Professors Against Plagiarism

استادان علیه تقلب

مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده و هدف آن مبارزه با تخلف یا تقلب علمی در دانشگاه است

مقدمه

به‌نام خداوند هستی و هم راستی

این بلاگ به همت تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور ایجاد شده است و هدف آن مبارزه با تخلف و تقلب علمی در دانشگاه‌ها چه از سوی دانش‌جویان و چه از سوی اعضای هیات علمی است. متاسفانه ما شاهد گسترش حرکت‌های غیر اخلاقی در فضای علمی کشور هستیم که با انگیزه‌هایی چون اخذ مدرک، پذیرش یا ارتقای مرتبه‌ی دانشگاهی صورت می‌گیرتد.

ما با هرگونه تقلب مخالفیم و سکوت در برابر آن‌را هم جایز نمی‌دانیم. در این بلاگ قصد داریم برخی موارد و روش‌های تقلب‌ را بیان و ضمن آموزش به دانش‌جویان و تلاش برای اشاعه‌ی اخلاق و آداب حرفه‌ای در جمع خودمان‌، مسولان را وادار کنیم تا به مشکل تقلب و ریشه‌های آن واکنش جدی نشان دهند.

۲۱ مرداد ۱۳۸۷

استادان یا پژوهشگران حامی

حمایت

اگر می‌خواهید نامتان به‌عنوان یکی از حامیان ذکر شود، نام کامل و آدرس وبگاه خود را به آدرس ghodsi_AT_sharif_DOT_edu ارسال نمایید و در صورت تغییر گروه حامی ما را مطلع کنید..

تعداد زیادی آدرس بلاگ خود را فرستاده‌اند که متاسفانه امکان استفاده از آن به‌جای وبگاه نیست.

بایگانی مطالب

آخرین نظرات

مقالات مرتبط در هفته‌نامه‌ی سپید

محمد قدسی | سه شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۸۷




لینک مجله‌

با تشکر از شاهین آخوندزاده

هم اندیشی راهی برای حل سریع مسائل

شادرخ سماوی | سه شنبه, ۲۶ آذر ۱۳۸۷
هم اندیشی یا طوفان مغزی روشی است که با مطرح کردن یک مسئله در جمعی از متخصصین راه حلی را به سرعت تولید می کند و باز دهی آن از این بیشتر است که افراد به صورت انفرادی راجع به آن فکر کنند. برای شروع هم اندیشی مسئولین جلسه توجه حضار را به یک مسئله خاص معطوف می کنند و از آنها می خواهند که مسئله را حل کنند.

در یکی از مراکز مهندسی سمینار کوتاهی در مورد تکنولوژی نسبتا جدید "آر-اف-آی-دی" ارائه می کردم و به این نکته اشاره کردم که از نظر مسائل حفاظتی هم می توان از این تکنولوژی استفاده کرد. مثالی زدم راجع به اینکه اگر برچسب کارت شناسائی شما دارای شماره ای باشد می توانید از همان شماره, برچسب دیگری را روی "نوت بوک" خود قرار دهید و اگر فرد دیگری به اشتباه با "نوت بوک" شما بخواهد از ساختمان مجهز به تجهیزات "آر-اف-آی-دی" خارج شود درب ساختمان به صورت اتوماتیک قفل می گردد و این گونه این تکنولوژی به مسائل حفاظتی کمک می کند. افرادی در جلسه بودند که وقتی بحث تکنولوژی "آر-اف-آی-دی" شروع شد و ساختار کارتهای آن و آنتن و باند فرکانسی و آی سی و غیره که بود در حال چرت زدن بودند ولی وقتی بحث به اینجا رسید که نمی توان به اشتباه نوت بوک فرد دیگری را از ساختمان خارج نمود ناگهان محیطی برای هم اندیشی و طوفان ذهنی به سرعت مهیا گردید. در عرض چند دقیقه افراد مختلف نظرات و راه حلهایی را پیشنهاد کردند و هر راه حل اشکالات راه حل قبلی را تصحیح کرد تا به یک الگوریتم بی نقص برای شکست تکنولوژی "آر-اف-آی-دی" در زمینه مسائل حفاظتی پیشنهاد شد که احتمالا یک مقاله آی اس آی هم می توان درباره آن انتشار داد! سپس از جمع خواستیم که برای رفع این کاستی احتمالی تکنولوژی پیشنهاد دهند. متعاقبا الگوریتم خوبی برای ایجاد چفت و بست و امن کردن تکنولوژی مذکور نیز پیشنهاد شد.

