Professors Against Plagiarism

استادان علیه تقلب

مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاه است

مقدمه

به‌نام خداوند هستی و هم راستی

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها چه از سوی دانش‌جویان و چه از سوی اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکت‌های غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزه‌هایی چون اخذ مدرک، پذیرش یا ارتقای مرتبه‌ی دانشگاهی صورت می‌گیرتد.

ما با هرگونه تقلب مخالفیم و سکوت در برابر آن‌را هم جایز نمی‌دانیم. در این بلاگ قصد داریم برخی موارد و روش‌های تقلب‌ را بیان و ضمن آموزش به دانش‌جویان و تلاش برای اشاعه‌ی اخلاق و آداب حرفه‌ای در جمع خودمان‌، مسولان را وادار کنیم تا به مشکل تقلب و ریشه‌های آن واکنش جدی نشان دهند.

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

استادان یا پژوهشگران حامی

حمایت

اگر می‌خواهید نامتان به‌عنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..

تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستاده‌اند که متاسفانه امکان استفاده از آن به‌جای وبگاه نیست.

بایگانی مطالب

آخرین نظرات

۷ مطلب در شهریور ۱۳۸۸ ثبت شده است

نوعی از تقلب که عادی شده است

محمد قدسی | شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۸۸
اگر دقیق باشیم در بسیاری از اموری که روزانه درگیر آن هستیم از عدم صداقت می‌بینیم تا تقلب. متاسفانه خیلی از این کارها برای ما کاملاً عادی شده است، در صورتی که اغلب مردم در کشورهای غربی از انجام آن اکراه دارند.

امروز ایمیلی دریافت کردم که مرا نسبت یه این مشکل در حیطه‌ی دانشگاهی خودمان حساس کرد.

موسسات آموزشی یا پژوهشی (آزاد، غیر انتفاعی‌، تازه تاُسیس) برای آن‌که ارتقاء یابند و بتوانند در مقاطع بالاتر دانش جو بگیرند و درنتیجه درآمد بیش‌تری کسب کنند، باید طبق مقررات چند هیات علمی با مدرک دکتری داشته باشند. اینجاست که این موسسات دست به‌دامن امثال ما ها می‌شوند و به‌کمک دوست و آشنا، مدارک تحصیلی و شخصی ما را می‌گیرند و از ما می‌خواهند فرمی را امضا کنیم که عضو هیات علمی یا پژوهشی پاره‌وقت آنجا هستیم. البته قوانین هم طوری است که هیج‌گونه تعهدی برای ما ایجاد نمی‌کند. برخی که زرنگ‌ترند اما این‌کار را در قبال دریافت وجه معتنابهی انجام می‌دهند.

یا شرکت‌هایی برای بالا بردن رتبه‌‌اشان (که منجر به درآمد بیشتر می‌شود) نیاز به افرادی با مدرک بالا در هیات مدیره یا در سطح کارمند دارند. این شرکت‌ها هم با همان ‌روش‌های بالا مدارکی را که موسسات بالادست نیاز دارند تهیه می‌کنند.

من خود در گذشته چند بار در مقابل تقاضای دوستان یا فامیل نزدیک تسلیم شده و مدارکم را تقدیم کرده‌ام اما خوشبختانه هیج منفعت مالی عایدم نشده است‌. اما اکنون معتقدم که کارم اشتباه بوده نباید تکرار شود. مسولان این موسسات ممکن است ادعا کنند که با توجه به مقررات دست‌وپاگیر مجبور به انجام این کارها هستند. اما کارشان پروندهسازی و تخلفِ قابل پیگیری است. مثلاً در ایمیل ذکر شده ادعا شده که مسول یک دانشگاه شهرستان از مدارک یک همکار در یک مقطع و بدون اجازه‌ی او برای مقطع بالاتر استفاده کرده است‌. من اطلاعات را برای همکار ذکر شده ارسال کردم تا اگر صلاح بداند پی‌گیری کند.

یکی دو دانش‌آموخته‌ی دکتری را می‌شناسم که در شرکت خصوصی کار می‌کنند اما مدرک دکتری خود را به‌عنوان هیات علمی در یک دانشگاه دوردست عرضه کرده‌اند، ماهی چند صد هزارتومان می‌گیرند بدون آن‌که وقتی در آن موسسه صرف کنند یا درسی بدهند.

