اگر میخواهید نامتان بهعنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..
تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستادهاند که متاسفانه امکان استفاده از آن بهجای وبگاه نیست.
این متن کامنتی است که چندی پیش یکی از کاربران در همین سایت قرار دادهاند:
من دنبال یه سایت معتبر علمی می گردم برای چاپ مقالاتم، متاسفانه داخل ایران بازار سیاهی است که با 3میلیون تومان مقالات راچاپ میکنند، درصورتیکه نهایتا 200 دلار بابت هزینه مقالات پرداخت میشود. از شما اساتید خواهشمند است همانطورکه بلک لیست تهیه میشود لیست مجلات معتبر تهیه و در دسترس دانشجویان قرارگیرد، مگر چه اشکالی دارد . (یا اگر فکر بهتری دارید بفرمایید). این که بهتر از بازار سیاه برای دلالان است.بنده این سخن را کاملا تایید میکنم. یکی از دوستان قدیمی که طرفدار زگهواره تا گور دانش بجوی است و در حال به پایان بردن پایان نامه کارشناسی ارشد خود میباشد با من تماس گرفت و گفت میدانم که رشته تحصیلیام با تخصص تو کاملا متفاوت است، اما فقط مرا راهنمایی کن که حاصل پژوهشم را مقالهای کردهام اما نمیدانم که کدامیک از این ژورنالها که فهرستش را برایت فرستادهام معتبرتر است.
ایمیلم را باز کردم. فهرستی بود از شش ژورنال که بین 400 تا 800 دلار حق چاپ شان بود. کمتر از ده دقیقه در اینترنت جستجو کردم اما واقعا نمی دانستم که چه جوابی باید به او بدهم. دو ژورنال مدعی ISI بودند اما نه در فهرست اصلی بودند و نه ایمپکت فکتوری داشتند. در واقع از این شش ژورنال فقط یکی بود که در فهرست اسکوپوس (کف اعتبار برای یک ژورنال) موجود بود. چهارتایشان در یک ایندکس ساخت ایران حضور داشتند و دو تا حتی آن را هم نداشتند. آدرس و شماره تلفنهایشان قلابی و سایتهایشان هم بچهگانه به نظر میآمد. در هر شماره شان هم چند ده مقاله منتشر شده بود که محض رضای خدا من یک مقاله غیر ایرانی در آنها نیافتم! به او تلفن زدم و گفتم من میدانم که تو دست کم سه چهارماه برای جمع آوری دادهها و سه چهار ماه هم برای تحلیل آنها کار کرده ای. حیف است که نتیجه کارت را برای چنین جاهایی بفرستی. اما به من گفت که چارهای ندارم. چیزی که من دارم فقط یک روش تحقیق و قدری دادههای خام و نتایج است، نه بلدم مقاله را به فرمت کنم، نه آنقدر زبانم خوب است که کامنتهای داوران را بفهمم و پاسخشان را بدهم و نه کارت اعتباری دارم که پولش را پرداخت کنم و همه این کارها را موسسه برای من انجام میدهد به شرطی که مقالهام را به یکی از همین ها بفرستم....
تهیه فهرستی از ژورنالهای قابل قبول یا به قول دوستمان در آن کامنت لیست سفید، ایده بسیار خوبی است. اما مساله این است که چه کسی باید این کار را انجام دهد. من فکر می کنم هر دانشجو یا استاد ایرانی میتواند در وبلاگ یا روی وال خود ژورنالهای در محدوده تخصص خودش را به دیگران معرفی کند و همینطور صرافی هایی که به نحوی نبود ویزا و مسترکارت را جبران مینمایند. بیایید از این نترسیم که اگر این ژورنالها سرشان شلوغ شود ممکن است مقاله های خود ما یا دوستان یا دانشجویان مان را نپذیرند. از این بالاتر، اگر ناشناسی در اینترنت از ما کمک خواست تا نخستین مقاله اش را بنویسد، به او کمک کنیم. شاید بهتر باشد که این قاشق های دسته بلند را به گونه ای دیگر استفاده کنیم.
شاید برای من تازه است، ولی دو سه ماهی است که با این ترفند آشنا شدهام. شما مقاله نه چندان خوبی دارید و نمیارزد بیش از این برای آن زحمت بکشید. یک مجله خوب را انتخاب می کنید و مقاله خود را برای آن میفرستید، نه به امید پذیرش، بلکه برای اینکه نظرهای جامع داوران را بدست آورید. با این نظرها مقاله را، تا حدی که صرف میکند، اصلاح می کنید و برای یک مجله آسانتر میفرستید. شاید برای ادامه تحقیق خود نیز از این نظرها استفاده کنید.
اما این بیماری واگیر دارد و به دیگران سرایت میکند. حالا مجلههای معتبر با انبوهی از مقالههای ضعیف از ایران روبرو میشوند. بر آن میشوند که با این مقالهها با احتیاط بیشتری برخورد کنند. پیش از تعیین داور یک غربالگری شدید برای مقالههای ایرانی انجام میدهند و با سختگیری آن ها را خارج از روند معمول داوری، رد میکنند. به زبان خودشان: Desk Reject.
به این ترتیب ترفند شما کارایی خود را از دست میدهد و دودش به چشم درستکاران میرود. شاید هم من به توهم توطئه مبتلا شدهام. این بیماری نیز واگیر دارد.
افسوس ...