اکنون نیز فرایند هم اندیشی و طوفان ذهنی در جهت دور زدن موانع موجود در انتشار مقالات
آی اس آی نیز درحال شکل گیری است و بخشی از جامعه "دانشگاهی!" در حال ارائه راه حل می باشد. چند روز پیش آقای سلیمی, یکی از خوانندگان این وب سایت, مقاله ای را برایم ارسال کردند که در زمینه "فیزیک کوآنتوم" در یک ژورنال آی اس آی منتشرشده است. مقاله ی دو صفحه ای, دارای چکیده ی یک سطری می باشد و مقدمه یک پارگرافی دارد که در این یک پارگراف به 15 مرجع رجوع شده است. یک پارگراف را هم به مرور کارهای قبلی اختصاص داده اند. سپس یک صفحه هم اثبات یک نامعادله است که با رجوع به کارهای گذشتگان نامعادله اثبات شده است. پنج نفر نویسنده مقاله که در گروه "شیمی" یکی از واحدهای خیلی کوچک و دور افتاده یکی از دانشگاههای غیر دولتی هستند احتمالا به راه حلی در زمینه انتشار مقالات پی برده اند. یازده مرجع از 15 مرجع یاد شده متعلق به همان ژورنالی است که مقاله در آن چاپ شده. 9 تا از مراجع یاد شده متعلق به سردبیر مجله است که حتما خیلی دوست دارد تعداد مراجعات به مقالاتش زیاد باشد.

حال می توان برای جامعه علمی کشور این مسئله را طرح کنیم و راه حل آنرا بطلبیم که چگونه می توان از تولید انتشارات بی ارزش جلوگیری کرد. شاید هم مسئولین جلسه ی هم اندیشی این سئوال را بپرسند که تولید علم به چه معناست و چگونه می توان تولید علم واقعی داشت


مقاله وصله پینه ای توسط مجله ایرانی باز پس گرفته شد

قاسم جابری پور | دوشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۸۷

بنام خداوند هستی و هم راستی

به مجله ایرانی به خاطر اقدام فوری در مورد باز پس گرفتن مقاله وصله پینه ای که قبلا گزارش آن در این وبلاگ پست شده بود تبریک می گویم. در پایان پاراگراف اول نام نویسنده قید شده بود که آن را حذف کرده ام.

A light hearted approach to PAP

Nader Naghshineh | يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۸۷
When I learned about the Professors Against Plagiarism, I jumped in with both feet. I knew the majority of the founding members, some personally and some by reputation.

So here I am in my lab tinkering with a piece of equipment and for the umpteenth time marveling at how could I cannibalize parts that I see this colleague of mine standing over me across the repair bay. "So you are the whistle-blower". he said
"Huh?!" I extemporated, droping my probe. "Come again...?" I said uncertainly.
"You know...The blog thing...I saw your name" he said. Gradually my auto-intellection circuits are clicking. "Do you mean the Professors Against Plagiarism?" Yep, there was a glint in his eyes.

"I can help you!" he offered. Apparently he knew of several skeleton in the closets. My suggestion was that the said skeletons are better off being there undisturbed. The Professors against plagiarism seem to have had an impact far in excess of what it founders originally had in mind. Some university professors who seem to feel being slighted often treat us as a sort of an academic SWAT team.

"Professor, do you have time?" Says another student. I glare, I hate being addressed by this title since I have not earned it yet but then even nowadays the technicians at tv repair shops call each other Mohandes and Doctor. "What can I do for you?" I ask trying to put the student at ease with a collegial smile. It really didn't came out quite as I intended. The student then bursts into tears claiming that her work has been swiped by some PhD students and offered at a conference. "when is the conference?" I ask uncomfortably. I always had problem dealing with emotional outburst. It later turns out that the conference had taken place last quarter, but it had been just lately that the proceedings had came off the press. Actually I have a student whose sole reason of existence seems to be having his work being plagiarized. It seems that there is an open season on some of the students. Apparently some see both the founding and supporting members of this blog as a sort of Solicitor/arbitrator.

It is 06:30 A.M. I just open the laboratory to check the equipments for the 8:00 class. I see a brown envelope on the center conference table. It is addressed to me. I open it, after a mere moment weighing it. There is an unsigned letter with copies of two annotated books. "These are the evidence. I seek none but Justice. You know what to do" the letter says cryptically. Apparently one book contains broad, unreferenced passages from the other work. I put the package in a file cabinet I had set aside for such things. It seems that I need to order a new one very soon. Perhaps the anonymous sender thought that we are a kind of Scholarly FBI or BPI (Bureau of Plagiat Investigation).

I believe that this weblog indeed had a great impact. For some of us more than most. However from all the encounters I had so far, it seems to me that most universities lack a detailed protocol for dealing with such issue. The Information Studies Lab at University of Tehran is one such organization trying to ascertain the possible patterns of such protocols. On good authority, I know that they have even sent students to Sharif University to see how do they deal with plagiarism. I find this amusing because I do not understand why Sharif seems to be seen as so controversial.
At any rate, I like to know whether we should actually work towards organizing a symposium dealing with the possible forms of the anti-plagiaristic protocols or even those dealing with the culprits. Who is willing to lend his purse?