باید اقرار کرد که مقصران اصلی این مشکل مقامات بالاتر هستند که با وضع قوانین، جنین بلبشویی را در موسسات آموزشی و شرکت‌ها ایجاد کرده‌اند و به نهادینه شدن تقلب در کشور کمک می‌کنند. اما مسولان این موسسات که به دروغ متوسل می‌شوند نیز مقصرند و امثال ماها هم که به این اوضاع کمک می‌کنیم بی تقصیر نیستیم.

آیا نظام آموزشی ما خلاقیت را پرورش می دهد

محمد قدسی | پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۸۸
قسمت دوم
آیا نظام آموزشی ما خلاقیت را پرورش می دهد
یادم می آید که روزی در دبستان معلم علوم فعالیت‌های حیاتی در انسان را به دو دسته ارادی و غیر ارادی تقسیم نمود و گفت کارهایی مانند ضربان قلب و تنفس غیر ارادی و غذاخوردن و دفع ارادی اند. من دستم را بالا گرفتم و پرسیدم چرا تنفس ارادی است در حالی که من می توانم به میل خود سرعت آن را کم و زیاد کنم یا برای مدتی کوتاه نفس نکشم. پاسخ داد چون در هر حال نمی توانی آن را برای مدت طولانی به میل خودت متوقف کنی. گفتم خب دفع و غذا خوردن هم همینطور است و پس از مدتی انسان بی طاقت می شود و از این جهت مانند تنفس است. پس از چندین بار رفت و برگشت سوال و جواب، معلم ناگهان عصبانی شد و گفت در مورد دفع من فقط مثال زدم و مطمئن نیستم چون در کتاب نیست، ولی در مورد خوردن و ضربان قلب و تنفس این چیزی است که در کتاب درسی آمده است و از شما خواسته شده که آن را یاد بگیرید و حق ندارید با پرسیدن سوالات بی سر و ته وقت کلاس را تلف کنید. وقتی من می گویم سوال بپرسید یعنی اگر جایی را نفهمیدید بگویید تا دوباره برایتان توضیح دهم نه اینکه اظهار فضل کنید. اگر هم خیال می‌کنی معلوماتت اینقدر زیاد است بگو تا همین حالا بگویم پدرت بیاید دستت را بگیرد و از مدرسه ببرد که وقتت تلف نشود.

من در آن روز جواب سوالم را نگرفتم ولی چیز دیگری را یاد گرفتم، اینکه ما به مدرسه می رویم تا آنچه در کتاب‌های درسی آمده، و حاصل کار دانشمندان پیش از ماست، را یاد بگیریم و در این میان قرار نیست در مورد چون و چرای آنها و یا کاربردشان در زندگی واقعی فکر کنیم. در دبستان و راهنمایی و دبیرستان همیشه موفق‌ترین دانش‌آموزان آنهایی بودند که تنها کتاب‌های درسی را مطالعه می کردند و کسی چون من که کتاب‌های غیردرسی هم مطالعه می کرد و در گوشه‌ای از اتاقش آزمایشگاه کوچک شیمی درست کرده بود و در گوشه ای دیگر بساط مونتاژ کیت‌های الکترونیکی‌اش پهن بود و در گوشه ای دیگر کامپیوتر کمودور64 اش قرار داشت، در مدرسه شاگردی ضعیف به حساب می آمد و هر سال تابستان چندین تجدیدی داشت. مادرم، برای اینکه تصویری غلط در ذهنتان جا نگیرد تاکید می کنم که دارای دکترا بود، هر زمان که به اتاق من می آمد و مرا در حال برنامه نویسی می دید که بر روی کامپیوترم خم شده‌ام و به مونیتور زل زده ام، فریاد برمی‌آورد که من می دانم این جعبه مارگیری تو را بیچاره خواهد کرد و اگر در حال ایجاد جلوه‌های صوتی بودم اصطلاحی را برای کامپیوتر به کار می برد که در اصفهان برای تحقیر اتومبیل‌های کوچک و پر سر و صدا (مثل رنو و ژیان و خصوصا فولکس) استفاده می‌شود. من امروز بر گذشته خود افسوس نمی‌خورم که آنقدر لجباز بودم که با همه این مشکلات راه خود را رفتم ولی بر دوستانی افسوس می خورم که در زمینه‌های گوناگون استعداد داشتند ولی از آنجا که تاب این گونه فشارها و تحقیرها را نیاوردند پرداختن به آن را به فرصتی در آینده موکول کردند که دیگر هرگز برایشان پیش نیامد.