- همیشه آخر ترم ها، بعد از امتحان که می شد آنقدر درگیر پروژه های خودم بودم که متوجه جو اطراف نمیشدم
- متوجه اینکه دیگران در چه کارند
- البته ترم قبل قدری متوجه شدم برخی از جوها آنقدرها هم سالم نیست،
..........................
1: (ترم دوم سال 92)
- سر پروژه ی معماری بود
چون هم معماری و هم سیستم عامل پروژه داشتند و ما به قدر زدن دو پروژه زمان نداشتیم
اما روز تحویل پروژه ی معماری عده ی زیادی از بچه ها پروژه را تحویل دادند بدون اینکه خودشان کدی را زده باشند، تنها هنرشان این بود که کدی را که از دیگران گرفته بودند قدری خوانده و هر کس مقداری به آن مسلط شده بود
ازشان دلگیر شدم و نیز از حل تمرینمان که می دانست کدها عین هم هست و می دانست کسی کدی نزده و نمره داد
گرچه در نهایت نمره پروژه از 4 به 2 تقلیل پیدا کرد اما یعنی 2 نمره برای یاد گرفتن کد دیگران بود در حالی که هرگز ندیده ام در صورت پروژه ای در دانشکده یاد شود (به جز پروژه ی ذخیره) که لازم نیست کسی پروژه را خودش بزند، می تواند کد را تهیه کند و سپس روی آن مسلط شود
بماند که گاهی این مسلط شدن هم یعنی صرفا حفظ کردن یک سری جملات سایر دوستان
- من پروژه معماری ندادم و پروژه ی سیستم عامل را در حالی دادم که تماش کار خودم بود (به جز پایه کدی که خود تی ای مان به گروه میل کرده بود) و همواره به این موضوع افتخار می کنم که در طول دوران تحصیلم حتی یک سوال از یک تکلیف را کپی نکرده ام
........................
2: (ترم اول سال 93)
- رشته ی ما رشته ی پرکاری است، معمولا اگر کسی بخواهد عین چارت و 8 ترمه تمام کند و نیز تکالیفش را سر وقت بدهد باید از خواب شب و خوراک روزش بزند و آخر هم یکی در میان می رسد
- آنوقت در طول ترم می بینی دوستانت تقسیم کار می کنند و در طول هفته هر کس یکی از تکالیف را برای همه می زند و آخر هفته عده ی عظیمی همه ی تکالیفشان را می دهند و حل تمرین محترم هم گویی شتر دیدی ندیدی و تو هستی و تنها وجدانت
- بعد تنها امیدت می شود اینکه هر کدام از دوستانت یا سال پایینی ها را که دیدی، و یا هر کدام از بچه هایی که حل تمرینشان هستی، فقط برایشان توضیح بدهی که :
"ببین دختر جان! اگر همه ی هم سالان من یک صدا اعلام کنند که فلان تکلیف زیاد است و از حد توان بشر خارج، آنوقت تغییری برای همه اتفاق می افتد و دیگر مجبور نیستید یا روی وجدان پا بگذارید یا روی نمره"
اما کو گوش شنوا...
............................
3:
- این هفته از اول هفته مرتبا درخواست هایی را مشاهده می کنم مبنی بر تقاضای فلان کد و پروژه ی فلان ترم و کمک در زدن پروژه ی فلان درس
- یا اینکه نشسته ام و کسی می اید داخل دفتر نشریه و از کس دیگری کدی که خدا می داند منشاءاش کجاست را می گیرد
- و بعد به ما می گویند پروژه های درس ایکس اصلا در حد پاس شدنمان نبود، و من هی وسوسه می شوم بپرسم پس چرا ما 30 و اندی نفر را که قرار است به اسم مهندس وارد این مملکت شویم در این درس که برای مهندس شدنمان اینقدر مهم بود رد نکردید؟
- و بعد باز نمودار بردن ها
- و بعد خواهش من از برخی اساتید که شما را به خدا کسی که افتاده را پاس نکنید! این آدم پس فردا می رود در جایی که حق کسی است که این درس را یاد گرفته می نشیند، بعد مملکت می شود همینی که می بینید
............................
4:
رفته بودم برای احوال پرسی از یکی از اساتید
در مدتی که در اتاقش بودم یکی از دانشجویان آمد برای دریافت نمره ی 9.9 که مشروط نشود
در طول عمر 4 ساله ام در دانشکده هزار بار این صحنه را دیده ام
و چقدر برخوردهای متفاوت می توان کرد با این لحظه
خدا بیامرزد پدر استاد را که گفت:"عزیز من وقت فکر کردن به اینکه نباید مشروط بشی الان نیست، در طول ترم بود، قبل از امتحان بود، و نمره ی 7 با 9.9 فرق دارد وگرنه که دو نمره نمی شدند!"
- خواهرم هنر می خواند در دانشگاه تهران – عکاسی- آن روز به من می گفت سیاست دانشکده شان این است
" نیانداز و حکومت کن!!!!!"
(توضیح صحنه : خنده ی تلخی بر لبان خواننده می نشیند)
.................................
5:
- 3 روز است درگیر تصحیح تکالیف سیستم عامل هستم
حداقل 3 روز دیگر هم طول خواهد کشید
اما دلم خوش است که تقلب ها را جدا کرده ام
و در تلاشم نمره ها دقیق باشند
گاهی وسط تصحیح سوالی متوجه نکته ای می شوم که قبل از آن نبوده ام، برمی گردم و مجدد برگه ها را نگاه می کنم
من دست پرورده ی اساتیدی هستم که معنای تعهد کاری را یادم داده اند
معنای حق را
...................................
لعلکم یتفکرون ...
افسوس ...