خرید و فروش پایان نامه : مقصر کیست؟

شادرخ سماوی | شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۸۷
اول-- دو سال پیش بود که درجلسه کمیته علمی یکی از کنفرانس های داخل شرکت کرده بودم متوجه چهره جدیدی شدم. به من گفتند که آقای دکتر زید از دانشگاه دولتی "..... واحد تهران" به کنفرانس دعوت شده است. جلسه جلو رفت و وقت نهار فرا رسید. اساتید حاضر از دانشگاه های مختلف از تعداد زیاد دانشجوی تحصیلات تکمیلی و کمبود امکانات صحبت می کردند. یکی می گفت که ما سالانه 10 دانشجو می گیریم و دیگری می گفت که 15 نفر. نوبت به آقای دکتر زید رسید و ایشان هم گفت که بله ما هم تا پارسال دانشجوی تحصیلات تکمیلی در رشته کامپیوتر نمی گرفتیم ولی از امسال 90 نفر دانشجو در مقطع کارشناسی ارشد کامپیوتر گرفته ایم و حالا کمی در ارائه تز آنها مشکل داریم زیرا فقط من هیات علمی تمام وقت رشته کامپیوتر هستم و نمی توانم هم دوره لیسانس را مدیریت کنم و هم دوره فوق لیسانس را و هم به این 90 نفر تز ارائه کنم. خلاصه از بقیه کمک می خواست.

دوم-- یکی از اساتید یکی از دانشگاه های دولتی می گفت که خوبی ارائه پایان نامه تحصیلات تکمیلی در دانشگاه آزاد این است که می توانی هر ترم 3 دانشجوی فوق لیسانس را فارغ التحصیل کنی و کل وقتی که مصرف می کنی یک جلسه دفاع است و چند ساعت قبل از آن برای نگاه کردن به پایان نامه . محاسبه می کرد که از نظر مالی اگر چه حق الزحمه ای که دانشگاه آزاد می پردازد ناچیز است ولی وقتی فقط یک روز وقت برای آن مصرف می کنی مقرون به صرفه است. می گفت که موضوع را خود دانشجو مشخص می کند و یک سری فرم پیشرفت کار دارد که چند روز قبل از دفاع می آورد و تمام آنها را خود دانشجو پر کرده است و فقط یک امضا می کنی.
سوم-- فردی پارسال به من مراجعه کرد و گفت که دانشجوی دکتری مهندسی الکترونیک در واحد علوم و تحقیقات تهران است و می خواهد من راهنمای تز دکتری او باشم. گفتم که من به اندازه کافی در دانشگاه صنعتی اصفهان دانشجو دارم و هیچ دانشجویی را از دیگر دانشگاه ها قبول نمی کنم و فرصت آنرا ندارم. در جوابم گفت که آقای دکتر من هم شاغل هستم و من هم فرصت اینکه مزاحم شما بشوم را ندارم و می گفت که خیالتان راحت باشد که فقط یک بار باید درجلسه تبین رساله شرکت کنید و یک بار هم در جلسه دفاع.
از سه مثالی که زدم به نتیجه کلی ای می خواهم برسم که سه عامل سیستم, استاد و دانشجو در کاهش کیفیت آموزشی موثر هستند. آقای دکتر زید که مدیر گروه کامپیوتر دانشگاه.... است حتی اگر می خواست هم نمی توانست حتی 9 نفر از 90 دانشجوی مهندسی کامپیوتر که به او تحمیل شده است را با کیفیت حد اقل فارغ التحصیل کند. آن استادی که فقط به عنوان یک کار جنبی در روزهای آخر هفته می خواهد هرترم سه دانشجوی کارشناسی ارشد فارغ التحصیل کند و اعتقاد هم دارد که دانشگاه آزاد حق الزحمه عادلانه ای نمی دهد قطعا در کاهش کیفیت آموزش عالی کشور سهیم است. و نهایتا دانشجویی که از دو راه حل ممکن راه حل ساده و پرهزینه را برمی گزیند و وقت خود را برای تحقیق مصرف نمی کند و پول برای خرید پایان نامه می پردازد و می داند که عملی غیر اخلاقی کرده است نیز در ماجرا مقصر می باشد


پایان نامه برگی ۲۰۰ تومان

محمد قدسی | جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۸۷

گزارشی از بازار خرید و فروش پایان نامه
منبع: زیگزاگ

یک روز نزدیک های ظهر - تهران - خیابان انقلاب؛
پایان نامه دانشجویی کجا می فروشند؟
آقایی که فریاد می زند همه رقم کتاب داخل پاساژ، می گوید: «چهار تا مغازه اون ورتر، داخل بازار... برو زیرزمین ته راهرو.»
ته راهرو مغازه ای کوچک است که پسری جوان پشت کامپیوتر نشسته و دختری بالای سرش ایستاده.

