افسوس ...
-
همیشه آخر
ترم ها، بعد از امتحان که می شد آنقدر درگیر پروژه های خودم بودم که متوجه جو
اطراف نمیشدم
-
متوجه
اینکه دیگران در چه کارند
-
البته ترم
قبل قدری متوجه شدم برخی از جوها آنقدرها هم سالم نیست،
..........................
1: (ترم دوم سال 92)
-
سر پروژه
ی معماری بود
چون هم معماری و هم
سیستم عامل پروژه داشتند و ما به قدر زدن دو پروژه زمان نداشتیم
اما روز تحویل پروژه
ی معماری عده ی زیادی از بچه ها پروژه را تحویل دادند بدون اینکه خودشان کدی را
زده باشند، تنها هنرشان این بود که کدی را که از دیگران گرفته بودند قدری خوانده و
هر کس مقداری به آن مسلط شده بود
ازشان دلگیر شدم و
نیز از حل تمرینمان که می دانست کدها عین هم هست و می دانست کسی کدی نزده و نمره
داد
گرچه در نهایت نمره
پروژه از 4 به 2 تقلیل پیدا کرد اما یعنی 2 نمره برای یاد گرفتن کد دیگران بود در
حالی که هرگز ندیده ام در صورت پروژه ای در دانشکده یاد شود (به جز پروژه ی ذخیره)
که لازم نیست کسی پروژه را خودش بزند، می تواند کد را تهیه کند و سپس روی آن مسلط
شود
بماند که گاهی این
مسلط شدن هم یعنی صرفا حفظ کردن یک سری جملات سایر دوستان
-
من پروژه
معماری ندادم و پروژه ی سیستم عامل را در حالی دادم که تماش کار خودم بود (به جز
پایه کدی که خود تی ای مان به گروه میل کرده بود) و همواره به این موضوع افتخار می
کنم که در طول دوران تحصیلم حتی یک سوال از یک تکلیف را کپی نکرده ام
........................
2: (ترم اول سال 93)
-
رشته ی ما
رشته ی پرکاری است، معمولا اگر کسی بخواهد عین چارت و 8 ترمه تمام کند و نیز
تکالیفش را سر وقت بدهد باید از خواب شب و خوراک روزش بزند و آخر هم یکی در میان
می رسد
-
آنوقت در
طول ترم می بینی دوستانت تقسیم کار می کنند و در طول هفته هر کس یکی از تکالیف را
برای همه می زند و آخر هفته عده ی عظیمی همه ی تکالیفشان را می دهند و حل تمرین
محترم هم گویی شتر دیدی ندیدی و تو هستی و تنها وجدانت
-
بعد تنها
امیدت می شود اینکه هر کدام از دوستانت یا سال پایینی ها را که دیدی، و یا هر کدام
از بچه هایی که حل تمرینشان هستی، فقط برایشان توضیح بدهی که :
"ببین دختر جان! اگر همه ی هم سالان من یک صدا اعلام کنند که
فلان تکلیف زیاد است و از حد توان بشر خارج، آنوقت تغییری برای همه اتفاق می افتد
و دیگر مجبور نیستید یا روی وجدان پا بگذارید یا روی نمره"
اما کو گوش شنوا...
............................
3:
-
این هفته
از اول هفته مرتبا درخواست هایی را مشاهده می کنم مبنی بر تقاضای فلان کد و پروژه
ی فلان ترم و کمک در زدن پروژه ی فلان درس
-
یا اینکه
نشسته ام و کسی می اید داخل دفتر نشریه و از کس دیگری کدی که خدا می داند منشاءاش
کجاست را می گیرد
-
و بعد به
ما می گویند پروژه های درس ایکس اصلا در حد پاس شدنمان نبود، و من هی وسوسه می شوم
بپرسم پس چرا ما 30 و اندی نفر را که قرار است به اسم مهندس وارد این مملکت شویم
در این درس که برای مهندس شدنمان اینقدر مهم بود رد نکردید؟
-
و بعد باز
نمودار بردن ها
-
و بعد
خواهش من از برخی اساتید که شما را به خدا کسی که افتاده را پاس نکنید! این آدم پس
فردا می رود در جایی که حق کسی است که این درس را یاد گرفته می نشیند، بعد مملکت
می شود همینی که می بینید
............................
4:
رفته بودم
برای احوال پرسی از یکی از اساتید
در مدتی
که در اتاقش بودم یکی از دانشجویان آمد برای دریافت نمره ی 9.9 که مشروط نشود
در طول
عمر 4 ساله ام در دانشکده هزار بار این صحنه را دیده ام
و چقدر
برخوردهای متفاوت می توان کرد با این لحظه
خدا
بیامرزد پدر استاد را که گفت:"عزیز من وقت فکر کردن به اینکه نباید مشروط بشی
الان نیست، در طول ترم بود، قبل از امتحان بود، و نمره ی 7 با 9.9 فرق دارد وگرنه
که دو نمره نمی شدند!"
-
خواهرم
هنر می خواند در دانشگاه تهران – عکاسی- آن روز به من می گفت سیاست دانشکده شان
این است
" نیانداز و حکومت کن!!!!!"
(توضیح صحنه : خنده ی تلخی بر لبان خواننده می نشیند)
.................................
5:
-
3 روز است
درگیر تصحیح تکالیف سیستم عامل هستم
حداقل 3 روز دیگر هم
طول خواهد کشید
اما دلم خوش است که
تقلب ها را جدا کرده ام
و در تلاشم نمره ها
دقیق باشند
گاهی وسط تصحیح سوالی
متوجه نکته ای می شوم که قبل از آن نبوده ام، برمی گردم و مجدد برگه ها را نگاه می
کنم
من دست پرورده ی
اساتیدی هستم که معنای تعهد کاری را یادم داده اند
معنای حق را
...................................
لعلکم یتفکرون ...
افسوس ...