در مدارس همواره تاکید بر آن بود و هست که استعداد ایرانی قدر دانسته نمی شود و اگر کتابهای درسی خود را با کتاب‌های دبیرستانی کشورهای غربی مقایسه کنید خواهید دانست که دانش آموزان ایرانی چه استعدادی دارند و آنها در همین سن و سال مطالب بسیار ساده تری را می آموزند و راست هم می گفتند چرا که در دانشگاه، که برنامه درسی آن در تمام دنیا تقریبا یکسان است، متوجه شدم که دروس ریاضی یک و دو و فیزیک یک و دو و ساختمان‌های گسسته را تقریبا به تمامی در دبیرستان آموخته بودیم. امروز که به آن زمان فکر می کنم می‌بینم که از آن دوره بسیار آموخته‌ام ولی کم فکر کرده‌ام و کم تجربه کرده‌ام. من معتقدم اگر برنامه درسی در کشورهای دیگر سبک‌تر است دلیل آن این است که دانش‌آموزان فرصت فکر کردن و مطالعه خارج از منابع درسی و آزمایش و تجربه داشته باشند و در کنار معلومات خلاقیت خود را هم افزایش دهند. در نظام آموزشی ما به دروسی که نیازند خلاقیت بودند، مشخصا دو درس انشا و نقاشی، کمترین بها داده میشد و معلمین هیچ آموزشی در مورد نحوه انجام آنها نمی‌دادند و تنها تکالیفی داده می‌شد که کسانی که استعداد خدادادی داشتند انجام می‌دادند و بقیه نیز که انجام خلاقیت، که نه هرگز در مورد آن آموزش دیده بودند و نه در نظام آموزشی به آن اهمیتی داده می شد، را دشوار می‌یافتند آن را به والدین محترم واگذار می کردند و در واقع برای برای اولین بار دستبرد فکری را تجربه می‌نمودند! جان نش نابغه ریاضیات و برنده جایزه نوبل می گوید: «این کلاس‌ها و مدارس ذهن را کودن می‌کنند و قوه خلاقیت را به تباهی می‌کشانند.» البته وی این جمله در مورد نظام آموزشی آمریکا گفته شده است و نمی دانم اگر نظام آموزشی ما را می دید چه می‌گفت.

در مقطع کارشناسی دانشگاه نیز روال تقریبا کما فی سابق است. کتاب و جزوه معرفی و بعد مطالعه می شود تا در امتحان به کار آید. البته تقریبا نه دقیقا! چرا که اولا کتاب‌های دانشگاهی معمولا مراجع خارجی هستند که حل تمرین‌های آنها در بسیاری موارد نیازمند خلاقیت است و برخی استادان نیز با ارائه پروژه‌های هدفدار سعی می‌کنند دانشجویان را به فکر و عمل و خلاقیت وادارند. با این وجود حتی کارهای آزمایشگاهی، که قاعدتا دانشجو بایستی در انتخاب روش کار آزاد باشد، از روی دستور کاری مشخص انجام می شوند و طبیعتا همه نیز باید به نتیجه یکسانی برسند. پس از پایان این مقطع دانشجو به دو راه می رود یکی اینکه وارد بازار کار می شود و آنگاه متوجه می شود که آنچه آموخته ناکافی است و بعد از اینکه یکی دو سال کار آموزی کرد، البته منظور درس کارآموزی نیست که به بدترین وجه در دانشگاه ارائه می‌شود، بر کار مسلط می شود و با استفاده از دانشی که قبلا آموخته احتمالا موفق خواهد بود.

و اما راه دوم این است که وارد مقطع کارشناسی ارشد شود و طی این دوره ضمن گذراندن چند درس با روال سابق بایستی پایان نامه‌ای بنویسد و مقاله‌ای از آن منتشر کند. مشکل از این جا آغاز می شود که کسی که شانزده سال است آموخته کتاب‌هایی که به او داده می شود را بردارد، بخواند، یاد بگیرد و امتحان دهد یک شبه مجبور است کاری متفاوت انجام دهد. در درجه اول باید موضوعی برای پژوهش و استادی برای راهنمایی و انتخاب کند، که در نوشته بعد به این موضوع خواهم پرداخت، و در درجه دوم، کسی که قبلا حتی به این فکر نکرده بود که مطالب کتاب‌های درسی از کجا می آیند و همیشه آنها را حاضر و آماده در یافت نموده بود، امروز باید در دریایی از علم شنا کند و آنچه را مفید می یابد صید کند، یافته‌های افراد مختلف را کنار هم بگذارد، نواقص آنها را کشف کند، یکی از مشکلات را انتخاب کند و تلاش نماید راه حلی بهتر از گذشتگان برای آن بیابد و سپس کار خود را ارزیابی کند تا مطمئن شود آنچه خلق نموده واقعا مفید است.