دختر می گوید: «الان این تحقیق دیگه آماده است؟ پس یه عنوان قشنگ هم دارید براش بزنید؟ یه متن تشکر هم می خوام، دارید؟ از این تشکرهای دهن پرکن.»

پسر سری تکان می دهد و یک صفحه عناوین و متنی تشکرآمیز جلوی روی دختر باز می کند.
پسر می گوید: «فقط باید جای اسم ها عوض بشه. اسم های خودت چیه؟»
پایان نامه ها و پروژه های دانشجویی، فرصت تحقیق و پژوهش برای دانشجو و ارزیابی دانش و مهارت های او توسط استاد است. فرصتی که تبدیل به یک فعالیت اقتصادی و کسب درآمد برای گروهی شده و بازار خرید و فروش پایان نامه را ایجاد کرده است.

عناوین مختلف تبلیغاتی تهیه، تنظیم و فروش پایان نامه که گستره آن از دیوارهای اطراف دانشگاه ها تا سایت های اینترنتی است، نشان می دهد که این بازار اقتصادی باید داغ باشد و مشتریان فراوانی نیز داشته باشد.
در برخی از تبلیغات تاکید شده که در چه رشته ها و عناوینی تحقیق آماده دارند. این تحقیقات معمولاً قیمتشان مشخص است و از ۵۰ هزار تومان شروع می شود؛ اما شما تنها مشتری آن نیستید.

آقای «یگانه»، ۲۳ ساله، ۶ ماه است که در حال تهیه پایان نامه در مقطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد است. سال دوم برنامه نویسی است و آمادگی نوشتن پایان نامه در هر رشته ای را دارد.

او می گوید: «در این کار باید جستجو در اینترنت را بدانی. خیلی از دانشجوها این کار را بلد نیستند یا وقت ندارند. فقط موضوع و سرفصل ها را تعیین می کنند. البته کارهای آماده هم در آرشیو داریم که راحت تر و ارزان تر هم هستند.»

یگانه می گوید: «بعد از انجام هر تحقیق، یک کپی به مشتری می دهیم و یکی برای خودمان در آرشیو نگه می داریم. انجام هر کار، زمانی سودآور است که بتوان آن را "n" بار فروخت.»

از آن جایی که او کاری با تحقیقات کتابخانه ای یا ترجمه ندارد، هر کار، سه روز تا یک هفته وقتش را می گیرد. میانگین قیمت پایان نامه های او، ۸۰ هزار تومان است.

همه پایان نامه های فروشی به این صورت تهیه نمی شوند. گاهی دانشجویانی که برای مطالعه به کتابخانه می روند، کمک حال این گروه می شوند و با کپی گرفتن از آن ها، نسخه کاملی را برای فروش در اختیار فروشندگان قرار می دهند.

آقای «جلالی»، خود را فقط واسطه گری معرفی می کند که مشتریان را به مدیران فروش پروژه معرفی می کند و حق کمیسیون می گیرد (میزان کمیسیون را نمی گوید چون جزو اسرار کاری اش است). آنان محدودیتی در رشته و مقطع تحصیلی ندارند وحق الزحمه شان صفحه ای ۷۰۰ تومان است.
جلالی می گوید: «ما دو جور کار داریم. یک سری پایان نامه که از دانشگاه ها جمع کرده ایم. بعضی ها کپی همین را قبول دارند؛ اما بعضی می خواهند اعداد و ارقام تغییر کند. در این شرایط اعضای تیم ما که متشکل از تعدادی دانشجو است، با اعداد و جامعه آماری جدید، کار را تغییر می دهند. این کار دو تا سه ماه طول می کشد.»

آقای جلالی بیشترین دفعاتی که یک پایان نامه را فروخته، ۵ بار بوده است. او می گوید: «بعضی دو تا پایان نامه می خرند و بعد در هم تلفیق کرده و یک پایان نامه جدید می سازند.»

نرگس خانم، پای ثابت خرید تحقیق است. «اگر قرار باشه برای هر تحقیق بشینیم و کار کنیم که از همه زندگی می افتیم. تازه یک گروه دیگه هم باید نون بخورند یا نه؟»

آقایی که بیش از ۳۵ سال سن دارد و کت و شلواری به تن کرده هم یکی دیگر از مشتریان تحقیق است. او تحقیق و پژوهش را امری بسیار پسندیده می داند و خرید پروژه را غیراخلاقی؛ اما خودش هم به دنبال چند تحقیق است.

«چاره چیه؟ وقت ندارم کلاس هام رو برم. درس ها رو هم نمی تونم بخونم. یه مدرکی می خوام برای بالا رفتن گروه کاری و حقوقم.»
یک استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه که دوست ندارد نامی از او در گزارش برده شود سه عامل را در گسترش و توسعه بازار فروش تحقیقات موثر می داند.

