاست چندان نامناسبی نمی بینند که ماجراهای آقای کردان و اتهام های مشابه به تعدادی از وزرا و مسئولین و عدم پوشش جدی این مسائل تائیدی بر این مدعاست. در واقع باوجود اهمیت، جاذبه ژورنالیستی و ارتباطی که اتهام تقلب این سیاستمداران با اهداف وبلاگ داشت موضوعات مذکور کمتر از حدّی که انتظار می رفت مورد توجه قرار گرفت که اگر بخواهیم آن را تحلیل کنیم به ذات محافظه کار ما اساتید دانشگاه بر می گردد که به هر حال به اینچنین ویژگی هایی مزین هستیم و محافظه کاری این دوستان نیز نشان می دهد که آنان دقیقا از جمع خودمان هستند.
متاسفانه، ظاهرا درج یک مقاله کاملا تحلیلی و مستدل در پاسخ به اظهارات غیرتخصصی یک مقام دولتی غیر مسئول در حوزه آموزش عالی موجب انسداد دسترسی معمول به این وبلاگ گردیده است. فارغ از مقایسه وزن علمی-اجتماعی همکار بزرگوارمان جناب پرفسور منصوری و مقام مورد اشاره که بی تردید قیاس مع الفارغ است آنچه که هراس آور است پیام قدرتی است که به این طریق ارسال می گردد. راستش موقعیت جناب آقای دکتر منصوری با بسیاری از ما قابل مقایسه نیست. در واقع هنگامیکه این همکار بزرگوار که علاوه بر منزلت علمی، سوابق روشنی نیز از حیث اعتقاد به اصول و مبانی و تقید به اخلاق اسلامی دارد و از سابقه طولانی خدمت به نظام در مسئولیت های اجرایی در حد معاونت وزارتخانه نیز برخوردار است نتواند نظرات کاملا تخصصی خود را در خصوص صحبت های یک مقام غیر مسئول در حوزه پژوهش در این وبلاگ تخصصی که شاید جمع بازدیدکنندگان دائمی آن در این ایام به 100 نفر نیز نمی رسد درج نماید آنگاه وضعیت دیگران که مشخص است. بنا به برداشت بنده، مقاله جناب آقای دکتر منصوری با منطقی روشن و استدلالی محکم نظرات اعلام شده توسط مسئول امور صنعت و معدن کشور را در خصوص نحوه عرضه یافته های علمی اساتید (که مجددا تاکید می گردد بی ارتباط با حوزه ماموریت وی است) مانند بسیاری از افاضات امروزی شعاری و فاقد منطق و دلیل دانسته است که متاسفانه اعلام این نظر کاملا تخصصی همانگونه که مدیر محترم سایت مرقوم نموده اند در چشم به هم زدنی موجب انسداد دسترسی به وبلاگ کاملا تخصصی (و البته کاملا محافظه کار!) اساتید علیه تقلب در روزی که بنام روز خبرنگار نیز مزین گردیده بود شده است تا مفهوم ارج به خبر و وسایل ارتباط جمعی به شکل جدید و متفاوتی با آنچه که تا کنون می شناختیم، معنی گردد.
راستش همه می دانیم که فیلتر شدن یک سایت به مفهوم عدم دسترسی به آن نیست ولی اصل مطلب این است که منشاء این همه کینه که موجب چنین برخوردهای جاهلانه می گردد چیست؟ به نظر می رسد که اگر ریشه مسئله به طرح موضوع اتاق امن مرتبط باشد لازم است دوباره به این نکته توجه گردد که تقلب مورد اشاره علی رغم همه جاذبه های خبری که داشت چندان مورد توجه این وبلاگ قرار نگرفت و لذا مشکل باید به موضوع دیگری که شاید اتفاق جدید و در راهی باشد مرتبط گردد. در ساده ترین حالت می توان تصور کرد که دادگاه مربوط به ذسیدگی به تقلب مذکور به صدور حکم دیگری در این رابطه نزدیک شده است و لذا از دسترس خارج نمودن پایگاه های اطلاع رسانی می تواند از بعد انتشار اخبار مربوط به نتایج بررسی بکاهد.
تردیدی نیست که این وبلاگ و مطالب آن با وجود اعمال فیلتر درهرحال قابل دسترسی هستند ولی نکته مهمتر مانور قدرت آقایان است. راستی اینها با اینهمه جوانی چقدر قدرت دارند که قادرند حکم بستن رسانه ای را با سرعت نور از از طریق ارتباطاتی که دارند به اجرا درآورند؟ اصولا چنین وبلاگی که فاقد تمامی ویژگی ها و جاذبه های یک سایت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، سرگرمی و ...... است با مخاطبان بسیار معدودی که در قاطبه دانشگاهی دارد (افرادی که قاعدتا جهت گیری ها و تصمیمات خود را با یکی دو مقاله تغییر نمی دهند) چه خطری می تواند در این کشور (که بنا به ادعا در امر آزادی رسانه ها در صدر کشورهای دنیاست) داشته باشد که با چنین سرعتی از دسترس خارج می شود؟ راستی اینهمه قدرت همراه با نادانی های کودکانه در به کارگیری آن در چنین موارد نسبتا کم اهمیتی شائبه وقوع اشتباهات بزرگتر و سرنوشت سازتری که می تواند روی داده باشد و یا در آینده رخ دهد را در مخاطبان القا نمی کند؟ آیا مراجعین به این سایت که علی القاعده از قشر دانشگاهی این مملکت هستند از وجود چنین کانون های قدرت غیر پاسخ گو وحشت نمی کنند؟ آیا این قبیل اشتباهات با همه اهمیّت ناچیزی که در مقایسه با خطاهای بزرگتر دارند در مجموعه تصمیم گیری های اندیشمندان کشور در خصوص ماندن یا رفتن آنان را به سوی دروازه های خروجی کشور هدایت نمی کند؟ وقتی یک فرد با اختیاراتی که قاعدتا در حوزه امور صنعتی تعریف گردیده است در انسداد وبلاگی که بستن آن به سازمان های قضایی و ارشاد و آموزش عالی کشور مربوط می شود اینهمه قدرت دارد پس در کارخانه ها و معادن این دیار که خود را متولی مستقیم آنان می داند چه کارها که می تواند بکند!
خداوند عاقبت امور را ختم به خیر نماید و از عواقب عرضه رایگان دانش به کفار از طریق نشر آن در مجلات ISI مصونمان دارد! آمین.
سید حسین امیرشاهی
۸۹/۰۵/۲۸
زمانی که حرف شعار نفت بر سر سفره ها مطرح می شود همه اعتراضشان این است که چرا به خوبی اجرا نشده است و یک نفر نیست که سوال کند آخر این چه کاری است. نفت وقتی بر سر سفره ها نباشد معنایش این است که پول آن صرف صنعت و کشاورزی و پژوهش در کشور می شود و وقتی نفت سر سفره ها بیاید معنایش آن است که نفت بفروشیم و با دلارهای آن سیب و پرتقال و گوشت و اتومبیل و تلویزیون وارد کنیم. وقتی نفت سر سفره ها باشد دیگر نه نیازی به کارخانه داریم، نه کشاوزی، نه تحقیق و پژوهش.