از مشکل آموزش‌های عمومی و عدم پرورش خلاقیت در دوران تحصیلات قبلی می گذریم به به طور خاص به این می‌پردازیم که در دوران تحصیلات تکمیلی چه آموزشی به دانشجو داده می شود تا از پس این کار برآید. در دوره کارشناسی کامپیوتر درسی وجود دارد به نام شیوه ارائه مطالب علمی و فنی، که البته همیشه برای بنده سوال بوده که چرا فکر کرده اند یک دانش آموخته کامپیوتر به این معلومات نیاز دارد ولی به درد دیگر رشته‌های مهندسی مثلا عمران و مکانیک نمی خورد!، در این درس دانشجو می آموزد که چگونه حاصل کار علمی یا عملی خود را به صورت مکتوب یا در ارائه ای شفاهی برای جمعی ارائه دهد، بسیار عالی، در دوره کارشناسی ارشد نیز درسی هست به نام سمینار که طبیعتا سطح آن از آنچه در دوره کارشناسی بود بالاتر است ولی هدف آنها یکی است. بگذریم که در بسیاری از موارد که وقت این درس فقط به ارائه مطلب توسط دانشجویان می گذرد و فرض کنیم که کلاس آن در ایده آل ترین حالت برگزار شود، یعنی استاد دقیقا به دانشجویان بیاموزد که یک ارائه ایده آل چیست و چگونه باید انجام شود و مستندات چگونه مکتوب گردد و مستمعین جلسه چگونه باید رفتار و سوال نمایند و در نهایت تمامی دانشجویان آنچه را که باید برای جلسه دفاع بیاموزد را دریافت نماید. ولی آیا این کافی است؟

تقریبا در تمامی دانشگاه‌های خارجی در مقطع فوق لیسانس و دکترا درسی ارائه می‌شود به نام شیوه پژوهش یا Research Methodology. که اگر این درس برای دانشجویان خارجی که با پژوهش چندان بیگانه نیستند ضروری است، برای دانشجویان ما این درس فوق العاده ضروری است. در طی این درس دانشجو پاسخ چنین سوالاتی را خواهد دانست: چگونه موضوعی برای پژوهش پیدا کنیم؟ چگونه استاد راهنمای خود را انتخاب کنیم؟ چگونه در اینترنت به جستجوی مقالات و منابع بپردازیم؟ (توضیح امر خصوصا برای کسانی که رشته آنها غیرکامپیوتر یا غیر فنی است، مهم است)، در میان مقالات متعدد چگونه آنهایی که احتمالا به در می‌خوردند را پیدا کنیم؟ با چه روشی مقالات را بخوانیم؟ چگونه سوال اصلی تز، که قرار است پاسخ آن بیابیم، را تعریف کنیم و از کجا بفهمیم این موضوع بیش از حد گسترده یا باریک نیست؟ از کجا بدانیم می‌توان پاسخی بهتر از دیگران برای مشکل پیدا کرد؟ پس از انجام کار چگونه آن را ارزیابی کنیم تا ثابت کنیم از کار دیگران بهتر است؟ و در نهایت چگونه حاصل کار را تبدیل به رساله و مقاله کنیم؟ دستبرد فکری چیست و چه عواقبی دارد و چه کنیم که ناخواسته بدان متهم نشویم؟

برخی تصور می‌کنند روشن کردن مواردی از این دست برای دانشجو بر عهده استاد راهنماست ولی اولا در بسیاری موارد استادان چنین کاری را انجام نمی‌دهند و از دانشجو توقع دارند که خود اصول اولیه را بداند و فقط با استاد در زمینه مطالب تخصصی مشاوره کند و ثانیا اگر اگر استاد چنین کاری را انجام دهد وقت بسیاری در این راه تلف خواهد شد. این درس می‌تواند در به جای سمینار و یا شاید در کنار آن در تمامی رشته‌های تحصیلات تکمیلی ارائه شود و البته در سرفصل بهتر است تاکید گردد که کنفرانس دادن دانشجویان جزئی از این درس نیست و تکالیف و پروژه‌های داده شده بایستی کتبی باشند، مبادا این درس به سرنوشت درس سمینار دچار شود.