او می گوید: «دانشجویان انگیزه واقعی برای تحصیل ندارند و تنها گرفتن نمره و مدرک برایشان مهم است. در سوی دیگر، اساتید نیز چندان دل به آموزش دانشجویان نمی دهند و دانشجوی سال آخر یا در مقطع کارشناسی ارشد هنوز با مفهوم تحقیق و روش های آن ناآشنا است. این اساتید حتی تحقیقات و پایان نامه های دانشجویان را نمی خوانند.»

او ادامه می دهد: «نبود بانک منسجم اطلاعات و تحقیقات در ایران از دیگر مشکلات است. مرکز مدارک علمی ایران، مجموعه ای است که باید یک جلد پایان نامه های مقطع کارشناسی ارشد و دکتری به آن جا سپرده شده و عنوانش نیز ثبت شود. افرادی که به این مرکز می روند، می توانند با نشان دادن کارت دانشجویی خود از پایان نامه ها کپی تهیه کنند که هر برگ آن را ۷۰ تومان به دلالان می فروشند و آنان نیز ۳۰ تا ۵۰ هزار تومان به دانشجویان می فروشند.»

او سیستم موجود را کمک به مرگ تحقیق و تولید علم می داند. «نهادهای قانون گذار، اساتید و... هیچ یک نسبت به تبلیغات گسترده ای که در سایت ها و خیابان ها برای این کار غیراخلاقی می شود، معترض و ناراضی نبوده و همه گویا از شرایط موجود رضایت دارند.»

البته یکی از مسوولان «وزارت علوم» رسماً اعلام کرده که هیچ وظیفه ای برای نظارت و برخورد با این فروشندگان برعهده آن وزارت نیست.
«بختیاری نژاد»، مدیر کل امور پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، در آذرماه امسال با تایید وجود چنین تقلب هایی در کشور، تعداد آن را بسیار ناچیز دانسته و اعلام کرده است که «آیین نامه ثبت و ساماندهی پایان
نامه های ارشد و دکتری» بزودی تدوین و به دانشگاه ها ابلاغ خواهد شد.
او البته تاکید هم کرده که اساتید راهنما باید هوشیارانه تر عمل کنند و عناوین تکراری پایان نامه ها را نپذیرند و با فرد خاطی برخورد کنند. و دانشگاه ها نیز با مشاهده چنین تخلفاتی در کمیته های انضباطی، به تنبیه استاد راهنما و دانشجوی خاطی بپردازند.

پایان نامه

در بازار «خیابان انقلاب» و در مغازه کوچک انتهای راهرو که به اندازه دو دستگاه کپی و یک کامپیوتر جای دارد، به محض ورود، دو جلد جزوه قرمز و آبی را به همراه تک صندلی مغازه در اختیار مشتری می گذارند. این جزوات حاوی عناوین پایان نامه ها و تحقیقات پایان ترم، مقطع تحصیلی، تعداد صفحات و قیمت تحقیق است. این جا تحقیقات برگی ۲۰۰ تومان است و ارزان ترین تحقیق هم مربوط به حضرت آدم، به قیمت چهار هزار تومان است.

البته هزینه های جلد و تایپ و طراحی صفحات اول، جداگانه محاسبه می شود. این آرشیو از تحقیقات و جزوات دانشجویانی تهیه شده که تحقیقات خود را برای کپی و صحافی به صحاف سپرده اند. اگر تحقیق مورد نظر در جزوه های قرمز و آبی پیدا نشد و سیستم جستجوی کامپیوتر هم کمی نکرد، صاحب مغازه ۲۳ ساله، مشتری اش را به طبقه بالا معرفی می کند. مجموعه پایان نامه های فروشی در خیابان ها در اختیار این دو مغازه است.
اما کار دانشجویان فنی و مهندسی برای تهیه پایان نامه کمی سخت تر است؛ چرا که بخش عملی و طراحی و ساخت پروژه را باید توسط یک گروه انجام بدهند و پایان نامه مکتوب و تحقیقاتی آن را نیز از فروشندگان پایان نامه خریداری کنند.

موسسات زیادی هستند که این کار را انجام می دهند؛ اما تنها در حد طراحی و اجرا و ساخت پروژه.
آقای «میرهادی»، تحصیلاتش در رشته الکترونیک است و این کار، شغل جانبی او است.

او می گوید: «دانشجویان ظرف سه یا چهار سال یا چیزی از معادلات و طراحی ها یاد نگرفته اند که ۸۰ درصد مراجعانمان این گونه اند و یا جرئت و جسارت طراحی ندارند. بعد از هر طراحی کل پروسه را توضیح می دهیم و سعی می کنیم دانشجو توان پاسخگویی به استاد را داشته باشد. گاهی هم چند جلسه کلاس تشکیل می دهیم تا متوجه شود که مراحل پروژه به چه ترتیب بوده است.»

قیمت انجام این کار بستگی به پیچیدگی و زمان بر بودن پروژه ها از ۲۵۰ هزار تا ۳ میلیون تومان متغییر است.
البته کسانی هم هستند که پایان نامه می نویسند آن هم یک ماهه؛ اما با قیمتی متفاوت. این تحقیقات چون سفارشی است، از ۷۰۰ هزار تومان برای لیسانس تا دو میلیون برای فوق لیسانس متغیر است. فروشنده قسم می خورد که تحقیقاتش واقعی بوده و چند دست نچرخیده است.

ولی همه دانشجویان این گونه تنبل و نا آشنا به تحقیق نیستند. هستند بسیاری که چنین روش هایی را دون شان دانشجویی خود می دانند و پایان نامه را فرصتی مناسب برای نمایش توانایی هایشان در تحقیق و ارائه تئوری و یا حتی اختراع یک ماشین یا وسیله می دانند.

نمونه آن، «امیر» است که مهندسی صنایع خوانده و پروژه دانشگاهی اش را نیز با صرف چندین ماه، به پایان رسانده است. «من به این پروژه خیلی حیثیتی نگاه می کردم. می خواستم کارم طوری باشه که اگر فردا روز خواستم جایی مشغول به کار بشم، پروژه ام در کارنامه ام باشه. این تحقیق اثبات توانمندی ام بود در رشته تحصیلی ام.»

اما بر عکس امیر، «علی» از روزی مهندس محیط زیست شد که پایان نامه اش را به قیمت ۵۰ هزار تومان خرید و نامش را بر روی جلد صحافی شده تحقیقش چاپ کرد. این اولین کار تحقیقاتی همه عمرش بود که مجبور به انجامش بود که آن را هم از بازار خرید و شد مهندس.

ممریزتور: عنصر گمشده

شادرخ سماوی | پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۸۷

در سال 1971 آقای چوآ استاد دانشگاه برکلی در ژورنال تئوری مدار - آی تریپل ای - مقاله ای می نویسد تحت عوان "ممریزتور: عنصر گمشده" . این مقاله در مورد المان شماره چهار مدارهای الکتریکی است. سه المان دیگر همانا مقاومت و خازن و سلف می باشند که در اواسط قرن هجدهم (خازن) و اواسط قرن نوزدهم ساخته شده اند. تمام مدارهای الکتریکی با هر پیچیدگی که باشند با استفاده از این سه عنصر طراحی می شوند و عناصری مانند ترانزیستورها در واقع رفتار ترکیبی از این سه عنصر را شبیه سازی می کند. در سال جاری میلادی آقای استانلی وویلیامز و همکارانش در آزمایشگاههای اچ پی در کالیفرنیا آنچه که پروفسور چوآ در 1971 گفته بود را ساختند. نتایج آن نیز در ژورنال نیچیر و تمام سایت های خبری اعلام شد. احتمالا به زودی مسیر حرکت تکنولوژی دگرگون می شود و کامپیوترها با داشتن المانهای حافظه که رفتار نرون های مغز انسان را شبیه سازی می کند تحول مجددی در زندگی بشر ایجاد خواهند کرد.

دلیل اینکه این بحث را در اینجا مطرح می کنم آن است که به ارزش مقاله پروفسور چوآ اشاره نمایم. ارزش این مقاله چقدر است؟ به صورت کمی چگونه روی این مقاله ارزش بگذاریم؟ یکی از راه ها استفاده از ضریب تاثیر ژورنال است. اولا ژورنال مذکور دیگر چاپ نمی شود و جای آنرا ژورنال مدارها و سیستم ها گرفته است که دارای ضریب تاثیر هفت دهم می باشد. تحت شرایطی که ژورنال آقای دکتر "الناشی" دارای ضریب تاثیر 3 است. شاید راه بهتر تعداد ارجاعات به مقاله است که تعداد این ارجاعات به مقاله یاد شده قبل از اعلام ساخت ممریزتور در سال 2008 فقط 9 تا بوده است. تعداد رجوعات به یکی از مقالات دکتر "الناشی" 300 می باشد.