به طور کلی دانشجوی تحصیلات تکمیلی ما در دوران دبستان و دبیرستان و کارشناسی فقط از کتاب‌ها آموخته است و کمتر از او خواسته شده که خلاقیت خود را به کار گیرد و یا به دنبال منابع علمی بگردد. اگر میخواهیم تولیدات علمی کشور تحول جدی یابد بایستی این مشکل از پایه و حل شود و از حجم دروس کاسته و در مقابل تمرینات و فعالیت‌هایی که نیازمند پژوهش و خلاقیت است به دانش آموزان محول شود. در دوران تحصیلات تکمیلی نیز درسی وجود ندارد که دانشجویان را در انجام تحقیق راهنمایی کند حال که با برقراری واحد درسی «شیوه پژوهش» در تحصیلات تکمیلی، با صرف سرمایه ای اندک می‌توان سودی هنگفت به دست آورد. امروزه انجام پژوهش برای بسیاری دانشجویان تحصیلات تکمیلی آن قدر سخت است که درست به تقلب میزنند و چنین تقلبی نه به دلیل کم کاری و نه به دلیل نداشتن پشتوانه علمی بلکه به دلیل نداشتن تجربه خلاقیت و ندانستن روش انجام کار علمی است.

پیامی

درد دل یک دانشجو

محمد قدسی | يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۸۸
درد دل یک دانشجو. محل دانشگاه حذف و اسامی مخفف و بخشهایی از عناوین مقاله سفید شده‌‌اند. هر چند درستی یا نادرستی این ادعا برای ما اثبات شده نیست، اما متاسفانه این یک مشکل واقعی و فراگیر است.

با عرض سلام


من یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد کامپیوتر دانشگاه [ ] هستم. بلاگ استادان علیه تقلب شما را دیدن کردم و تصمیم به ارسال این ای میل گرفتم. پایان نامه من با دکتر و. ر. بوده است، پس از تلاش و کوشش وراهنمای استاد مربوطه توانستم یک مقاله برای یکی از کنفرانس های خارجی تهیه کنم در این موارد معمولا ابتدا نام دانشجو و سپس نام استاد مربوطه را می نویسند.اما؟! متاسفانه استاد من علاوه بر اینکه نام خودش را اول زد نام برادرشان(دکتر ر. ر. ، که هردو عضو دانشگاه دولتی [ ] هستند ) را نیز دوم زد و همچنین بالاجبار نام یک فرد دیگری(م. ز. م.) را که از دوستانش است بعنوان فرد سوم زد. که این موجب رنجش اینجانب گردید اما بعلت اینکه هنوز دفاع نکرده ام نتوانستم اعتراض کنم .نکته جالب این است که پس از مراجعه به سایت مقاله های پذیرفته شده دریافتم که این بلا سر چند دانشجوی دیگر نیز با همین شیوه امده است. حال این برای من سوال است آیا جایی تاسف و شرمندگی نیست که استادان با مدرک دکتری نیز به این معامله کثیف و تقلب بزرگ دامن می زنند. از شما تقاضامندم که با مذاکره با استادان نامبرده به این رفتار مخربشان پایان دهید. در پایان آدرس سایت کنفرانس و نام مقاله ها را ضمیمه می کنم.



پ.ن. دیگر دانشچویان و اساتید نویسنده‌ی مقاله می‌توانند با ارسال ایمیل این مطلب را تایید یا تکذیب کنند.

پ‌پ‌ن: از سوی مولف اول این مقالات ایمیل زیر برای من ارسال شد که ملاحظه میکنید:
با سلام خدمت استاد گرامی جناب آقای دکتر قدسی
در خصوص مطلب عنوان شده در وبلاگ استادان علیه تقلب تحت عنوان "درد دل یک دانشجو" و احتمال اینکه مطلب ذکر شده مرتبط با اینجانب و برادرم می باشد لازم می دانم مطالبی را عنوان کنم:
۱- در خصوص نسخه های نهایی مقالات هر کدام از دانشجویان که مشارکت قابل ملاحظه ای در تهیه مقاله داشته اند بعنوان نویسنده اول ذکر شده اند (این نسخ حدود ۲ هفته پیش و قبل از مطلب وبلاگ ارسال شده است و پس از چاپ در سایت IEEE قابل مشاهده است). نسخه های مطرح شده در وبلاگ بر اساس ترتیب ورود اسامی در نرم افزار Easy Chair آن کنفرانس می باشد و ترتیب اسامی روی مقاله نبوده است.
۲- در مورد دانشجویان کارشناسی ارشد ذی نفع در این مقالات یا بنده استاد راهنما و اخوی استاد مشاور است یا بالعکس که متاسفانه دانشجوی مزبور بدون رعایت انصاف آنرا کتمان کرده است.
۳- از بین کل مقالات فقط ۲ مورد اسم دانشجوپس از اسم استاد راهنما و استاد مشاور آمده (در نسخ نهایی) که در این ۲ مورد مشارکت دانشجو کمتر از ۱۰% است. حتی جالب است بدانید که این ۲ دانشجو حتی قادر به ترجمه مقاله هم نیستند چه برسد به نوشتن آن. حتی دانشجوی مزبور نمی داند تعداد صفحات مقاله نهایی چند تا است؟؟؟ اگر صلاح می دانید می توانید از وی سوال کنید. حتی ایشان نمی داند اساس کار نرم افزار Easy Chair به چه صورت است چون تمام مراحل کار توسط اینجانب و برادرم انجام شده است. مشارکت دانشجوی مزبور فقط در حد به فرمت درآوردن مقاله بوده است.
۴- در مورد نفر چهارم باید گفت ایشان در ویرایش نهایی مقاله کمک کرده اند.
۵- ما اساسا قصد کمک به دانشجو را در انجام دفاعیه نهایی داشته ایم (با توجه به اصرار ایشان) چون شرط انجام دفاعیه داشتن حداقل یک مقاله است. متاسفانه ایشان نتوانستند مشارکی بیش از به فرمت درآوردن مقاله داشته باشند.
مزید امتنان خواهد بود چنانچه نکته مبهمی در این خصوص باقی مانده بفرمایید تا با کمال میل پاسخ دهیم.