گفتگو با دکتر بنی اسدی دانشیار دانشگاه ویکتوریا

قاسم جابری پور | چهارشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۸۷
بنام خداوند هستی و هم راستی
دلگیر از "نقش ماری" ها، امروز صبح گپ و گفتی داشتم با دکتر بنی اسدی دانشیار دانشکده برق و کامپیوتر دانشگاه ویکتوریا در کانادا که اکنون در پژوهشکده کامپیوتر مرکز تحقیقات ریاضیات و فیزیک نظری (آی پی ام) دوره فرصت مطالعاتی خود را می گذرانند. با توجه به همسایگی میزهای کارمان سر گفتگو را، هنگام نوشیدن چای، باز کردم که خلاصه آن را با شما راستی گرایان در میان می گذارم:
من: آقای دکتر به نظر شما اگر بخواهیم به کارهای اساتید آواز ایران امتیاز بدهیم و ببینیم که استاد شجریان، که خدایش خیر دهاد، در پایان یکی از برنامه های آوازش در آمریکا سری هم به لاس وگاس زده و در یکی از کاباره های آنجا به عنوان کار حرفه ای، بر فرض محال، روی صحنه ورجه وورجه کرده و نعره زده است، آنگاه باید به اینکار ایشان امتیاز منفی بدهیم یا خیر؟
دکتر: بله به عنوان کار حرفه ای امتیاز منفی می گیرد.
من: اگر پرویز پرستوئی یک رفتار ناهنجار حرفه ای داشته باشد چطور؟
دکتر: به همان ترتیب. اصلا فرض کنید یکی صد تا مقاله....
من: کلامشان را بریدم که جانا سخن از زبان ما می گویی. ببخشید آقای دکتر اگر الان بخواهیم در همین دانشگاه شریف که شما تدریس می کنید استاد نمونه انتخاب کنیم و مثلا شما با یک شرت کوتاه سر کلاس بروید باید امتیاز منفی بگیرید یا خیر؟
دکتر: حتما، ببینید چند سال پیش در یکی از دانشگاه های کانادا یا آمریکا (دقیقا یادم نیست) یک استاد بسیار موفقی را به خاطر اینکه در حال معامله مواد مخدر در یک هتل دستکیر شد اخراج کردند. بعضی استدلال کردند که این زندگی خصوصی اوست. مگر بد درس داده است یا در کار پژوهشی کوتاهی کرده است؟ پاسخ این بود که نه این کار او با کاراکتر یک استاد دانشگاه نمی خواند و آبروی دانشگاه را برده است.
من: همین است، نام یک استاد دانشگاه مال خودش نیست که آن را روی هر نوشته ضعیف و رسوائی که هر سوء استفاده چی نوشت یا کپی کرد بگذارد. نام خودش برایش ارزش ندارد باشد ولی حق ندارد از ارزش نام دانشگاه و دانشکده بکاهد. آبروی من نوعی، که برای اسم خودم ارزش قائلم و ناچارم اسم همان دانشکده را در پی نام خودم بیاورم، هم می رود. آیا دانشگاه نباید به چنین به اصطلاح مقاله هایی که توسط ناشران نو ظهور و رسوا چاپ می شود امتیاز منفی بدهد؟ آن هم ناشران بیگانه با، و بدون تعهد به، اصول آکادمیک که برای تشنگان ارتقاء به هر قیمت و نمونه و ماندگار شدن با هر رسوایی دکان باز کرده اند و برای بودچه پژوهشی منبعث از بیت المال آنان کیسه دوخته اند.
دکتر: وضع این مقاله ها که روشن است. چند وقت پیش به دکتر قدسی می گفتم که من ده سال است کار می کنم و فقط ده مقاله ژورنال دارم. هیچ مشکلی هم ندارم دانشیار رسمی قطعی هم هستم. برای اعطاء این موقعیت مقاله هایم را نشمرده اند بلکه به کیفیت کارهایم امتیاز داده اند. این کار که شما می کنید (مقصودشان فعالیت در این وبلاگ است) این آدم ها را عوض نمی کند ولی برای جوانانی که تازه به میدان آکادمیک وارد می شوند بسیار مفید است تا سره را از ناسره باز شناسند. اولین مقاله ای که در دوره دکتری نوشتم را می خواستم به یک کنفرانس لاس وگاسی بفرستم. استادم منعم نکرد ولی اجازه نداد اسم او را روی مقاله بگذارم. البته من هم منظور او را متوجه شده و مقاله را به یک کنفرانس معتبر فرستادم.
من: در مورد این تقلب ها که به نام دانشگاه های ایران شده است چه فکر می کنید:
دکتر: یک فیلم رابرت ردفورد که مبتنی بر یک داستان واقعی بود دیدم که حکایت از شرکت یک استاد معروف و معتبر دانشگاه کلمبیا در یک مسابقه پرسش و پاسخ تلویزیونی میکرد. وقتی گردانندگان مسابقه دیدند که این استاد یکه تاز شده و هیچ رقیبی ندارد و هیجان برنامه کم شده و استقبال بینندگان کاهش یافته است از استاد خواستند که کوتاه بیاید و عمدا اشتباه کند. استاد که اینکار را غیر اخلاقی میدانست ابتدا امتناع می کرد ولی بالاخره راضی شد. ده سال بعد یک خبرنگار کنجکاو به اصطلاح نقش قبر کرد و پته تقلب های برنامه را به آب انداخت. از جمله استاد مربوطه را ترغیب کرد که در دادگاه گردانندگان آن برنامه حاضر شده و بر علیه آنان در مورد پیشنهاد اشتباه عمدی خودش شهادت دهد. رسانه ای شدن شهادت استاد، که در واقع اعتراف به مشارکت در تقلب بود، همان و اخراج وی از دانشگاه کلمبیا همان. ببینید صداقت و درستی استاد در دانشگاه های معتبر خدشه بردار نیست.
من: خوب به همین دلیل است که حرف استاد حرف آخر است. اگر داور در چلسه دفاع، با استدلال، رساله را از نظر محتوی علمی رد کرد دیگر چانه زدن دانشجو و استاد راهنما فایده ندارد و اصلا اگر منطق علمی بر علیه آن استدلال نداشته باشند واقعیت را هر چند تلخ می پذیرند و رسوایی هایی از قبیل اینکه استاد به جای دانشجو پای تابلو رفته و دفاع کند پیش نمی آید.
این گفتگو به خاطر عجله دکتر برای انجام کاری در همین جا قطع شد.

در مورد نامه‌ی پردیس علوم دانشگاه تهران

محمد قدسی | سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۸۷
نامه‌ی پردیس علوم دانشگاه تهران و بحث‌های پیرامون آن جالب و مهم بود. چند نکته:

۱- آیا این نامه اصالت دارد؟ آن‌چه به من ایمیل و سپس پست شد، فاکس یک «نامه‌»‌ی بدون امضاء بود. مگر می‌شود نامه‌ای رسمی بدون امضا باشد؟ اگر دوستانی از اصل نامه کپی دارند ارسال کنند.

۲- این تصمیم پردیس «علوم» دانشگاه مهم تهران که از چند مجله‌ی نامعتبر (مانند مجله‌ی پاکستانی PJBS که ظرف سه سال گذشته بیش از ۸۰۰ مقاله از مولفان ایرانی چاپ کرده است) در گذشته و مجلات دیگری (که برحسب بررسی دوستان این بلاگ به نسبت معتبرند) را فاقد اعتبار اعلام کرده است، تعجب آور بود. از اعضای کمیسیون بررسی مقاله‌های بین‌المللی آن پردیس درخواست می‌شود دلایل خود را اعلام کنند. ما با کمال میل آن‌را منتشر می‌کنیم تا مبادا شائبه‌ی برخوردهای شخصی احساس شود.

۳- هم‌چنین از این‌که این پردیس یکی از مجلات «مهندسی» به نام Proceedings of the IEEE را فاقد اعتبار دانسته، متعجب شدم. خوب بود (چنان چه دکتر مروج در نظر خود ذکر کردند) این تصمیم را پس از مشورت با دانشکده‌ی برق پردیس فنی اتخاذ می‌کردند. اصولا این یک مجله‌ی مروری است و مطابق مقررات موجود، مقالات آن موجب ارتقاء عمودی نمی‌شود. خیلی مایل هستم دلائل همکاران گرامی را در این مورد هم بدانم.

خط مار و نقش مار

قاسم جابری پور | يكشنبه, ۱۷ آذر ۱۳۸۷
باسمه تعالی



در کتاب یکی از سال های دبستان در دهه 40 داستانی بود از روستائیانی بی سواد که یکی از پسران ده را با کلی امید و آرزو به حوزه علمیه فرستادند تا ملا شود و برگشته و به آن ها فیض رساند. در این فاصله ناآگاهی آنان باعث شد تا به یک رمال حقه باز میدان دهند تا بر جان و مال آنان مسلط شود.

وقتی بعد از چند سال پسر طلبه به ده بازگشت با سلام و صلوات از او استقبال کردند. رمال که موقعیت خود را در خطر دید طلبه جوان را برای آزمایش سواد در حضور خیل روستائیان بی سواد و ساده دل به چالش کشید. در میان انتظار کنجکاوانه جماعت از جوان خواست که روی برگه ای کاغذ بنویسد مار. جوان ساده هم با افتخار برای نشان دادن سواد خود به هم دهی ها با خط خوش، مانند سمت راست شکل نوشت "مار". رمال هم از توبره خود کاغذی آماده با نقشی از مار برون کرد و در مقابل دیدگان کنجکاو جماعت گرفت تا قضاوت کنند که کدام باسواد ترند.


نتیجه ای که روستائیان گرفتند و دور طلبه را خلوت کرده و به بساط رمال رونقی نو بخشیدند در تاریخ و در سطوح مختلف تکرار می شود. به عنوان مثال نگاهی بیاندازید به خیل کاردانان دلسوز در کنج عزلت نشسته یا به بعضی از همایش های انتخاب نمونه ها یا تجلیل از مخترعین نوظهور و ... و پیدا کنید رمالان و عوامان ساده دل را