با تشکر

نگاهی به رواج دستبرد فکری در ایران

محمد قدسی | جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۸۸
قسمت اول
از مشکل تقلب تا به حال زیاد شنیده‌ایم، و از راه حل آن کم
یک سیستم کشف دستبرد فکری بر روی مقالات علوم پزشکی به کار می‌افتد و مشاهده می‌شود تعداد زیادی از مقالات شناخته شده توسط نویسندگان ایرانی نگاشته شده‌اند، بررسی عناوین مقالات منتشر شده در ژورنال‌ها و کنفرانس‌های کم اعتبار نیز نمایانگر تعداد زیادی مقاله از مبدا ایران است و در نهایت دامنه این جریان به دانشجویان و پژوهشگران تازه‌کار محدود نمی‌شود، بلکه رسوایی دامن تعدادی از افراد شناخته شده در جامعه دانشگاهی ایران را می‌گیرد. این‌ها خلاصه‌ای از وقایع تاسف‌آوری هستند که جامعه علمی ایران را در ماه‌های اخیر درگیر خود
نموده‌اند و قابل پیش‌بینی است که دامنه آن در آینده گسترش یابد.

در برخورد با این روند غیر طبیعی جامعه به سه گروه تقسیم می‌شوند. گروه اول کسانی هستند که از نظر احساسی به ایران شدیدا علاقمندند و هر زمان که در جامعه‌مان مشکلاتی از این دست خودنمایی می‌کنند، به دفاع برمی‌خیزند. در این مورد نیز این دوستان یا با حالت انکار سعی در غیر مهم تلقی نمودن آمارهای منتشر شده دارند و آن را جنجال رسانه‌ای بر سر رویدادی طبیعی تلقی می‌نمایند و با فرافکنی تمامی جامعه علمی جهانی را دچار تقلب می‌خوانند. استدلال این دوستان این است که چگونه می‌توان مردم کشوری مانند ایران با سابقه چند هزار ساله فرهنگ و تمدن را متقلب دانست. این نظر قابل نقد است چرا که اولا رواج دستبرد فکری در میان چند درصد از افراد جامعه، ولو اینکه بالاتر از نرم دیگر کشورها باشد، مترادف با متقلب دانستن کل افراد جامعه نیست و ثانیا هر ملت در درجه اول به وضعیت فعلی خود مباهات می‌کنند. چنانکه می‌دانیم در تاریخ ژاپن از ابتدا تا هفتاد سال قبل چیزی به جز جنگ و ایجاد مزاحمت برای کشورهای همسایه یافت نمی‌شود ولی امروز برای این کشور جایگاهی دیگر رقم زده شده است. با همین استدلال ما نیز نمی‌توانیم با فراموش کردن حال و تنها با یادآوری وضعیت چند هزار سال پیش سرفراز (و یا با یادآوری وضعیت صد سال قبل سرافکنده) باشیم.

و اما گروه دوم دوستانی هستند که کاملا برعکس گروه اول فکر می‌کنند و گر چه به این گونه نظرات، به دلایلی مانند شرم و یا ترس از برانگیختن مخالفت دیگران، کمتر به صورت رسمی منتشر می‌شود ولی در گفتگوهای دوستانه به کرات شنیده می‌شود. بنا بر نظر این دوستان جامعه ایرانی مترادف است با همه مشکلات که تقلب تنها یکی از این مشکلات بدون دلیل و بدون راه حل است. این نظر هم به اندازه نظر اول اشتباه است و همانطور که نباید جامعه ایرانی را بری از هرگونه مشکل و اشتباه دانست، نمی‌توان آن را دارای جمیع اشکالات شمرد. برای رد نظر این دوستان بررسی وضعیت کنونی جامعه ایرانی از برخی جهات کفایت می‌کند. امنیت در جامعه ما وضعیت مناسبی دارد و میزان جنایت و سرقت در آن از بسیاری از کشورهایی که امکانات پلیسی به مراتب قویتر از ما دارند کمتر است (در پاسخ دوستانی که جامعه ما را مستعد اعمال خلاف قانون می‌دانند). تیم‌های ورزشی ما در مجموع در وضعیت آبرومندی به سر می‌برند و از بسیاری کشورها که ده‌ها برابر بیشتر از این ایران بودجه و صد البته امکانات مدیریتی صرف ورزش می‌کنند سطح بالاتری دارد (فقط با اتکا به سعی و تلاش ورزشکاران، در پاسخ دوستانی که جامعه را دچار تنبلی می‌دانند). آداب معاشرت، سخندانی و هنر ایرانیان اگر نگوییم از بقیه کشورها به راحتی می‌توان ادعا کرد که از تمام کشورهای خاورمیانه که در همسایگی ما قرار دارند سر است.

در این میان گروه سومی هست که شدیدا معتقدند است که جامعه ما محاسنی دارد که جا دارد به خاطر آنها الگوی دیگر جوامع و خصوصا کشورهای همسایه باشد و از سوی دیگر ضعف‌هایی نیز دارد. هر کدام از این ضعف‌ها ریشه در عواملی دارد و باید سخت در شناسایی این ریشه‌ها و سپس اصلاح آنها کوشید. یکی از این ضغف‌ها گرایش به دستبرد فکری است و هدف اصلی این نوشتار این است که به بحث پیرامون عوامل و ریشه‌های این مشکل و راه حل‌های ممکن بپدازد و آنها را به بحث بکشاند.

تا چند سال قبل هدف اصلی دانشگاه آموزش و نشر علم بود و البته بودند کسانی که با همه سختی‌ها، از جمله بودجه ناکافی پژوهشی و بی‌اعتنایی مدیران مشغول تحقیق و تولید علم بودند. چند سال قبل بودجه پژوهشی دانشگاه‌ها به ناگهان افزایش یافت و توقع آن بود که به همان سرعت تولیدات علمی و تعداد مقالات افزایش یابد و دانشگاه‌های ایران یک شبه رتبه علمی خود را ترقی دهند گو اینکه تنها مشکل پژوهش در ایران بودجه بوده است. زمانی که به این تقاضا پاسخ داده نشد به تدریج اهرم‌های فشار، مانند درخواست مقاله از دانشجویان قبل از دفاع و جدی گرفتن معیارهای پژوهشی در ترفیع اعضای هیات علمی، به کار افتاد به گونه‌ای همه افراد برای زنده ماندن در محیط دانشگاهی نیازمند کار پژوهشی شدند.

از سوی دیگر کار پژوهشی برای جامعه دانشگاهی ما سخت است. آنقدر سخت که بخش عمده‌ای از اعضای جامعه توان انجام آن را به صورت جدی ندارد. مولا علی می‌فرمایند: «وقتی فقر از دری وارد میشود دین از در دیگر خارج میشود» (گرسنه ایمان ندارد). دانشگاهی ما که تا دیروز آموزش را خوب می‌دانست، امروز محتاج انجام کار پژوهشی است که از عهده‌اش بر نمی‌آید و در این شرایط افزایش دستبرد فکری به هیچوجه عجیب نیست.

پیدا کردن پاسخ «چرا دستبرد فکری در ایران زیاد است؟» تقریبا معادل پیدا کردن پاسخ «چرا کار پژوهشی برای دانشگاهیان ایران سخت است؟»، می‌باشد. پاسخ با این پرسش اساسی جای بحث
فراوان دارد و این دو مورد مهمتر از بقیه به نظر می‌رسند.

1- نظام آموزشی ما، از دبستان تا کارشناسی، پرورش خلاقیت و پژوهش را در دستور کار ندارد

2- انتخاب موضوع پژوهش و استاد راهنما در ابتدا سرسری گرفته می‌شوند و در انتها کار کار را به بن‌بست می‌کشانند.

بررسی هر یک از این دو مورد نیازمند یک نوشتار مستقل است که انشاالله در چند روز آینده به آنها خواهم پرداخت. این بلاگ بهتر از هر رسانه‌ای می‌تواند در زمینه پیدا کردن راه حل‌های این مشکل جامعه آکادمیک مورد بهره‌برداری قرار گیرد چرا که اولا توسط جامعه دانشگاهی شناخته شده است و ثانیا با استفاده از قسمت نظرات رسانه از حالت تک صدایی خارج و آنچه در این مقاله آمده، و شاید بسیار ناقص باشد، با درج نقطه نظرها و انتقادهای دوستان به نهایت کمال و درستی خواهد رسید.

پیامی

تقلب!!؟

قاسم جابری پور | شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۸۸

آیا ممکن است تقلب زوایای مثبتی هم داشته باشد؟!

محمد قدسی | شنبه, ۷ شهریور ۱۳۸۸
از: فریا نصیری مفخم، دانشجوی دکتری، دانشکده‌ی مهندسی کامپیوتر دانشگاه اصفهان


در جامعه امروزی ایران ما، با گسترش کاذب پژوهش گرایی و میل وافر (و در بعضی موارد همراه با ارعاب و تهدید دانشجویان از طرف اساتید) به انتشار پژوهشها در نشریات معتبر بین المللی، می رود که این تهدیدها فردا نه بر سر آی.اس.آی بودن یا نبودن ژورنالها بلکه فراتر و بر اساس فاکتور تأثیر ژورنالهایی باشد که افراد پژوهشهای خود را در آنها منتشر می کنند.

گرچه این دومی نیز اگر از مسیر معقول خود خارج نشود، ناپسند که هیچ، بلکه لازمه حیات و
رشد جامعه علمی در تعامل با هسته های برتر پژوهشی تخصصی است، اما شاید بد نباشد به پی آمدهای آن نیز از هم اکنون بیندیشیم. پی آمد هایی که برخی از آنها از همینک قابل مشاهده هستند!

از آنجا که حتی کنفرانسهای بین المللی هیچ امتیاز پژوهشی برای دانشجویان دکتری تخصصی (و نیز اخیراً برای دانشجویان کارشناسی ارشد!) در بر ندارد، آیندة کنفرانسهای داخل را چگونه می
توان دید؟

اخیراً رویکرد ضعیف پژوهشگران به ارایه پژوهشهای اصیل خود به این کنفرانسها، باعث شده
است که مقاله هایی به کنفرانسهای داخل ارایه می شود که به سادگی، مظاهر کامل و بارز "تقلب علمی" را در آنها مشاهده می کنیم و داوران با معضلی جدی روبرو خواهند شد. رد این مقالات، به تدریج به مهجور شدن و برچینی کنفرانسهای داخل خواهد انجامید، و از طرف دیگر، پذیرش آنها نیز ما را با دو معضل که همینک با آنها روبرو هستیم مواجه می کند: اول، گسترش و توجیه تقلب و دوم، کاهش بار و کیفیت علمی کنفرانسها که به نوبه خود باز به معضل اول خواهد انجامید. لذا این ما را وارد یک دور معیوب می کند که بایستی به آنچه که باعث رسیدن به این معضلات می شود توجه داشت و خواسته ها را تعدیل نمود.

این معضل در مورد نشریات داخلی نیز رو به گسترش خواهد بود و تقلب در پایان نامه های کارشناسی ارشد و حتی دکتری را نیز که در این سالهای اخیر شاهد بوده ایم. این می طلبد که از همینک چاره ای اندیشید.

نگاهی به پروفایل علمی دانشجویان دکتری تخصصی و فوق دکتری دانشگاههای تراز اول خارج کشور (که سیستم آموزشی پژوهشی مشابه دارند و صرفاً پژوهش محور نیستند) می تواند ما را به تعدیل و تصحیح این روند و خواسته ها و دور شدن از پژوهشهای ظاهری و رسیدن به پژوهشهای موثرتر کمک نماید.

پس بیاییم به ریشه های تقلب علمی بیندیشیم و ببینیم که ارزش برخی از آنها تا چه حد بوده است که باعث می شود اخلاق فدا گردد و اینکه آیا در این میان مصالحه ای می توانسته یا باید مطرح یا حتی ضروری باشد و به چه قیمتی؟!!!


مشابه آنچه ما در ایران شاهدیم.

با تشکر از دکتر مروج